کمک هزینه به دنیا آوردن فرزند در کانادا

فراز: در این سالها هنرمندان بسیاری یا فرزندان خود را در کانادا و استرالیا و آمریکا به دنیا آوردهاند یا خانواده خود را برای زندگی به این کشورها فرستادهاند و خود از این سوی دنیا پول مالیات نداده خود را برایشان میفرستند. چرا باید در چنین سطحی از زندگی که به واسطه قراردادهای کلان سینما، تلویزیون ، شبکه نمایش خانگی و یا کنسرتهای موسیقی فراهم آمده از مالیات معاف باشند اما کارمندان و حقوقبگیران باید جور آنها را بکشند.
این چند روزه حتما شنیدهاید که سازمان مالیات باز هم عدم اخذ مالیات از هنرمندان را مورد تاکید قرار داده و مانند گذشتع آنان را از پرداخت مالیات معاف کرده است. این اقدام اگر چه شامل طیف وسیعی از هنرمندان میشود اما احتمالا دو گروه سینماگران و خوانندگان بیشتر مورد توجه جامعه قرار گرفته است. این گروه از جامعه به واسطه هم حضور فعال در صفحات مجازی و هم شرکت در جشنوارهها ، کنسرتها و … بیشتر دیده میشوند و کمابیش از زندگی آنها اطلاع داریم. لباسهای زیبا و رنگارنگی که میپوشند و از بهترین و معتبرترین مارکهای داخلی یا خارجی است. ساعت و جواهراتی که استفاده میکنند و مسافرتهای خارجی که میروند در تیررس دید بسیاری از افراد است. زندگی راحت و بیدغدغهای که مسلما حق آنهاست اما اینکه این هنرمندان از ئرداخت مالیات معاف باشند اقدام عجیبی است. اصلا گروهی از این افراد چه در حوزه سینما و چه در حوزه موسیقی به گروهی تعلق دارند که به آنان سینمای تجاری و یا موسیقی کوچه و بازاری است. دقت کنید سینمای تجاری که هدفش پول در آوردن است نه فرهنگسازی. سینمایی که امروز دربارهاش صحبت میکنیم سینمایی است که به واسطه ورود پولهای کثیف آلوده شده و محلی برای پولشویی است نه جایی برای بالا بردن فرهنگ جامعه. این همه سریالهای شبکه نمایش خانگی که با هزینههای زیاد و البته بدون پایان ساخته میشود تنها با این پولها است که توجیه اقتصادی دارد و گرنه در این سالها فقط دو تا سه سریال بوده که از پس هزینه خود برآمده است.
سینمای تجاری که امروز از آن صحبت میکنیم معمولا از درد جامعه به دور است و شوخیهای جنسی محلی برای کسب معاش آن شده است. البته در جامعه افسرده امروز ایران لحظهای دور شدن از مشکلات زندگی و فراموش کردن مشغله روزمره و خندیدن غنیمت است. اما به هر قیمتی خندیدن و از طرف دیگر معاف شدن این افراد از مالیات اشتباه است. در موسیقی نیز همین حکایت برپاست. صحبت از استاد شجریان و یا استاد شهرام ناظری نیست که سبب افتخار ما در عرصه جهانی هستند. صحبت از ترانههای بیمایهای است که نه صدا و نه موسیقی ماندگاری پشت آن است.
این نکته را هم باید گفت بسیاری از افراد مشغول در این صنف از خانوادههای مرفهای بودهاند. مثلا بر خلاف ورزشکاران که اکثرا از طبقه فقیر و پایین جامعه هستند اما هنرمندان سینما و موسیقی معمولا دارای پشتوانه مالی قوی هستند. البته این شرایط برای ستارگان موسیقی مصداق بیشتری دارد.
در این سالها هنرمندان بسیاری یا فرزندان خود را در کانادا و استرالیا و آمریکا به دنیا آوردهاند یا خانواده خود را برای زندگی به این کشورها فرستادهاند و خود از این سوی دنیا پول مالیات نداده خود را برایشان میفرستند. چرا باید در چنین سطحی از زندگی که به واسطه قراردادهای کلان سینما، تلویزیون ، شبکه نمایش خانگی و یا کنسرتهای موسیقی فراهم آمده از مالیات معاف باشند اما کارمندان و حقوقبگیران باید جور آنها را بکشند. اگر یادتان باشد سال گذشته که عوارض خروج از کشور افزایش یافت چه قدر این هنرمندان عزیز در شبکههای اجتماعی سر و صدا کردند. آیا برای مردمی که در نهایت میتوانند سالی یکبار شمال یا مشهد بروند مهم است که عوارض خروج از کشور چه قدر است. اتفاقا این عوارضی بود که قشر مرفه را نشانه گرفته بود که در سال میتوانستند سفر خارجی بروند اما به خاطر هزینه ناچیزی که در مقابل هزینههای سفر این دوستان هیچ است چه هجمهای صورت گرفت. حال فرض کنید از این هنرمندان بخواهیم مالیات بگیریم مثلا مانند بسیاری از کارمندان که 10 درصد کارانه آنها را مالیات بر میدارد 10 درصد مثلا یک قرارداد 500 میلیون تومانی را مجبور شوند به دولت بدهند یعنی 50 میلیون ، آنگاه چه میزان آه و ناله سر خواهند داد. باید به مسئولان اداره مالیات گفت که هزینه زایمان فرزندان سلبریتیها را از جیب ملت پرداخت نکنید.