به تو چیزی میگویم اما هرگز به پدرم نگو!
دوست رومینا اشرفی در گفت و گو با «فراز» روایتی دیگر از ماجرای قتل این دختر نوجوان دارد

حالا بیشتر از یک هفته از قتل رومینا اشرفی به دست پدرش می گدرد. قتلی که با عنوان «قتل های ناموسی» از آن نام برده می شود اما شاید عنوان درست تر برای آن این باشد که با نوعی از قتل های خانوادگی مواجه هستیم که می توان آن را «زن کشی» نامید.
واکنشها به این خبر از همان ابندا بسیار بود. سم کم رومینا که هنوز 14 ساله نبود ، روند وقوع ماجرا و بیش از آن موضوع قتل به دست پدر موارد بسیار دیگری را نیز به روند اطلاع رسانی افزود.
اعلامیه ترحیم رومینا اشرفی یکی دیگر از مواردی بود که به حاشیه های این قتل خانوادگی اضافه کرد. در حالی نام پدر و همه وابستگان مرد این مقتول نوجوان در اعلامیه وجود داشت که هیچ نام و صدایی از مادر شنیده نمی شد. مادری که حداقل تا 5 روز پس از قتل نیز نام و صدایش وجود نداشت.
در مدتی که «رعنا دشتی»، مادر رومینا سکوت کرده بود و بسیاری منتظر صحبتهای تنها زن آن خانه بودند روایتهای متناقضی به گوش میرسید که به شایعات دامن میزد.
خبرنگار «فراز» با حضور در محلهای که «رومینا» روزگاری در آن رفتوآمد داشت، به گفتوگو با دوست وی پرداخته است. تا به این ترتیب شاید بتوان به زاویه دیگری از زندگی رومینا دست یافت.این که چطور رومینا دختری از روستایی آرام و کوچک با اهالی که به مصلحت جویی و آرامش شهره هستند ناگهان خبر قتل فجیعش توسط پد، ملی می شود و حتی در نهایت یونیسف را نیز به واکنش وا می دارد ، شاید برای بسیاری عجیب بود. برای درک بهتر آن چه در آن جامعه رخ داده و در نهایت چرا پدری باید دست به قتل تنها دخترش بزند و چرا رومینا باید فرار از خانه را به بودن در آن ترجیح دهد از جمله سوالاتی بود که تنها با حضور و گفت و گو با خانواده و دوستان شاید می توانستیم به پاسخ هایی برای آن برسیم.
«مونا محمدی» از دوستان رومینا، نوجوان 14 ساله است که به گفته مادرش از کودکی با آنها رابطه خانوادگی داشتهاند. او در مصاحبه با فراز از گفتوگوی کوتاهی که با رومینا داشته است میگوید. گفتوگویی که هنگام بازگشت از مدرسه یا یکدیگر داشتهاند و شاید در آن زمان هیچ یک گمان نمیکردند که روزی سر رومینا را بر باد دهد.
رومینا گفت بهمن تهدیدش میکند
مونا میگوید «در تاریخ 5 اردیبهشت با تماس مدیر مدرسه برای کاری با رومینا به مدرسه رفتیم. در مسیر بهمن خاوری، کسی که حالا به عنوان یکی از متهمین و عوامل قتل رومینا در بازداشت به سر میبرد، سوار بر موتور جلوی مدرسه پرسه میزد.» او میگوید وقتی از رومینا پرسیدم که آن پسر اینجا چه میکند در جواب گفت: «چیزی به تو میگویم اما به پدرم هرگز نگو!»
او در ادامه با لحن کودکانهای میگوید: « رومینا به من گفت که در اینستاگرام در لایوی شرکت کرده و در آن زمان بهمن همه آن لایو را ضبط کرده است و حالا با آن مرا تهدید میکند.» بر اساس اظهارات مونا، رومینا حتی هنگامی که با بهمن صحبت میکرد از جانب وی تهدید میشده است.
بر اساس مکالمهای که میان خبرنگار فراز با مونا صورت گرفته است، او با شنیدن تهدید شدن رومینا توسط بهمن علت این که چرا به پدرش نمیگوید را جویا شده و رومینا در جواب گفته است: « اگر پدرم بشنود خیلی عصبانی خواهد شد و من را میکشد!»
مونا که در زمان مرگ دوستش با تماسی خود را به خانه او میرساند، و آخرین دیدارشان وقتی است که پیکر بیجانش را به امبولانس انتقال میدهند در مورد روابط رومینا با پدرش میگوید: «رابطه او با پدرش خوب بود. دوستش داشت اما رومینا میگفت که خیلی از پدرش میترسد.»
در ادامه مادر مونا محمدی نیز در حالی که مدام میگوید رومینا را تهدید کردند، رومینا را با تهدید بردند حرفهای دخترش را تصدیق میکند و ادامه میدهد ما از گذشته خانواده رومینا را میشناختیم. پدر رومینا همچین مردی نبود، مادرش این چنین نبود. اصلا اینطور خانوادهای نبودند. او در تعریف و تمجید از رومینا نیز میگوید: «درومینا هم اصلا دختری نبود که عاشق پسری بشود!»
روایت مونا به عنوان دوست رومینا به ابعاد عجیب ماجرا اضافه می کند و با سخنان بهمن به عنوان پسری 29 ساله که با دختری 15 سال کوچک تر وارر رابطه شده است در تناقض جدی است اما نمی توان به راحتی از کنار سخنانش گذشت. با نگاهی به گفتههای مونا، شاید بتوان گفت صحبتهای او صادقانهترین روایت از زندگی کوتاه رومیناست و رنگ و بوی صحبتهای آدم های دیگر دخیل در پرونده را چندان ندارد.
به نظر می رسد همچنان موارد بسیاری در پرونده رومینا وجود دارد که ابعاد ماجرا را می تواند عجیب تر نشان دهد. رومینا 14 ساله اکنون در حالی در خانه ابدیش خفته است که شاید تنها کسی بود که می توانست تمام حقیقت را آشکار کند. حقیقتی که به نظر می رسد حالا چنان پازلی است که قطعات آن به سختی باید در کنار هم قرار بگیرد.
از الان شریک جرم هم درست کردند. شاید بهمن بجای پدر قاتل بالای دار برود خدا را چه دیدی؟ دو کلمه از مادر عروس بشنو. مادر دوست رومینا ببینید چه میگوید: رومینا هم اصلا دختری نبود که عاشق پسری بشود!». آخه چه اراجبفی است که هر روز به یک شکلی به خورد مردم میدهید. خانم محمدی شما از روحیات این دختر نوجوان چه میدانی تو حتی از درون نفسانیات دخترت با خبر نیستی چگونه از عشق وعاطفه دختر یک خانواده دیگر سخن میگویی.؟ رومینا پنوکیو بود که احساسی ندارد ؟. چطور یک دختر یا پسر در این سن وسال عاشق نمیشود.
لعنت به بهمن و بهمن ها که فقط به خاطر هوسشون دختران ایران رو که اکثرا دچار کمبود از طرف خونواده هاشون و محدود بودن از طرف اونها می باشند اغفال می کنند جدیدا هم با موبایل های لعنتی.اسید پاشی و راه های دیگه مجبورشون می کنند سکوت کنند یا تن به هر ذلتی بدهند.لعنت به قانون گذارهای کشور ما که هر چی حق هست به مردا می دند چون خودشون مردند و درکی اززن و دختر و نیازها و کمبودهاش ندارند.یا انقدر زنها و دخترهای خودشون در رفاهند که متوجه بقیه نمی شند.لعنت به افرادی که با بی قانونی و اختلاس و دزدی و چپاول کشورمون…گند زدند به همه چیززززز
واقعا متعسرناراحت شدم خدا لعنت کند به شیطان