دو کنترلگر اجتماع و قانون باید برای موضوع آزار جنسی وجود داشته باشد
موضوع آزار کودکان و نوجوانان در محیط های آموزشی در گفت و گو با کارشناس این حوزه بررسی شد

«تجاوز به دو دختر توسط مدرس زیستشناسی»، «تجاوز به دو پسر دبستانی در یکی از مناطق غربی تهران» و چندین خبر دیگر از تجاوز مسسولان مدرسه به دانشآموزان. مدرسه خانه دوم فرزندان ماست؟ این جمله از دیرباز به گوش همه ما آشناست، اما با این اخبار تجاوز که هر روز هم بیشتر میشود، همچنان میشود به این گزاره استناد کرد؟
آزار و اذیت جنسی کودکان و نوجوانان در مارس، یکی از دغدغههای مهم این روزهای والدین و جامعه است. ایالات متحده، انگلستان، هند و برزیل در صدر فهرست میزان تجاوز و تعرض به دانشآموزان در محیطهای آموزشی قرار دارند و به گواه آمار، هشت تا نه درصد کودکان در هر جامعهای مورد تعرض یا تجاوز جنسی قرار میگیرند، این در حالی است که کشور ما در نسبتا وضعیت مناسبی دارد و میزان این تعرضات سه تا چهار درصد است.
بحران اجتماعی یا مسئله اجتماعی؟
موضوع آزار جنسی و تعرض به کودکان و نوجوانان حالا نه موضوعی قابل انکار است و نه پنهان. این موضوع حالا در بسترهای مختلف در جامعه مطرح می شود و شبکه های اجتماعی حساسیت اجتماع به این مساله را افزایش داده است. با نگاهی به این موضوع به سراغ «حسن عماری» روانشناس کودک و نوجوانان رفتیم تا نظر وی در این رابطه را جویا شویم.
عماری معتقد است که «هنگامی که راجع به موضوعی با فراوانی زیاد صحبت میکنیم، آن موضوع یک بحران اجتماعی محسوب میشود و باید آسیبشناسی شود، اما اگر فراوانی کمی داشتهباشد در حد یک مساله اجتماعی باقی میماند. نکته این است که گاهی اوقات مسائل اجتماعی به قدری بار اخلاقی زیادی دارد که باید مانند یک بحران جدی با آن برخورد شود.مثلا در مبحث طلاق، در بعضی جوامع اگر از هر ده ازدواج، دو ازدواج به طلاق ختم شود، بحران اجتماعی تلقی میشود و در جوامعی دیگر این نسبت پنج در ده است.»
او در ادامه نیز افزود که :»در موضوع تجاوز مخصوصا هنگامی که از سوی معلمان یا نزدیکان کودک یا نوجوان باشد، بار روانی این عمل به قدری است که بهخودیخود یک بحران محسوب میشود و باید همه دستبهدست هم دهند تا از این وقایع جلوگیری شود.»
نقش پررنگ قانون و اجتماع
این روانشناس حوزه کودک و نوجوان درباره بحران تعرض جنسی در کشورهای نیز مختلف میگوید: «در هر جامعهای تجاوز جنسی در هر شکل یا ابعادی از طرف یک معلم، استاد یا کسی که مورد اعتماد کودک باشد مذموم است و آسیبهایی که فرد در این ماجرا میبیند به قدری عمیق است که تقریبا در تمام سویههای زندگی او اثر میگذارد.»
به نظر عماری «دو کنترلگر اجتماع و قانون باید برای موضوع آزار جنسی وجود داشته باشد. تعرض به کودکان و نوجوانان رویهای است که تمام جوامع با هر فرهنگی و آداب و رسومی بر سر ناپسند بودن آن توافق دارند و افزونبر مذمت اخلاقی باید با آن برخورد قانونی جدی شود».
اهمیت پیشینه روانی فرد
«حسن عماری» از کنترلگر سومی نیز یاد میکند و میگوید: «نکته دیگر اما کنترلگر نفسانی یا فردی است، به این معنا که فرد دچار اختلال شخصیتی نباشد».
او در ادامه نیز این موضوع را حاصل آموزشهایی که شخص دیده و سبک زندگی افراد میداند.عماری درباره علت این تعرضات می گوید: «بخشی از این تجاوزها به دلیل اختلالهای شخصیتی است و بخش دیگر به دلیل عدم آگاهی، یعنی افراد آموزش ندیدند که چگونه با نیازها و خلاهای جنسیشان مواجه شوند.امروزه داشتن گرایش جنسی به کودکان یک اختلال روانشناختی محسوب میشود. هر چه جامعه شاهد این اتفاقات باشد یا تعداد آنها به حدی باشد که حساسیتبرانگیز شود باید به مسائل و مشکلات روانشناختی افراد جامعه توجه کرد.»
مشکل اصلی عدم آموزش است
«حسن عماری» با اشاربه اینکه مشکل اصلی بالا رفتن آمار تعرض به کودکان و نوجوانان، عدم آموزش و آگاهی است، میگوید: «در روانشناسی آموزشی مقولهای وجود دارد به نام تربیت جنسی برای کودکان و نوجوانان. این تربیت جنسی آموزشهای لازم را برای این که کودکان و نوجوانان مورد تجاوز قرار نگیرند به آنان میدهد. و در واقع کنترلگرهای فردی برای کودکان و نوجوانان تامین میشود.»
این روانشناس کودک و نوجوان با ذکر این نکته که «متاسفانه در جامعه فرهنگی ما این مسائل تابو جدی محسوب میشود و مخالفتهای جدی وجود دارد که درباره این موضوع صریح و بیپرده صحبت شود و در سطح خانوادهها آموزشهای جنسی به کودکان دادهشود»، میگوید: «برای مثال در سطح خانوادگی، پدران و مادران میتوانند از کودکی به فرزندان خود آموزش دهند که هیچ فردی اجازه ندارد به اندامهای خصوصی آنان نزدیک شود».
عماری در ادامه و با تاکید بر نگرانی های اجتماعی نیز می گوید :«یکی از نگرانیهای ما در سطح جامعه این است که ابدا هیچ آموزشی در زمینه مسائل جنسی به کودکان داده نمیشود، از یک سو خردهفرهنگهای روستایی با مطرح شدن این مسائل مقابله میکند و از سویی دیگر نظام آموزشی کشور تدبیری برای مهیا کردن این آموزشها نیاندیشیده است. این در حالی است که در کشورهای پیشرفته آموزش تربیت جنسی به کودکان و نوجوانان جزو برنامه مدرسهای آنان محسوب میشود. در کشور ما حتی افراد آمادگی ذهنی برای مواجه با این موضوع را ندارند.»
تعرض به کودکان نباید دستمایه شوخی و خنده شود
حسن عماری معتقد است که شوخی با این مسئله از حساسیت آن میکاهد، او میگوید: « امروزه دیگر در این رابطه اطمینان وجود دارد که در هر محله از نقاط مختلف کشور تعرضی رخ میدهد و حتی افرادی به این کار شهرهاند، یعنی در یک ناحیه همه ساکنان میدانند که فرد مشخصی به کودکان تجاوز یا تعرض میکند. همین اتفاق منجر به این میشود که مسئله تعرض دستمایه شوخی و خنده قرار گیرد و هنگامی که یک امر مهم اجتماعی به سطح ادبیات طنز برسد ناخودآگاه از اهمیت و حساسیت و گزندگی موضوع کاسته میشود».
وی در ادامه نیز افزود:«متاسفانه فرهنگ نه تنها قدرت مواجه با مسئله تجاوز به مثابه یک امر جدی و بحران اجتماعی را ندارد، بلکه این را به عنوان یک مسئله پیشپا افتاده و خردهفرهنگی تلقی میکند و اگر اتفاقی هم بیوفتد، نادیده انگاشته میشود. سبک زندگی، آموزشها و فرهنگ عامه ما این موضوع را به عنوان بحران جدی تلقی نمیکند.»
پس از بحران چه کنیم؟
عماری درباره این که برخورد خانوادهها پس از بحران با کودکان چگونه باشد میگوید: «افرادی که به این مسئله دچار میشوند در واقع با اختلال استرس پساسانحهای گریبانگیر میشوند. این اختلال تنها در پی یک تجاوز صددرصدی پیش نمیآید و ممکن است یک لمس ساده نیز موجب برهم زدن آرامش درونی کودک یا نوجوان شود. این بحرانها اثر مستقیم بر کارکردهای کودک و نوجوان دارد و آنان را درگیر استرس میکند. برای مثال کارکردهای تحصیلی، خانوادگی، اجتماعی و حتی کارکردهای فردی کودک یا نوجوان ما دچار اختلال میشود. اعتماد به نفس، عزت نفس و دیگر این افراد در دورههای درمانی به مرور بهبود مییابند».
به نظر می رسد که با توجه به تحلیل های این کارشناس حوزه کودک و نوجوان ، باید در فرایند بهبود افراد سعی شود که احساسات کودکان تبیین و کنترل شود. در بسیاری از موارد وضعیت به گونهای است که قربانی خودش را مقصر میداند و فکر میکند خود او این شرایط را به وجود آوردهاست و باید در همان ابتدا به قربانی آموخت و برای او روشن کرد که مسول اتفاق رخ داده وی نیست.
در این میان نباید هیچ گاه از یاد برد که حادثه یا اتفاق تجاوز بهقدری عمیق است که در لایههای مختلف روحی قربانی اثر میگذارد و برای سالیان با فرد همراه می شود، اما شاید بتوان با آموزشهای فردی و اصلاح نظام آموزشی کشور، اندکی در راستای کاهش آلام قربانی و البته کمتر شدن آمار تعرض و آزار جنسی کوشید.