سلام مشکل خیلی اساسیتر از اشخاص است. سیستم جوری طراحی شده که صرفا افراد بله قربان گو میخواهد. اکثرا هم افرادی که ریاکار هستند. متاسفانه افراد صادق وطن دوست و کارآمد را حذف میکنند. تجربه شخصی من نشان داده که صادق و کارآمد باشی حذف میشوی.
البته من که اصلا آدم مهمی نیستم، اما تجربه شخصی خودم را میگویم. من دستکم ٢٠ سال است که درگیر این موضوع هستم و کلی انرژی و اعصاب و روانم مخدوش شده. زندگی خانوادگیام مخدوش شده. اهل سروصدا هم نبودم، اما الان در این گروه مینویسم و خواهشا بیرون هم منتقل نشود.
یک بار از دانشگاه اخراج شدم دوره لیسانس. دوباره کنکور دادم با رتبه بهتر دانشگاه بهتر قبول شدم. در دانشگاه تهران در مقطع لیسانس جزو ٣ رتبه برتر ورودی خودم بودم بر اساس قانون استعدادهای درخشان بدون کنکور میتوانستم دوره ارشد همان رشته بروم. اجازه ندادند.
کنکور ارشد دادم و رتبه ۴ شدم. اما باز ستاره دار شدم و محروم از تحصیل. سال ٩٢ به لطف آقای فرجی دانا که سر همین موضوع استیضاح شد اجازه یافتم برگردم دانشگاه، اما بهم گفتند باید دوره شبانه ثبتنام کنی. خواستم اعتراض کنم بگم حق من روزانه است.
اما پدر مرحومم، چون با تجربه بود گفت همین فرصت اندک را هم از دست نده شبانه ثبتنام کردم. بعدش سال ۹۷ دوباره کنکور دکترا دادم. همان زمان هم کرج هم تهران وزارت اطلاعات من را احضار کرد و بهم فهماند که احتمالا اجازه تحصیل ندارم. منم رها کردم. رفتم سرکار.
حدود ٧ سال به صورت شرکتی در شهرداری کرج مشغول به کار بودم و بارها و بارها همین اندک آب باریکه را هم رویم بستند. حالا با وساطتهای مختلف هنوز به صورت موقت کار میکنم. پدرم فوت کرد. مشکلات خانوادگی و مالی بیشتر شده. مسئولیت خانواده روی دوشم بیشتر شده است.
پدر من ۱۳ ماه سابقه جبهه داشت، اما هیچ وقت ازش استفاده نکرد. من فکر کردم لااقل از قانون تبدیل وضعیت ایثارگری استفاده کنم. اما بدتر شد. همین چند وقت پیش نامه دادند بهم از گزینش شهرداری کرج که صلاحیت عمومی نداری... حالا بازم ببینیم چه میشود شاید خدا بزرگ باشد و لااقل همین شرکتی بودن را از دست ندهم. کنکور دکترا دادم امسال و رتبه زیر ۱۰ آوردم. فعلا برای مصاحبه دانشگاههای خوب رشته خودم اقدام کردم، اما احتمال میدهم اینجا هم رد بشوم. خب واقعا در چنین شرایطی آیا انگیزه و توان و روحیه برای من میماند که کار مفیدی برای کشورم بکنم؟
به هر صورت من که شخصا تسلیم شدهام. واقعا بدون هیچ اغراقی هیچ امیدی ندارم و تسلیم شدهام و خودم را به دست خدا سپردهام. بالاخره اسم من «فواد» است و پدر و مادر و پدر بزرگم اسم من را از قرآن انتخاب کردند. آدم جانماز آب بکشی هم نیستم. اما دیگر در چنین شرایطی خودم را به همان خدا و قرآن اش سپردهام و امیدی به هیچ کس ندارم. اسمم را از روی این آیه قرآن انتخاب کردند.
"مَا کَذَبَ الْفُؤَادُ مَا رَأَىٰ" «دل در آنچه دید دروغ نگفت.» خداوند شاهد است هیچ دروغی نگفتم جز آنچه در دلم دیدهام... انشالله خود خدا به همه ما کمک کند»
هشدار!
در گفتوگوی فراز با دو نماینده مجلس بررسی شد:
مورد عجیب میدان انقلاب