یکی از برداشتهای کاربران شبکههای اجتماعی از عکسها این بود که ایرانیانِ دورهی قاجار بدبختترین یا جزو بدبختترینهای دنیا بودند و کودتای رضاخان سردار سپه و رضاشاه بعدی نجاتبخش مردم و میهن شد و آنها را از فلاکت به خوشبختی رهنمون کرد. فارغ از نکات مثبت و منفی یا کارهای درست و غلط شاهان قاجار -که تحلیل علمی و تاریخی آن در توان تاریخدانان و پژوهشگران حوزههای مرتبط است-، چنین واکنش و برداشتی نه یک تحلیل مستند و مستدل که یک نتیجهگیری سطحی و بدون در نظر گرفتن جنبههای گوناگون و متفاوت شرایط اجتماعی، سیاسی و تاریخی است.
اگر بنا باشد عکسهای دورهی قاجار را معیار شناخت از وضعیت زندگی مردم ایران و نیز مبنای مقایسه با کشورهای دیگر قرار دهیم (درست یا غلط) باید به تاریخ ثبت تصاویر نگاهی دوباره بیندازیم و شرایط مردم کشورهای دیگر را هم در همان دوران بر اساس عکسها ببینیم و بسنجیم. از آنجا که مبنای چنین مقایسهها و نتیجهگیریهایی بین کاربران شبکههای اجتماعی و حتی در گفتگوهای واقعی، چند کشور اروپایی و آمریکا هستند، وضعیت و شرایط مردم عادی و کوچه و خیابان تعدادی از این کشورها را با توجه به عکسهای تاریخ عکاسی بررسی میکنیم.
جان تامپسون که یک عکاس انگلیسی بود در فاصله سالهای ۱۸۷۶ تا ۱۸۷۷ از خیابانهای لندن عکاسی کرد و مجموعهی عکسهای او با عنوان «زندگی خیابانی در لندن» منتشر شد. تاریخ ثبت این تصاویر تقریبا با سیامین سال سلطنت ناصرالدینشاه تقارن دارد و او یک سال بعدتر برای دومین بار به اروپا سفر کرد.
دیدن عکسهای تامپسون یادآور و تاکید بر این نکته است که نسبت به قرار گرفتن فرد در یک طبقهی اجتماعی یا اقتصادی، حملونقل و رفتوآمد چه در روستاهای ایران و چه در پایتخت انگلیس تقریبا به یک شکل بوده است. اگر نوع لباس را معیار پیشرفت نبینیم و کت و شلوار را بهتر از لباده و قبا ندانیم یا کلاه را به دستار برتری ندهیم، وضعیت لندنیهایِ آن سالها با بسیاری از رهگذرانی که در خیابانهای عکسهای تهران یا شهرهای دیگر ایران میبینیم، فرق چندانی ندارد.
لندن ۱۸۷۶-۱۸۷۷
فقر و گرسنگی هم مختص هیچ کشوری نبوده و نیست و میتوانیم نمونهاش را در عکسهای تامپسون پیدا کنیم، مثلا او دربارهی عکس زنی فقیر که کنار خیابان نشسته، نوشته است: زن حتی توان نداشت از جایش حرکت کند و منتظر بود تا مادرش چیزی برای خوردن بیاورد.
حتی اگر چنین عکسهایی را نادیده بگیریم و استثنا بدانیم و بخواهیم تصویری آشنا از انگلستان و لندن آن سالها به خاطر بیاوریم، داستانهای چارلز دیکنز جزو بهترین نمونهها هستند. توصیف او از فقر، فلاکت و بیعدالتی در انگلستان و لندن دورهی خودش نشان میدهد شرایط نامساعد ایرانیان در آن برههی تاریخ یک استثنا نبوده است.
فرانسه یکی دیگر از کشورهایی بود که ناصرالدینشاه دو بار به آنجا سفر کرد. اولین سفر ناصرالدینشاه به اروپا سال ۱۸۴۸ میلادی و این عکسها سال ۱۸۴۰ از زندگی مردم عادی در فرانسه و پاریس گرفته شده بودند. وضعیت زندگی مردم فرانسه را هم میتوانیم بر اساس عکسها و داستانها با وضعیت مردم ایران دوره قاجار مقایسه کنیم.
در ادبیات فرانسه شاید آشناترین داستانهای آن دوران برای ما بینوایانِ ویکتور هوگو و ژرمینای امیل زولا باشند که عکسها نیز تاییدشان میکنند.
یکی دیگر از واکنشهای کاربران شبکههای اجتماعی مقایسهی بازنمایی و تصویر شاه و همسرانش در فیلم و سریالها با عکسهای واقعی بود. تمسخر ظاهر شاه، شاهزاده، زنان حرمسرا، نوع لباس و پوشش، فضا و... نیز کم نبود.
دیدن عکس شاهان و ملکههای اروپایی نشان میدهد این مسئله نیز مختص ایران نبوده است. تا پیش از اختراع دوربین و ثبت عکس از صورت و ظاهر افراد، نه تنها هیچ شاه و شاهزادهای حتی ثروتمندان و بزرگان نیز با چهرهی واقعیشان نقاشی نمیشدند و همیشه یک تصویر ایدهال و بیایراد یا کمنقص از آنها ارائه میشد، حتی اگر مشکلات جسمی شدید یا صورتی بسیار نازیبا داشتند.
عکاسی این امکان را فراهم کرد تا مردم عادی هم صورت واقعی پشت تابلوهای نقاشی را ببینند. میتوانیم ملکه ویکتوریا را مثال بزنیم که همدورهی ناصرالدین شاه بود و با هم دیدار داشتند. تفاوت چهرهی ویکتوریا در تابلوهای نقاشی با عکسهای واقعی او اثبات چنین ادعایی است. جالب آنکه در بعضی از عکسها چهره و لباس ویکتوریا هیچ شباهتی به یک ملکه ندارد و اگر او را نشناسید، گمان میکنید زنی از طبقه متوسط یا بورژوای آن دوران است.
تفاوت تصویر و تصویرسازی از ملکه به زمان خودش محدود نبود و پس از اختراع عکاسی و فیلم هم ادامه پیدا کرد و در فیلمی که سال ۲۰۰۹ با نام ویکتوریای جوان ساخته شد، چهرهی بازیگر نقش ملکه تقریبا شباهتی به عکسها و حتی نقاشیهای او ندارد.
پیش از بررسی، نقد، تایید یا رد این ادعا و نتیجهگیری از تماشای عکسهای قاجار باید به نکتهی مهمی درمورد عکس و عکاسی از خانوادههای سلطنتی چه در ایران پیش از انقلاب و چه سایر کشورها اشاره کنیم. هیچ عکسی از هیچ شاه و شاهزادهای به صورت رسمی منتشر نمیشود مگر آنکه به تایید افراد یا نهادهای مسئول در این زمینه برسد. عکسهای شیک و زیبایی که از گفتگو، غذا خوردن، ورزش، تفریح و هر رفتار و کار دیگری تهیه و منتشر میشود، قطعا با برنامه و چیدمان و نورپردازی دقیق تهیه و هر نوع ایرادی در آنها رفع شده است.
آخرین نمونه از دستکاری عکسهای سلطنتی، عکسی بود که کیت میدلتون -شاهدخت ولز و همسر ویلیام- از دوران بیماری خود منتشر کرد و دستکاری عکس کار دست عروس خاندان سلطنتی داد و مجبور به عذرخواهی شد.
با این حال اگر معیار پیشرفت همین تصاویر باشند، عکسهای رنگی را که با دوربینهای جدیدتر دوره پهلوی گرفته میشد نمیتوان با عکسهای سیاه و سفید دورهای مقایسه کرد که دوربینها چندین کیلو وزن داشتند، افراد باید مدت طولانی جلوی لنز بیحرکت میماندند، امکاناتی برای رتوش نبود و...
هر چند وقتی از پیشرفت حرف میزنیم، منظور نه تغییر لباس و ژست شاه و دولتمردان که اصلاح ساختارها و تلاش برای ایجاد زیرساختها، تغییرات بنیادین اقتصادی، سیاسی، اجتماعی و... است. اتفاقی که با صنعتی و مدرن شدن در اروپا کلید خورد و اگر بنا باشد ایراد و نقدی اساسی به شاهان قاجار وارد کنیم، این است که آگاهی، دغدغه یا درک درستی از شرط پیشرفت نداشتند و به آیندهی بلندمدت کشور بیتوجه بودند.
بر خلاف تصور غالب و بهویژه آنچه در شبکههای اجتماعی دیدیم، چنین رویکردی در زمان پهلوی هم وجود نداشت و جادهی پیشرفت یا حتی مسیر حرکت به سوی مدرن شدن برای ایران باز نشد. مدرنیزاسیون و تلاش برای مدرن کردن کشور و مردم پس از سفر شاهان قجری به اروپا شروع شده بود و در زمان پهلوی با سرعت و قدرت قهریهی بیشتری ادامه پیدا کرد. تغییر لباسی که از شلیته شروع شده بود با حذف کلاه نمدی و اجبار به کلاه پهلوی تکمیل و تمام شد، اما ایران جایی بین کشورهای پیشرفته پیدا نکرد.
دوربین عکاسی، تلگراف، ضرب سکه، چاپ اسکناس و تمبر، چراغ گازی، راهآهن، سازهای موسیقی غربی مانند پیانو، ثبت اسناد رسمی، بانک، پلیس، نیروی دریایی، سالن تئاتر، مدرسه (دخترانه و پسرانه)، موزه، مرمت آثار تاریخی، ساخت بناهایی با سازههای مدرن مانند اسکلت فلزی که در تکیه دولت شاهد آن بودیم، دانشگاه (دارالفنون) و... در زمان قاجار پایهگذاری شدند. مدرنیزاسیون دستوری و پیشرفتهای فنی و صنعتی در دوره پهلوی نیز ادامه پیدا کرد، اما آن دسته از دستاوردهای مهمی که میتوانستند مدرنیته را به ارمغان آورند و دنیای ایرانی را تغییر دهند، مانند تدوام و تکامل مشروطه و انتشار روزنامههای آزاد در دوره پهلوی ادامه پیدا نکردند و از بین رفتند.
شاید برای خواننده این متن جالب باشد که بداند اولین دوربین عکاسی فقط ۵ سال بعد از معرفی رسمی این اختراع جدید یعنی سال ۱۸۴۴ در ایران و دربار قاجار به کار گرفته شد تا به دستور مادام عباس از ناصرالدینشاه ۱۳ ساله عکسی برداشته شود. پیشتر دو دستگاه دوربین را ملکه انگلیس و امپراطور روسیه به شاه ایران هدیه داده بودند، ولی علاقه ناصرالدینشاه به عکاسی و ذوق و استعداد هنری شاه جوان اصلیترین دلیل گسترش عکاسی در ایران شد.
علاقهی ناصرالدینشاه تا پایان عمر ادامه یافت و نتیجهی آن گرد آمدن عکسهای بسیاری (چهره، منظره، معماری، شهر، چیدمان و...) بود که اسنادی ارزشمند و قابل اعتماد برای پژوهشهای مختلف تاریخی و اجتماعی آن دوره از تاریخ و حتی جغرافیای کشور به شمار میآیند. اولین مدرسه یا دانشگاه عکاسی جهان در ایران و به دستور ناصرالدین شاه ساخته و بنیان گذاشته شد. به جا ماندن عکسهای زیادی از انقلاب مشروطه و سایر تحولات کشور در دورهی قاجار ریشه در همین توجه دارد، روندی که در دورهی پهلوی متوقف شد.
شاید این هم برایتان جالب باشد که بدانید تعداد زیادی از شیشههای عکس موجود در کاخ گلستان، به عمد و آگاهانه زیر سم اسب قزاقهای رضاخانی شکسته و نابود شد و بخش مهمی از تاریخ عکاسی و هنری و نیز اسناد تصویری کشور از بین رفت.
عکس گرفتن یا به ادبیات گفتاری آن دوران «عکس برداشتن» در دورهی قاجار فرآیندی زمانبر و دشوار بود. دوربینهای اولیه جعبههای بزرگ و سنگینی بودند و هنوز نگاتیو (یا به قول عامه فیلم عکاسی) وجود نداشت و تصویر روی شیشه ثبت میشد. وزن این مجموعه میتوانست به ۵۰ کیلو هم برسد و برای عکس برداشتن باید دوربین، لنز، پایه، چادر یا پارچه عکاسی، چندین عدد شیشه مخصوص، وسایل و گاهی مواد لازم برای ظاهر و تثبیت کردن عکس، حمل و جابهجا میشد. با این حال دوربین عکاسی در تمامی سفرهای ناصرالدینشاه وجود داشت و مهمتر اینکه شاه عکاسان را به شهرها و ولایتهای مختلف میفرستاد تا از بناها و مناظر عکس بردارند.
رویکرد پهلوی به عکس و عکاسی کاملا متفاوت بود، بیشترین عکسهای رسمی و به ظاهر مستندی که از دورهی پهلوی اول و دوم باقی ماندهاند، تصاویری سفارشی از برنامهها و موفقیتهای شاه هستند، چه افتتاح خط آهن یا مصور کردن زنان پس از کشف حجاب. این عکسهای سفارشی در دورهی پهلوی دوم به جشنهای پادشاهی، زیارت شاه، دیدار شاه با ورزشکاران و سایر برنامههای رسمی و... گسترش پیدا کرد، ولی همچنان عکسهای کنترلشده و تبلیغاتی هستند.
بر خلاف دورهی قاجار مردم عادی شهرها و روستاها، خدمتکارها و کارمندان دربار، فضای واقعی و غیر رسمی زندگی شاه و اطرافیان در عکسها جایی نداشتند. اغلب عکسهایی که از مردم عادی و شهر و روستاها در مطبوعات ایران یا رسانههای غیرایرانی ثبت میشد، (و حالا سند پیشرفت و خوشبختی هستند) تصاویری با هدف نمایش مدرنیزاسیون و جذب گردشگر بود، بنابراین ایران رنگی و زیبا و مردم همه جا خوشحال و خوش بودند.
همین تفاوت بارز و تبلیغاتی شدن عکسها، یکی از دلایل ایجاد چنین برداشت اشتباهی است که عقبماندگی، فقر و جا ماندن از قطار پرسرعت دنیای مدرن مختص دوره قاجار بود و ایران دورهی پهلوی با سرعت در حال پیشرفت بود که با سد انقلاب روبرو شد. اگر بخواهید عکسهای واقعی، بدون رتوش و غیرتبلیغاتی آن دوران ببینید کارتان ساده نیست، چون تعداد چنین تصاویری خیلی محدود و کم است تا جایی که پژوهشگران تاریخ عکاسی هم دچار مشکل شدهاند. به نظر میرسد پهلوی نه تنها از مستند نگاری و ثبت زندگی روزمرهی مردم حمایت نمیکرد، بلکه با آن مخالف هم بود و مانع عکاسی و برگزاری نمایشگاهها میشد. مانند اتفاقی که برای کاوه گلستان افتاد و نمایشگاه عکسهای او از کارگران ساختمانی، زنان روسپی شهر نو و مرکز نگهداری کودکان عقبمانده با دخالت مستقیم ساواک برچیده شد.
انتشار عکسهای آلبوم شماره ۱۶۹ کاخ گلستان و بازخوردها و واکنشها بار دیگر به ما یادآوری کرد تا چه حد با تاریخ خودمان و طبیعتا جهان ناآشنا هستیم و شبکههای اجتماعی و تلوزیونهای برون مرزی چه تسلط انکار ناشدنی بر نوع نگاه و نگرش مردم کشور دارند. سلطهی مطالب و محتواهای بیاساس و سطحی شبکههای اجتماعی و تلوزیونهای ماهوارهای مقصر دوم هستند و نهادها و بخشهای تصمیمگیر و اجرایی کشور را باید بهعنوان مقصر اصلی معرفی کنیم.
برخورد امنیتی و محرمانه با اسناد تاریخی و حتی عکسهای دورههای گذشته یکی از اشتباهات و عواملی است که چنین نتیجهای ایجاد کرده. در روزهای گذشته هم گفته شد که حتی پژوهشگران، اساتید و دانشجویان به آرشیوها دسترسی ندارند، در حالیکه چنین تصاویری در کشورهای دیگر بهصورت دیجیتال و رایگان در دسترس عموم قرار دارد. اگر به جای پنهان کردن و انکار این تصاویر، پژوهشهای مستند و علمی و تاریخیشان منتشر میشد، دیدن چند عکس مخاطبان را به نتایج سطحی و غیرعلمی نمیرساند.
ویدیو:
رسانههای غربی آرین طباطبایی را متهم کردند |
مرز حریم خصوصی و عرصه عمومی کجاست؟
اینفوگرافیک