اگر تحولات سیاسی ماه گذشته در سوریه را از دریچه رسانهها ببینید، برای ما یک تحول سریع در ساختار سیاسی بود که شهرها دومینو وار در عرض چند روز سقوط کردند و در نهایت منجر به سقوط دولت بشار اسد در دمشق شد. اما تحولات سوریه را نباید در وقایع این چند روز یا حتی در جنگ داخلی ١٣ ساله جست. تحولات سرزمین سوریه از روز تولد این کشور با آن همراه بوده و در زهدان جغرافیای این سرزمین پرورده شده و هر دفعه با یک سزارین مصنوعی یک موجود عجیب الخلقه در شامات متولد شد. حال باید دید مادر تاریخ این بار چه موجودی متولد کرده است؟ هنوز برای پاسخ به این سوال زود است اما با فروکش کردن هیجانات اولیه رسانهای به اخبار سوریه میتوان با یک دید کلان جغرافیای تاریخی دلایل تحول سوریه را لااقل از این زاویه دید.
داستان سرزمینی که آن را کشور سوریه مینامیم از یک اتاق مخفی که آقایان ساکس و پیکو در آن نشستند و نقشه امپراتوری عثمانی را روی میز پهن کردند و خطکش و گونیا و نقاله روی آن گذاشتند و با مداد رنگی مرزها را ترسیم کردند شروع شد. در واقع کشور سوریه از دل یک فرایند طبیعی تشکیل یک دولت _ملت به وجود نیامد، بلکه به صورت سزارین نامتعارف از دل فروپاشی امپراتوری عثمانی به صورت وصله و پینهای بهم چسبانده شد. به نقشه سوریه دقت کنید. مرزهایش را دقیقا با خطکش تعیین کردهاند. کشورهای خطکشی هیچ وقت تبدیل به یک دولت_ملت متعارف نشدند و بحران سوریه از همان ابتدای تولد با خودش همراه بود.
دو مامور دو دولت امپریالیستی بریتانیا و فرانسه با خطکش و چند مداد رنگی این سرزمینها را تقسیم کردند. قرارداد ساکس و پیکو (Sykes-Picot Agreement) یک توافق مخفیانه بود که در سال 1916 بین بریتانیا و فرانسه، برای تقسیم جنازه باقی مانده از امپراتوری سقوط کرده عثمانی صورت گرفت. این قرارداد پس از پایان جنگ جهانی اول و فروپاشی امپراتوری عثمانی، تأثیرات عمیقی بر وضعیت سیاسی و مرزی منطقه گذاشت که تبعات آن تا امروز هم گریبانگیر تمام کشورهای باقی مانده است. بر اساس این توافق، سوریه به عنوان بخشی از امپراتوری عثمانی تحت کنترل فرانسه قرار گرفت. در مقابل، بریتانیا به مناطق دیگری از نظیر فلسطین و عراق و اردن را در اختیار گرفت.
این مدل تقسیم بندی مبتنی بر خطکشی روی مرزها بدون در نظر گرفتن تفاوتهای عمده فرهنگی و انسانی نشات گرفته از واقعیتهای جغرافیایی و تاریخی نطفه بحران را در سوریه کاشت. مناطق مختلف سوریه تحت تاثیر این قرارداد به طور مصنوعی به مرزهای جدید تقسیم شدند که مشکلات و تنشهای قومی، مذهبی و سیاسی در آینده ایجاد کرد. مناطق ساحلی دریای مدیترانه که عمدا علوینشین بودند و با کوهستان از مناطق مرکزی سوریه که دشت و بیابان و اکثرا سنی نشین بودند سنخیتی نداشتند. در شمال شرق سوریه و آن سوی فرات هم امتداد مردمان کُرد ایرانیتبار بودند که احساس تعلقی به مرزبندی جدید نداشتند و بیشتر با همتباران کُرد خود در ایران و کردستان عراق و به خصوص جمعیت عظیم کردهای باقی مانده در کردستان ترکیه احساس نزدیکی میکردند.
تبعات قرارداد ساکس و پیکو در سوریه با تاسیس کشوری دستساخته و نا همگون با چنین مرزهایی از همان ابتدا باعث نارضایتیها و تنشهای قومی و مذهبی شد که همچنان ادامه دارد. بعد از استقلال سوریه در 1946 ادامه یافت و منجر به کودتاهای پی در پی در سوریه شد تا نهایتا حزب بعث عربی سوریه با اقتدارگرایی تام برای مدتی با تکیه بر ایدئولوژی پان عربی منهای اسلام خواست این کشور را اداره کند که نتیجه آن را در حکومت خاندان اسد دیدیم که نه به توسعه لازم رسیدند نه نهادهای مدنی و جامعه مدنی و دولت _ملت مدرن ساخته شد. در واقع سقوط بشار اسد نه به یک باره بلکه به صورت یک حرکت بطئی تاریخی رخ داد. تبعات این سقوط همچنان ادامه دارد و احتمالا به این زودیها سوریه رنگ آرامش نمیبیند. با وضعیتی که رژیم جولانی مواجه است باید منتظر دور جدیدی از درگیریهای شدید باشیم که پیشپرده آن را در کشتار علویان و مسیحیان ساکن در سواحل سوریه دیدیم. احتمالا همین اقدامات علیه دروزیها و کردها هم انجام گیرد.
اما نقطه سرنوشتساز این است که رژیم جولانی ناتوان از اداره اقتصادی و معیشتی باقی مناطق سوریه بشود که چشمانداز آن هم دور نیست. معمولا حرکتهای وابسته به شاخههای مختلف اخوان المسلمین برخلاف زمانی که در اپوزیسیون هستند، در حکومت کردن ناتوان هستند. احتمالا مدل جولانی در سوریه هم دچار همین ناکارآمدی خواهد شد. اداره کردن بروکراتیک یک کشور صرفا با کروات زدن و کت و شلوار پوشیدن حل نمیشود.
در گفتوگوی فراز با دو نماینده مجلس بررسی شد:
جزیره به روایت یکی از قدیمیترین ساکنانش
در دارالخلافه با بهزاد یعقوبی
مرز حریم خصوصی و عرصه عمومی کجاست؟