واقعیت این است که ایران هیچگاه بخشی از امت به معنای رایج آن نبود. هرچند همواره کشوری مسلمان بوده، اما ایرانیان با انتخاب تشیع – که مورد تایید دستگاه خلافت نبود – کوشیدند تمایز خود را با دیگر جوامع اسلامی حفظ کنند تا، برخلاف مصر، در فرهنگ عربی مستحیل نشوند. مفهوم امت عمدتا به جهان اهل سنت و اتباع خلیفه اشاره دارد. ایرانیان، با تکیه بر زبان ملی، حماسه ملی و فرهنگ ملی خود، هرگز به طور کامل در میدان نظری امت-خلافت وارد نشدند. از این رو، دستگاه خلافت اموی، عباسی، عثمانی و حتی داعشی همواره با ایرانیان در ستیز بودهاند. روشن است که در چارچوب مفهوم امت نمیتوان ملتی مستقل بود و برای ملتشدن باید از جاذبه خلافت و الزامات نظری آن، از جمله نظریه امت، خارج شد.
اگر ترکها و اعراب پیش از فروپاشی خلافت عثمانی ملت نشدند، دقیقا به این دلیل بود که در چارچوب امت تعریف شده بودند و نمیتوانستند هویت ملی داشته باشند. ایرانیان اما به تعبیر علامه طباطبایی، همواره «بیرونِ درون» جهان اسلام قرار داشتند. این وضعیت پیچیده ایران در جهان اسلام بود: ایرانیان اگرچه مسلمان بودند، اما شیعه و ایرانی نیز بودند. از سوی دیگر، سنت یونانی/خردگرا و ایرانشهری در فرهنگ ایرانی مانع از آن شد که ایران به سوی مغناطیس خلافت کشیده شود. به همین دلیل، خلفا ایرانیان را با عناوینی چون زندیق (اشاره به زند اوستا)، رافضی و مجوسی (اشاره به دین مغان) خطاب قرار میدادند.
جهان اسلام نیز هیچگاه ایران را بخشی از امت به حساب نیاورده و تا زمانی که ایران شیعه باقی بماند، چنین نخواهد کرد. بنابراین، برای اینکه ایران بخشی از امت شود، باید سنی شود و در انتظار احیای خلافت بماند.
در ایران، برخی اسلامگرایان سیاسی که در توهم امتگرایی به سر میبرند، نه از معنای تاریخی این مفهوم آگاهاند، نه حافظه تاریخی فعالی دارند تا ماهیت نهاد خلافت را درک کنند. آنها حتی تاریخ تشیع را به درستی نمیشناسند تا دریابند صفویه با مفهوم «امامت» چگونه در برابر خلافت ایستاد. همچنین، فاقد دانش فقهی کافیاند تا بفهمند مفهوم «ولایت» در افق سیاست چه برابرنهادی در مقابل خلافت پدید آورد. البته، امتگرایان قدیمیتر مانند علی شریعتی یا حبیبالله پیمان احتمالا این نکات را میدانستند. امتگرایان حرفهای امروز اما در عمل، شیعیانی خجالتزدهاند که هم از ایران بیزارند و هم از تشیع. برای نمونه، فردی چون علیرضا کمیلی، دبیرکل جمعیت امت واحده، از پیروزی جولانی و بنیادگرایان شیفته خلافت در سوریه استقبال کرده و حتی از عملکرد آنها – بدون توجه به کشتار علویان و شیعیان سوریه – دفاع میکند یا طالبان جنایتکار را تطهیر میکند.
به جز این گروه، بسیاری در ساختار سیاسی از مفهوم امت آگاهی ندارند و گمان میکنند امت صرفا مفهومی است که باید مانند حجاب اجباری، فیلترینگ یا ممنوعیت واردات خودرو و لوازم خانگی از آن دفاع کرد. از آنجا که دیگر کسی جرات ندارد ملیگرایی را «عامل بدبختی» بنامد، برخی به طور همزمان از امت و ملت دفاع میکنند، بیآنکه بدانند این کار از منظر نظری به قلب اسلام سیاسی شیعی در ایران ضربه میزند. کسانی که تا این حد از هویت سیاسی خود ناآگاهاند، چگونه میتوانند مسائل دیگر را به درستی تحلیل کنند؟
یکی از مقامات بیتجربه که در دوره رئیسی بدون هیچ سابقهای رئیس سازمانی مهم شد، گفته بود که از این پس به جای دولت-ملت ایران، باید به دنبال «امتسازی» باشیم! او در واقع اعتراف کرد که میخواهد دولت-ملت موجود را با چیزی که هنوز وجود خارجی ندارد جایگزین کند. در حالی که دولتهای مدرن برای تبدیل جمعیت تحت امرشان به ملت هزینههای هنگفتی صرف میکنند، این افراد قصد داشتند امر موجود را به پای مفهومی موهوم قربانی کنند.
یکی از دلایل روشن مبنی بر پوچی مفهوم امت (پاناسلامیسم) در عرصه سیاسی جهان اسلام، موضوع منافع ملی است. هرگاه پای منافع سیاسی در میان باشد، هیچیک از دولتهای جهان اسلام از منافع خود کوتاه نمیآیند.
به همین دلیل، در سیاست مفهومی به نام «منافع ملی» وجود دارد، اما چیزی به نام «منافع امتی» هیچگاه تعریف نشده و هیچ منبع سیاسی، کتاب یا مقالهای به توضیح این مفهوم مفقود نپرداخته است. البته این بدان معنا نیست که یک مسلمان کویتی نتواند رابطه عاطفی بهتری با یک افغان نسبت به یک نروژی برقرار کند، اما حتی این حس عاطفی نیز در عمل کمتر دیده میشود.
اگر منظور از اتحاد جهان اسلام، پاناسلامیسم و حذف مرزهای ملی باشد، بدیهی است که ما مخالفیم. چنین جنبشی در جهان اسلام اصولا وجود ندارد، جز در برههای که سلطان عبدالحمید عثمانی به آن متوسل شد و ترور ناصرالدینشاه نیز بیارتباط با این ماجرا نبود. اما آن طرح نیز شکست خورد و به جایی نرسید.
آیا ما میهنپرستان با اتحاد جهان اسلام به عنوان یک نیروی بینالمللی مخالفیم؟ هرگز. ما با چنین حرکتی مخالف نیستیم، اما آن را رسالت تاریخی خود نمیدانیم و علاقهای به پیشبرد آن نداریم. با این حال، اگر کشورهای منطقه جهان اسلام به چنین اتحادی دست یابند، مخالفتی نخواهیم کرد، مگر اینکه منفعتی از ملت ایران پایمال شود.
بله، ایران شیعه آخرین جایی است که امتگرایی در آن معنا دارد، مگر اینکه بخواهد تغییر مذهب دهد. اسلامگرایان سیاسی در ایران معنای امتگرایی را به درستی درک نکردهاند. در ترکیه، نیروی اسلام سیاسی به همان اندازه که امتگراست، به ملیگرایی نیز پایبند است. آنها امتگرایی را برای احیای شکوه عثمانی در ترکیه امروز به کار میبرند و آن را استراتژی پیروزی میدانند. اما امتگرایی در ایران استراتژی شکست است، زیرا هرگاه ایران در سیاستی شکست خورده، ردپایی از مفهوم امت در آن دیده میشود. حمایت از رژیم علیاف، که دشمن آشکار ایران و جمهوری اسلامی است، تحت لوای امتگرایی انجام میشود، حتی اگر به قیمت تخریب زیرساختهای نظامی و صنعتی تبریز، ترور دانشمندان هستهای یا سران سیاسی-نظامی تمام شود.
امروزه، امتگرایان رابطه باکو-تلآویو را با انکار و کتمان پوشش میدهند تا ایران آسیبپذیرتر شود. یکی از شگفتیهای امتگرایان در سالهای اخیر، تلاش آنها برای تحویل گروه «حسینیون» – که با ادعای امتگرایی به ایران آورده شده بودند – به الهام علیاف است. امتگرایانی که مدعی تمدنسازی در جمهوری آذربایجان بودند، در بزنگاه تاریخی چنان از دستگیری و تحویل حسینیون شادمان شدند که حتی در فضای مجازی علنا علیه این گروه نوشتند. در مقابل، ملیگرایان بودند که در این مقطع از این «قربانیان امتگرایی» دفاع کردند.
ورود میلیونها مهاجر افغان به ایران با هدف اعلامی امتسازی که در سایت وزارت کشور تحت عنوان «ساماندهی» مطرح شده، به گفته مقامات رسمی به پاشنه آشیل و ستون پنجم اسرائیل در ایران تبدیل شده است. با این حال، امتگرایان حتی پس از افشای خیانت و کارگزاری برخی از این مهاجران به نفع اسرائیل – که از سوی دادستانی کل و وزارت کشور اعلام شد – باز هم مخالفت کردند. ظاهرا اعتماد این افراد به مهاجران افغان بیش از اعتمادشان به قوه قضائیه و نیروی انتظامی بود.
امتگرایی در روایت افرادی چون حسین کچوئیان معتقد است که ایران و هویت ملی را باید برای بقای خود نابود کرد. چون این نابودی ممکن نیست، این جریان وارد ائتلافی با همه نیروهای ضدایرانی، از قومگرایان تا مهاجران افغان و دیگران، میشود. کچوئیان این نکته را در مناظره با سیدمجید حسینی و جواد طباطبایی صراحتا بیان کرد که خواستار نابودی و شکستن مفهوم ایران است. این روایت خام و خصمانه با هویت ایرانی دیگر به پایان رسیده و کارایی ندارد.
اگر امتگرایان ایرانی – که اکنون تحت عنوان تمدنسازی (وامگرفته از سید قطب) فعالیت میکنند – تا این حد در تقابل با ایران و منافع ملی نبودند، شاید اینگونه شکست نمیخوردند. آن دسته که امروز مدعیاند میتوان هم ملی بود و هم امتی، اساسا نمیدانند این دو مفهوم چیست و از کجا آمدهاند. اما در تحلیل نهایی، این گروه هنگام تعارض نمیتوانند کنار منافع ملی بایستند. مهمترین دلیل برای پوچ بودن امتگرایی این است که هیچ کتاب یا فرهنگ سیاسی مفهومی به نام «منافع امتی» را تعریف نکرده است. آنچه قابل اندازهگیری و تقویم به منفعت نباشد، پوچ است. هرچند مردم ایران مسلمان و عمدتا شیعهاند، اما همانگونه که مسلمان شدن به معنای عرب شدن نیست، باور به اسلام نیز به معنای حل شدن در امت نیست. این حقایق نافی احساس همبستگی عاطفی و فرهنگی با سایر کشورهای اسلامی نیست، اما این همبستگی ارتباطی با عالم سیاست ندارد.
در گفتوگوی فراز با دو نماینده مجلس بررسی شد:
عباس نخعیراد عضو کمیسیون مشترک بررسی لایحه سازمان مهاجرت به فراز گفت:
جشنی برای کودکان کار
جزیره به روایت یکی از قدیمیترین ساکنانش