او سبک و سیاق خود را دارد. علاقه او به نامهنگاری شاید برخاسته از این آگاهی است که مخاطب نامهاش در خلوت فرصت اندیشیدن بیشتری به دور از هیجانات لحظهای پیدا کند، یا وقتی لازم باشد بیرودربایستی گوشی تلفن را بردارد و با چند زنگ و تماس امور را رفع و رجوع کند، یا حتی گاه اگر لازم باشد قهر کند و بست بنشیند.
بارزترین جنبه از دوره زندگی سیاسی او مجلس ششم است، که در یکی از جنجالیترین رویدادهای سیاسی داخلی نقشی به ظاهر دوگانه، اما در نتیجه وحدت بخش ایفا کرد. کروبی در مقام ریاست مجلس ششم همچنان که نظر مقام معظم رهبری را در مسکوت گذاشتن طرح اصلاح قانون مطبوعات، اطاعت و عملی نمود، در عین حال به توقیف گسترده مطبوعات در اواخر دهه هفتاد، اعتراض کرد. همو همچنان که سعی در کنترل شتاب سیاسی نمایندگان وقت داشت، در همان برهه در دفاع از همانها در مقابل اعمال سلیقههای سیاسی شورای نگهبان و رد صلاحیتها، مقاومت کرد؛ و همچنان که نمایندگان جریان اصلاحات را به آرامش دعوت میکرد، در مقابل بازداشت لقمانیان نماینده وقت همدان در مجلس تهدید به استغفا و سپس مجلس را ترک کرد و به خانهاش برگشت و بست نشست و گفت؛ «تا زمانی که این نماینده مجلس و دیگر نمایندگان مصونیت نداشته باشند، پا به مجلس نمیگذارد». همچنان که خود شاگرد مرجع تقلید زمان امام خمینی (ره) بود، به حکم اعدام هاشم آقاجری که حرفهایی درباره «مرجعیت و تقلید» زده بود، اعتراض کرد.
مصداقهایی از هرکدام از این رفتارهای او را میتوان در سنت سیاستورزی این سرزمین و بهویژه همکیشان او(روحانیون)، پیش از انقلاب هم جُست، و کروبی از هرکدام از اینها به صلاحدید خود و اقتضای زمانه بهره جسته، فارغ از اینکه کارساز بوده یا نه، اما این نشانگر همان سنتی است که در سیاستورزی ایران میتوان پادرمیانی بزرگان یا دقیقتر «ریشسفیدی» لقب داد.
همچنان که شرایط جغرافیای هر اقلیمی زیست بوم خاص خود را میطلبد، شاید آبوهوای سیاستورزی هر جامعهای هم تابعی از زیست بوم تاریخی-فرهنگی آن جامعه باشد. شاید اگر بیآنکه تجربیات جهانی در سیاست را کنار بگذاریم، کتاب داشتههای تاریخی خود را که برگرفته از جان جمعی ایران و هویت ایرانی اسلامی است، بیشتر ورق میزدیم، بسیاری از رخدادهایی، چون ۸۸، ۹۸ و ۴۰۱ رخ نمیداد یا دستکم اگر نخواهیم بگوییم اتقاقهای خوشایندتری میافتاد، آسیبهای کمتری رخ مینمود و اینگونه که حالا هست، عدهای از خون جوانانی که کشته شدند و اشکهای مادرانی که چارقد سیاه سر کردند و پدرانی که داغ دیدند، در آنسوی مرزها تحت عناوینی، چون حقوق بشر، حقوق زنان و الفاظی از این دست، کیسه نمیدوختند و مال و منال و جاه و مقام، هم نمیآوردند و کاسبی راه نمیانداختند بیآنکه طعم باتون چشیده باشند یا حتی گوشه لباسشان خاکی شده باشد.
این نوشته نه در مقام دفاع یا رد مواضع و اقدامات مهدی کروبی و نه در پی راستانگاری یا غلط پنداری رفتار و مواضع سیاسی کسی نیست، بلکه (به وسع نگارنده) در مقام تبیین نقشی است که کروبی در میانه تندرویهای دو طیف سیاسی اصولگرا و اصلاحطلب -که یقین اغلب آنان را قصدی جز آبادی این سرزمین نبوده و نیست- ایفا کرده است. نقشی که گاه از کسی، چون ناطق نوری تا پیش از گوشهگیری سیاسیاش، یا حتی علی مطهری هم شاهد بودهایم. نقشی که اتلاق عنوان «اصولگرایِ اصلاحطلب» یا «اصلاحطلبِ اصولگرا» از طرف برخی سیاستمداران به خود، گواه از خالی بودن جای این نقش دارد.
حالا مهدی کروبی باری دیگر در مقام این ریشسفیدی، برآمده است. روز یکشنبه ۲۳ شهریور پدر و مادر نگرانِ زندانیِ محکوم به اعدام؛ «پخشان عزیزی» با اودیدار کردهاند. در این دیدار مهدی کروبی با اشاره به جنگ ۱۲روزه و لزوم اتحاد و همدلی میان همه کسانی که دل در گرو ایران دارند، گفته است: «من از آقای اژهای مصرّانه میخواهم در پروندههای سلب حیات، بهخصوص این دو پرونده(پخشان عزیزی و شریفه محمدی که «مادر» است)، توجه ویژهای کنند و از اختیارات قانونیشان در ماده ۴۷۷ استفاده کنند و قطعا این رویکرد تأثیری مثبت و دلگرم کننده در مردم، بهخصوص برادران و خواهران اهل سنت و مردم عزیز کردستان خواهد داشت.»
اگر این درخواست از سوی رئیس قوه قضائیه مقبول افتد، به این برهان الهی که هرکه جان یک نفر را نجات دهد، گویی جان جهانیان را نجات داده است، رخداد بزرگی خواهد بود و در کنار نامه آقای محسنیاژهای به رهبری درباره عفو بسیاری از زندانیان، گشایشهای سیاسی بزرگی رقم خواهد خورد و راه را برای گفتوگوهای سیاسی علیرغم اختلافات و حل مسائل، درون نظام و درون این آب و خاک هموار خواهد کرد.
آنچه عبدالکریم سروش در نامهای به دانشجویان در حمایت از مهدی کروبی برای انتخابات سال ۸۴ گفته بود که «نه سفاهت میپرورد و نه خرافه میگسترد. نه جلوه میفروشد و نه عشوه میخرد. کم میگوید، اما راست میگوید، گام کوچک بر میدارد، اما استوار بر میدارد... با دشمنان مدارا (می) کند و با دوستان مروت. با مخالفان کرم (می) ورزد و با موافقان عدالت.» را شاید بتوان معیاری برای همه آنانی دانست که میتوانند نقشی چون او ایفا کنند.
کسی که امام او را دوست خود میدانست، امروز میتواند با بازیابی نقش سیاسی خود و گسترش سنت «ریشسفیدی»، زمینه حل اختلافات و مشکلات کشور شود و دوستیها را جایگرین دشمنیها کند و درزمانهای که سیاست هرچه بیشتر از امر اخلاقی بودن، دور و بیگانه شده، اخلاق را زنده کند.
در گفتوگوی فراز با دو نماینده مجلس بررسی شد:
عماد بهاور، رییس دفتر سیاسی نهضت آزادی در گفتوگو با فراز مطرح کرد
استاد مطالعات اسرائیل: