دریاچه ارومیه حالا دیگر یک پهنه آبی نیست و با خشک شدن کامل، به یکی از اصلیترین نمادهای عملکرد بد مدیران تبدیل شده است.
آخرین اخبار حاکیاند که نگین فیروزهای شمال غرب ایران حالا به یک شورهزار خشک و بیروح تبدیل شده است. تصاویر ماهوارهای ناسا هم تایید میکند دریاچهای که زمانی دومین دریاچه بزرگ آب شور جهان بود، به طور کامل خشک شده و یکی از شدیدترین فجایع زیستمحیطی خاورمیانه را رقم زده است.
رئیس مجمع نمایندگان استان آذربایجان غربی روز پنجشنبه ۲۷ شهریور، در تازهترین هشدار خود گفت: «خشکی دریاچه ارومیه دیگر تنها یک بحران زیستمحیطی نیست و به تهدیدی اجتماعی، سیاسی و اقتصادی تبدیل شده است. اگر اقدام عاجل صورت نگیرد، استانهای همجوار با افزایش بیماریها و خسارتهای اقتصادی مواجه خواهند شد.»
این سخنان در حالی بیان میشوند که بزرگترین دریاچه آب شور خاورمیانه در نیمه اول سال ۱۴۰۴، به طور کامل خشک شد و میلیونها نفر از ساکنان شمالغربی ایران اینک در معرض پیامدهای مستقیم آن قرار دارند.
دریاچه ارومیه که سال ۱۳۷۴ بیش از ۳۲ میلیارد مترمکعب آب داشت و وسعتش به پنج هزار و ۷۰۰ کیلومتر مربع میرسید، اکنون به دشتی نمکی و بیحاصل تبدیل شده که بیش از ۹۸ درصد آن از بین رفته است.
کارشناسان تاکید دارند که این فاجعه نه محصول عوامل طبیعی، بلکه نتیجه مستقیم سوءمدیریت و تصمیمهای غلط در حوزه آب و کشاورزی طی چهار دهه اخیر است و اگرچه سخنگوی قوه قضاییه، هفته گذشته در سخنانی دور از انتظار، اعلام کرد که علیه افراد و نهادهای مقصر در خشک شدن دریاچه ارومیه پرونده قضایی تشکیل نشده است، افکار عمومی و کارشناسان محیطزیست دولتهای پیدرپی را مسئول مستقیم این بحران میدانند.
به گفته مهدی زارع، استاد پژوهشگاه بینالمللی زلزلهشناسی، «احداث بیش از ۴۰ سد روی رودخانههای تغذیهکننده دریاچه، ساخت میانگذر و گسترش بیرویه کشاورزی پرمصرف، روند مرگ دریاچه را شتاب بخشید و تاثیر چشمگیری در خشکی ارومیه داشت».
مصطفی هاشمیطبا، وزیر سابق صنایع، نیز در یادداشتی در روزنامه شرق نوشت: «راهحل بسیار ساده است؛ حقابه دریاچه را یک سال به آن بدهند. اما به جای این کار، میلیاردها تومان صرف طرحهای بینتیجه شد.
سیب و ستاد؛ نماد بیمسئولیتی
بخش بزرگی از آب دریاچه ارومیه در راه ایجاد باغهای سیب و دیگر محصولات پرآببر منطقه از بین رفته و توسعه بیضابطه باغهای سیب در حاشیه دریاچه ارومیه طی دهههای اخیر، تعادل سنتی میان کشاورزی و محیطزیست را بر هم زده است. به این ترتیب محصولی که قرار بود نماد رقابت کشاورزی ایرانی با نمونههای خارجی باشد، امروز به تصویر تلخ هدررفت هزاران تن سیب کنار جادهها تبدیل شده است؛ سیبهایی که در حقیقت همان آب دریاچهاند که نابود شدهاند.
با روی کار آمدن دولت حسن روحانی، ستاد احیای دریاچه ارومیه تشکیل شد و وعده احیای دریاچه به یکی از شعارهای اصلی دولت یازدهم بدل شد، اما این طرحها نیز به دلیل استمرار نیافتن و تضاد با واقعیات محیطزیستی، با شکست کامل مواجه شدند. تنها در سال ۱۳۹۸، به دلیل بارشهای استثنایی، سطح آب دریاچه موقتا افزایش یافت و این موفقیت به نام ستاد نوشته شد. در حالی که احداث تونل زاب و انتقال میلیونها مترمکعب آب در برابر نیاز ۱۵ میلیارد مترمکعبی دریاچه، عملا بیاثر بود.
مجلس شورای اسلامی پس از این شکست، تحقیق و تفحص درباره عملکرد ستاد احیا را خواستار شد، اما ارائه گزارش نهایی، در میان موجی از اخبار دیگر رسانهها گم شد؛ گزارشی که بسیاری از تصمیمگیران اصلی، از جمله عیسی کلانتری و اسحاق جهانگیری را به سوءمدیریت و نقش داشتن در هدر رفتن منابع متهم کرده بود.
پیامدهای زیستمحیطی و اجتماعی
خشک شدن دریاچه ارومیه نهتنها اکوسیستم آبی آن را نابود کرد، بلکه جانوران ساکن جزایر درون دریاچه، از جمله گوزن زرد ایرانی و قوچ ارمنی را هم در معرض انقراض قرار داد. با خشک شدن پهنه آبی، شکارچیان بهراحتی به زیستگاههای امن این گونهها دسترسی پیدا کردند و جمعیتشان بهشدت کاهش یافت.
با این حال تهدید بزرگتر در کمین ساکنان شهرهای اطراف است. کارشناسان هشدار میدهند که با وزش بادهای شدید، نمک بستر دریاچه به کیلومترها دورتر منتقل خواهد شد و زمینهای کشاورزی را شور و غیرقابل کشت خواهد کرد. شهرهای ارومیه، تبریز، خوی و حتی مناطق دورتر در معرض طوفانهای نمکی و آلودگی هوا قرار دارند؛ بحرانی که سلامت بیش از ۱۴ میلیون نفر را مستقیما تهدید میکند.
دریاچه ارومیه تنها قربانی این سیاستها نیست. زایندهرود، تالاب گاوخونی، میانکاله، دریاچه بختگان، دریاچه پریشان، هامون، کرخه، شادگان، هلیلرود، جازموریان، هورالعظیم، تالاب انزلی و دهها دریاچه، رودخانه و تالاب دیگر در سراسر ایران نیز به سرنوشتی مشابه دچار شدهاند و یا به دلیل خشکی کامل از بین رفتهاند، یا با خشکی شدید و کمآبی دستوپنجه نرم میکنند.
قطع آب در تابستان امسال در بسیاری از شهرهای ایران بین شش تا ۱۲ ساعت در روز، تصویری آشکار از بحران فراگیر آب را در ایران به نمایش گذاشت. این وضعیت نشان میدهد که مسئله صرفا یک دریاچه یا یک استان نیست، بلکه نادیده گرفتن پیوسته محیطزیست در تصمیمهای کلان است.
آیندهای هولناک در صورت ادامه بیتوجهی
کارشناسان تاکید دارند که راه بازگشت هنوز بسته نشده است و بازگرداندن حقابه، مدیریت صحیح کشاورزی و برداشتن موانعی چون میانگذر و سدهای متعدد میتواند بخشی از دریاچه را احیا کند، اما بدون تغییر اساسی در رویکرد مدیریت آب و محیط زیست، هیچ طرح فنی یا پروژه میلیاردی هم قادر به نجات دریاچه ارومیه نخواهد بود.
خشک شدن کامل دریاچه ارومیه امروز تنها یک فاجعه زیستمحیطی نیست، نشانهای از شکست مزمن سیاستگذاریها است. آینده شمالغرب ایران و زندگی میلیونها نفر در گرو تصمیمهایی است که اگر همچنان در اتخاذ آنها تعلل و فرافکنی شود، به فاجعهای اجتماعی و انسانی بدل خواهد شد که دیگر هیچ باران و هیچ ستادی قادر به جبران آن نخواهد بود.
در گفتوگوی فراز با دو نماینده مجلس بررسی شد: