سه‌شنبه ۱۱ آذر ۱۴۰۴ 02 December 2025
شنبه ۰۸ آذر ۱۴۰۴ - ۱۷:۴۶
کد خبر: ۱۰۷۵۱۲

نقش حکمروایی محفلی در واقعه پارک زیتون اهواز

نقش حکمروایی محفلی در واقعه پارک زیتون اهواز
اگر گروه حقیقت یابی برای کشف عوامل «واقعه پارک زیتون» تحقیق می‌کند، چنانچه به زمینه‌های سیاسی و اجتماعی بروز این واقعه و محافل پنهانی که به تسخیر مدیریت شهری، «جعل شهر»، «جعل شهروند» و «جعل نماینده شورا» و «جعل عملکرد» اقدام کرده‌اند توجه نداشته باشد، به بی راهه رفته است...
نویسنده :
سامان فرجی

بازستانی فرصت‌ها و امکانات شهری از دست مردم عادی و توزیع آن میان وابستگان محافل منسوب به شورای «مدعی انقلابی گری» اهواز، راز خودسوزی «احمد بالدی» است و هر تفسیر و تعبیر دیگری از این واقعه که در پی تقلیل آن به یک اتفاق معمول و محدود به چند مدیر و عامل اجراییات باشد، خیانت به اصل حقیقت است.

درست است که مهلت قرارداد رستوران خانواده بالدی خاتمه یافته وحکم تخلیه قانونی برای آن وجود داشت اما در شرایطی که خانواده بالدی می‌دیدند، صد‌ها ملک ارزشمندتر متعلق به شهرداری (مثل بازار مرو و..) در دست ذی نفعان دیگر باقی مانده و حتا ده‌ها فرصت شغلی جدید (همچون مغازه‌های تازه ساز جنب مصلی) با کمک همین شهرداری احداث و در اختیار ذی‌نفعان قرار می‌گیرد، اما آنها به دلیل نداشتن نفوذ، از محل کسب شان رانده می‌شوند.

این واقعه محصول فضای اقتدارگرایی و خودحق پنداری، شورای «مدعی انقلابی گری» و مدیران آن نیز هست. دستکاری نتایج انتخابات شورا یک کارشکنی آشکار سیاسی بود و اثر پروانه‌ای آن تا به امروز، حادثه می‌آفریند. اصل ماجرا از جایی آغاز شد که یک «اراده سیاسی» در محافلی از شهر اهواز با کمک ناکارآمدی نظارتی و خلأ‌های اداری و در پوشش و سو استفاده از کالبد‌های مذهبی، در انتخابات دخالت کرد و کرسی‌های شورای شهر اهواز را بدون آنکه مقبولیت و مجوز مردمی وجود داشته باشد، به تصرف اشخاص فاقد کاریزما و مقبولیت اجتماعی در آورد. اشخاصی با «ذهنیت‌های فریز شده» که در میدان آزمون با رفتار لجوجانه نسبت به یکدیگر، بدنه شهرداری و شهروندان رشته‌ای از «رفتار‌های مقاومتی» را رقم زدند، رفتاری که در تحصن‌های گاه و بیگاه پرسنل، عدم فرمان پذیری یا مهاجرت پرسنل و... نارضایتی شهروندان بازتاب آن دیده می‌شد.

استخدام‌های انحصاری (از قشر خاص فریز شده)، سپردن مناصب شهری به اشخاص فاقد تجربه و تعهد و بعضاً بستگان خود از بیرون از بدنه شهرداری، پول پاشی و خلق موقعیت‌های اقتصادی برای محافل همسو، در پوشش مناسک مذهبی، ناکارآمدی در نگهداشت شهر و... نشان داد، که اعضای شورا توان مدیریت منصفانه شهر و رفتار محترمانه با مردم را ندارند، شورای اهواز که فاقد نقطه اتصال به بدنه اجتماعی و رابطه ارگانیک با مردم عادی است، با «ادعای انقلابی گری» بیشترین صدمات را به اعتماد عمومی و اتوریته قانون وارد کرد. این شورا با القا این ذهنیت که، تا پیش از روی کار آمدن خود، در واگذاری امکانات شهر و انتصاب مدیران رعایت قانون و مصالح بیت‌المال نشده است، ایده «کوبیدن و ساختن مجدد شهر و شهرداری»، در واقع سپردن آن به محافل همسو با خود را ارایه داد.

این ایده البته نیازمند یک مجری اقتدارگرا و مطیع بود تا با چشم بستن بر تجارب قبلی شهرداری اهواز، به خلق مدیران جوان و جدیدی از همان محفل بپردازد. «رضا امینی- شهردار اهواز» بکارگیری شد تا با آزمایش و خطا ایده‌های خام محفل «انقلابی نما» مانند ایده ساخت الگویی از مدیریت «جوانان گام دوم» را تحقق بخشد. ایده‌ای که روی کاغذ قابل فهم بود، اما مشکل آنجا قرار داشت که اولا این سیاست، یک تبعیض سیستماتیک را نسبت به غیر محفلی‌ها در ذات خود پنهان داشت. ثانیا مجریان منزهی که چنین پروژه‌ای را پیش ببرند، هرگز پیدا نشد، با اینحال مناصب مدیریتی، فرصت‌های شغلی و امکانات شهری شهرداری، از عده‌ای ستانده و به عده‌ای دیگر تحویل داده شد، قدر مسلم دسته اول مردم عادی و دسته دوم وابستگان جناحی (محفلی) در پوشش‌های مختلف بودند که فرصت‌های شغلی، مناصب مدیریتی و امکانات شهری میانشان توزیع می‌شد و اینجا همان‌جایی است که نقطه «مقاومت» اشخاصی نظیر خانواده احمد بالدی شکل می‌گیرد.

فاجعه دقیقا همینجاست، ناپختگی و رفتار دور از رأفت بکار رفته در صحنه‌های ضبط شده از «واقعه پارک زیتون اهواز» خلاصه نوع رفتار و مدیریت، محفل «ذهنیت‌های فریز شده» بر شهر یک میلیون و پانصد هزار نفری اهواز است، رفتاری که در پنج سال گذشته شهر و شهرداری اهواز با آن اداره شده است. نتیجه این مدیریت نارضایتی مردم و پرسنل شهرداری است و نقطه اوج آن «واقعه پارک زیتون اهواز است».

روی کار آوردن اشخاصی با ذهنیت‌های غیر تعاملی و فاقد «تجربه زندگی روزمره»، فاقد کاریزما و مقبولیت اجتماعی که با قلدری و اقتدارگرایی آسیب زا و تقسیم مردم عادی به خودی-غیر خودی رشته‌هایی از رفتار مقاومتی را رقم زدند. اشخاصی که هرگاه باشور و حرارت اجرای قانون به میدان آمدند، حادثه آفریدند و اندیشه و سبک مدیریت شأن در میدان آزمون به خطا رفت، اکنون آنچه می‌بایست نقد و در نگاه بالاترین مقامات تصمیم گیرنده کشور بررسی شود، نوع نگاه «نئو انقلابی» و بکارگیری چنین نوع مدیریتی در مأموریت‌های اجتماعی است، مدیریتی که می‌خواهد همه چیز را با شعار و زدن و کوبیدن پیش ببرد، این نوع نگاه اکنون از پرده بیرون افتاده و در پیش چشم قضاوت عموم است، مدیریت پنج سال گذشته شهرداری اهواز که در قاب‌هایی از دستاورد‌های رسانه‌ای و عملکرد نمایشی بزک و معرفی میشود، میدان وسیعی است برای مطالعه کارآمدی یا ناکارآمدی این نگاه تندروانه و بی محاسبه است، علی رغم آنکه در این دوره تزریق مالی هنگفتی انجام شد و بودجه‌های بی سابقه‌ای به شهر اهواز تخصیص یافت، خروجی اندک در کنار تبلیغات گیج کننده وعملکردنمایی کاذب، به عنوان مشخصه‌های دوران شورای «مدعی انقلابی گری» ثبت شده است، طرد مدیران و نخبگان شهری، سو رفتار و قطع مزایای معیشتی پرسنل شهرداری، وارد کردن ده‌ها مدیر فاقد تجربه «با شعار مدیران انقلابی» از بیرون از بدنه شهرداری، تحصن‌های مکرر پرسنل و نتیجتا نارضایتی عمومی شهروندان از کاهش خدمات ارایه شده، توسط شهرداری، مشخصه‌های دیگر این دوران است.

شورای «مدعی انقلابی گری» اهواز نمونه‌ای از حکمروایی شعار زده، احساسی، فرصت طلبانه و ماجراجویانه است. این شورا نتوانست درک کند که شهر یک موجود زنده و شهروندان یک حقیقت انکار ناپذیر، با آگاهی اجتماعی و سبک‌های زندگی متفاوت است که خود را مکلف به رعایت هیجانات و شعار زدگی‌های محفلی نمی‌داند، رفتار مردم با ماموران اجرایی، بازتابی از نحوه رفتار شهرداری با آنها است، امید است که «واقعه تلخ پارک زیتون اهواز» موجب بازبینی در نوع حکمروایی شعار زده و هیجانی گردد، امید است که محفل نشینان پشت پرده «شورای مدعی انقلابی گری» اهواز که مواردی از فساد و ناکارآمدی عوامل وابسته به خود را دیدند، شرافت باز اندیشی نسبت به عملکرد خود را داشته و درک کند که شهرداری ساختاری چند وجهی و بازتابی از جامعه است که تحت سنگین‌ترین اتهامات و بی مهری‌ها خود را حفظ کرده است. اشخاص فاقد عقبه اجتماعی و با «فضای ذهنی فریز شده» نمی‌توانند با تحقیر و پیش داوری، حقیقت جامعه را انکار کنند.

امید است که «مدعیان انقلابی گری» کالبد‌ها و پوشش‌های مذهبی را رها کنند و خود را در آینه‌ای عاری از هرگونه ساتر حقیقت قضاوت کنند و درک کنند که نمی‌توان مردم را انکار و مدیریت شهری را جعل و روایتی ساختگی از شهروندان را از طریق رسانه و تریبون تحمیل کرد. مرگ احمد بالدی محصول تحقیر سیستماتیک شهرداری و شهروندان اهواز توسط محافل هیجان زده، خود حق پندار و آلوده به فساد سیاسی و ریاکاری اجتماعی است که خود را لابلای شعار‌های مذهبی و روایت رسمی حاکمیت پنهان کرده‌اند. آنچنانکه انتقاد به خود را انتقاد به مقدسات تعبیر می‌کنند، بازگشت عدالت و انسانیت به مدیریت شهری و اخراج نگاه غیر مردمی و محفلی که به ناروا شهرداری اهواز و امکانات شهری را به سلطه خود در آورده‌اند، تنها راه بازگرداندن آرامش به فضای روانی شهر اهواز و جامعه است. «آینه گر نقش تو بنمود راست، خود شکن آیینه شکستن خطاست». اگر گروه حقیقت یابی برای کشف عوامل «واقعه پارک زیتون» تحقیق می‌کند، چنانچه به زمینه‌های سیاسی و اجتماعی بروز این واقعه و محافل پنهانی که به تسخیر مدیریت شهری، «جعل شهر»، «جعل شهروند» و «جعل نماینده شورا» و «جعل عملکرد» اقدام کرده‌اند توجه نداشته باشد، به بی راهه رفته است، آنچه در واقعه پارک زیتون و مدیریت شهری اهواز گذشت، به همه مدل‌های حکمروایی هیجان زده قابل تعمیم است.

ارسال نظر
captcha
captcha
پربازدیدترین ویدیوها
  • تازه‌ها
  • پربازدیدها
پیشنهاد سردبیر
زندگی