دوشنبه ۱۷ آذر ۱۴۰۴ 08 December 2025
يکشنبه ۱۶ آذر ۱۴۰۴ - ۱۷:۲۳
کد خبر: ۱۰۸۰۳۲
نکاتی پیرامون مصاحبه‌ی احمد بنی جمالی با اندیشه‌ی پویا

نقدها را بود آیا که عیاری گیرند

این که چرا برخی همراهان شهردار اسبق تهران همسو با شهردار کنونی و بنرهایش در شهر با ویژه نامه‌ای کمر به تخریب مصدق بسته‌اند، پروژه‌ای که دو حاکمیت سالیان سال با جدیت و تلاش دنبال کرده‌اند، بحثی مجزاست، اما این جا صرفا به بحثی تخصصی خواهم پرداخت...
نویسنده :
حسین مجتهدی

برخی اوقات مطالبی در حوزه‌های تخصصی منتشر می‌شود که حاوی نکاتی ارزنده است، اما خطا‌هایی روش شناختی یا محتوایی را نیز در آنان می‌توان دید، که گشودن باب نقادی آنان می‌تواند به پرورش مطلب کمک کند. اما گاهی نوشته‌هایی در سنجه‌ی نگاه علمی سراپا خطا و کژاندیشی و سرشار از جهالت مرکبند، که ورود به آنان ممکن نیست. یکی از نمونه‌های بارز آن در نشریه‌ی اندیشه‌ی پویا، مصاحبه با نویسنده‌ی کتاب آشوب است. اگر احساس مسوولیت اخلاقی-حرفه‌ای در قبال برچسب زنی روانی برای تخریب سیاسی نبود، که در کشور‌های پیشرفته عواقب حقوقی سنگین دارد، اتلاف زمان برای پاسخ را روا نمی‌دیدم. این که چرا برخی همراهان شهردار اسبق تهران همسو با شهردار کنونی و بنرهایش در شهر با ویژه نامه‌ای کمر به تخریب مصدق بسته‌اند، پروژه‌ای که دو حاکمیت سالیان سال با جدیت و تلاش دنبال کرده‌اند، بحثی مجزاست، اما این جا صرفا به بحثی تخصصی خواهم پرداخت.

الف) اشکالات روش شناختی:

برای تشخیص بیماری، متخصص بالینی حوزه روان دو رویکرد اساسی دارد: رویکرد نشانه شناسانه و رویکرد ساختاری. در رویکرد نشانه شناسانه، توصیف نشانه‌های بیمار آن گونه که خود می‌گوید، یا در مواردی آن گونه که همراهان دایمش می‌گویند با توجه به طول زمان و در پیوند با هم مطرح می‌گردد، سپس با روش شناسی بالینی تشخیص افتراقی صورت می‌گیرد، نام بیماری، بر مبنای همایند گروهی از نشانه‌ها و شرایطشان و طول زمانشان و رد شدن تشخیص‌های افتراقی عنوان می‌گردد. تشخیص‌های جداول بیماری شناسی روانی از جمله دی اس‌ام و آی سی دی از این زمره‌اند. مثلا در دی اس‌ام ۴ و پیش از آن یا آی سی دی ۱۰ این موارد را می‌توان دید:

اشتغال ذهنی مفرط با ترس از ابتلا به یک بیماری جدی یا باور به ابتلا به آن؛ {ایشان بر مبنای کدام گزارش‌های تاریخی می‌تواند اثبات کند در طول سال‌ها مدام دکتر مصدق این اشتغال ذهنی را داشته است؟! }

تداوم این باور علی‌رغم معاینه و اطمینان‌بخشی مکرر از سوی پزشکان؛ {آیا نوه‌ی خردسال در روند آزمایش‌های پزشکی و نتیجه‌ی آنها بوده است و همه‌ی موارد مدیکال را محققا می‌داند رد شده است؟! }

نشانه‌ها حداقل ۶ ماه ادامه دارند؛ {کدام منبع این زمان را تایید می‌کند؟! }

اختلال با هذیان یا افسردگی بهتر توضیح داده نمی‌شود. {در کدام مصاحبه‌ی بالینی ساختاریافته یا حتی بی ساختار یا نیمه ساختار یافته تشخیص افتراقی صورت گرفته است؟! }

در دی اس‌ام ۵ این نام حذف شده است و دو نام دیگر حامل این مفهومند، که توضیحش خارج از حوصله‌ی این نوشتار است. در آی سی دی ۱۱ نیز در قالب جدیدی تعریف شده است. در مجموع می‌توان گفت، هیپوکُندری نوعی اشتغال ذهنی بیمارگونه با ترس از ابتلا به بیماری جسمی جدی است، در حالی که شواهد پزشکی چنین بیماری‌ای را تأیید نمی‌کنند. فرد کوچک‌ترین احساس بدنی را به‌عنوان نشانه‌ای از یک بیماری وخیم تعبیر می‌کند، مکرراً پزشک عوض می‌کند.

مصاحبه شونده به هیچ ابزار سنجشی نه تنها اشاره ندارد، بلکه آن چه می‌گوید و می‌بافد، هیچ ارتباطی با ان تعریف ندارد، که مثلا فکت تاریخی ارایه کند که مصدق با ترس از وخیم بودن بیماریش مرتب به پزشک مراجعه می‌کرده است، و اگر پزشکی می‌گفت بیمار نیست، پزشک را عوض می‌کرد، آن چه شاخص‌ترین نشانه‌ی راهنما برای تشخیص این اختلال است.

فاجعه بارتر آن که تشخیص اختلال تبدیل را، مانند فلج‌های هیستریک، مساوی این اختلال می‌انگارد در حالی که "تفاوت ارز زمین تا آسمان است. " بحثش بسیار فنی و گسترده است و در این نوشته نمی‌گنجد، فقط اشاره وا می‌توان گفت: در هیستری تبدیلی، بدن ابزار نمادینِ بیانِ ناآگاه است. در هیپوکُندری، بدن محل تمرکز اضطراب و عشق نرگسانه (نارسیستیک) است.

در روان کاوی نیز تشخیص ساختاری مطرح است که رویکردی سبب شناسانه و اتیولوژیک دارد. فروید سه ساختار اصلی روان نژندی و روان پریشی و پرورژن را مطرح ساخت. در شماری از نگاشته‌های نظری مبتنی بر کار بالینی، در ذیل روان نژندی از روان نژندی کنونی سخن می‌گوید، که هیپو کندری یکی از آنهاست. کاملا متمایز از هیستری تبدیل که عضوی درگیر می‌شود و فرد به آن بی تفاوتی "زیبا" دارد.

البته توضیح و تبیین و تشخیص این موارد کار دقیق علمی-بالینی متخصصی را می‌طلبد که با زیر و بم کار آشنا باشد. ولی در این حد آگاهی را در سال سوم کارشناسی روان شناسی می‌توان به دست آورد.

ب) رویکرد روان کاوی:

در روان کاوی متن نیز چند روش عمده را می‌توان برشمرد، از جمله:

- آسیب نگاری روانی: ماری بوناپارت (در مورد ادگارآلن پو و اثر مرگ مادر در کودکی او بر موضوع آثارش پیرامون زنان مقتول و ناتوانی جنسی)

- شرح حال نگاری روان شناختی: ژان دولای (در مورد جوانی آندره ژید) / ژان لاپلانش

(هولدرلین و رفتن او به سمت سایکوز) /مارسل موره (ژول ورن) /دومینیک فرناندز

- نقد روان شناختی: چارلز مورون (آثار مالارمه راسین)

- تحلیل ناآگاه متن (نه آفرینشگر آن): ژان بلمن نویل

اولا فروید بر خلاف مدعای مغلوط مصاحبه شوند هرگز سایکوبیوگرافی برای سیاستمداری ننگاشت. اریکسون به لوتر و گاندی و در ضمن اثری به هیتلر پرداخت. دوم آن که کسانی که به این روش شناسی روی آوردند با انبوهی از داده‌ها و مستندات فرضیه‌های خود را مطرح ساختند نه صرفا با اتکا به مصاحبه با نوه‌ی فرد مورد بحث! سوم آن که هرگز تشخیص و نظر قاطع نمی‌دادند، چرا که حتی با وجود مستنداتی، پیچیدگی روان آدمی را فراتر از آن می‌دیدند که بدون جلسات مستمر با سوژه‌ی زنده بخواهند تشخیصی را عنوان کنند، بعدا نیز این روش منسوخ شد. بنیانگذارروان کاوی در پیوند با روان کاوی متن آثار متعددی دارد، اما هرگز به چنین کار سطحی نگرانه‌ای دست نیازید. برخی از مهم‌ترین آثار او در این حوزه عبارتند از:

الف) وهم و رویا‌ها در گرادیوای و. ینسن (۱۹۰۷)

ب) یک خاطره‌ی کودکی لئوناردو داوینچی (۱۹۱۰)

پ) اشخاص روان دردمند بر صحنه (۱۹۴۲)

ت) شاعر/ادیب و خیال پردازی (۱۹۰۸)

ث) انگیزه انتخاب صندوقچه (۱۹۱۳)

ج) موسای میکل آنژ (۱۹۱۴)

چ) فنا پذیری (۱۹۱۶)

ح) برخی سنخ‌های منشی در کار روان کاوانه (۱۹۱۶)

خ) یک خاطره‌ی کودکی از شعر/ادبیات و حقیقت (۱۹۱۷)

د) داستایوفسکی و پدرکشی (۱۹۲۸)

و نیز:

- نوشتار، یک مورد روان نژندی شیطانی در قرن هفدهم (۱۹۲۳)

- نوشتار، توجهاتی روان کاوانه پیرامون یک مورد توصیفی خودزندگی نویسانه از پارانویا ([۱۹۱۰]۱۹۱۱)

پیرامون تحلیل روان کاوانه کتاب به یادمانش یک بیمار اعصاب (۱۹۰۳) است.

در زمینه‌ی روان کاوی و امر تاریخی- اجتماعی نیز برخی از عمده‌ترین آثارش عبارتند از:

- توتم و تابو (۱۹۱۶)، روان شناسی توده و تحلیل آن من (۱۹۲۱)، ناخرسندی در فرهنگ (۱۹۳۰)، موسی و دین تک خدایی (۱۹۳۸).

پ) اغلاط فاحش محتوایی:

حال ایشان نسبت تحقیقش را با این آثار مشخص کند. صرف به کار بردن لغت روان کاوی و مراجعه به چند صفحه ارز یک کتابی که جایگاه خاصی ندارد از کارن هورنای، و نتیجه گیری‌های کلان تاریخی بیشتر کاریکاتوری از کار جدی و تحقیق بنیاد روان کاوی سیاسی-تاریخی است. اصلا "خود"، "واقعی"، "آرمانی" در روان کاوی یعنی چه، نظریه کارن هورنای چیست، چه جایگاهی دارد، این اصطلاحات از کجا می‌آیند و مانند آن مواردی است که در متنی مشوش و بی بنیاد گم می‌شوند. ایشان تمایز ترس و توهم را در روان پژوهی نه تنها در نیافته است بلکه خود توهم دانستن دارد. نه ترس را توانسته به گونه‌ای نظری تبیین کند نه فهمی از مقوله‌ی عمیق و پیچیده‌ی توهم دارد، مصاحبه گری که التقایش با مصاحبه شونده، یادآور "التقای ساکنین" است، اصطلاح تخصصی "اسکیزوفرنی را به راحتی و بی دغدغه از جهالتش به این عنوان و تشخیص و تمایزش و نسبتش با ساختار سایکوز و ... رها می‌سازد و مصاحبه شونده نیز که در جهالت به این حوزه آیینه‌ی مصاحبه گر است بحث را استمرار می‌بخشد.

آن چه تاسف را فزونی نمی‌بخشد، آن است که این مطالب بی بنیاد و سراپا مخدوش و مغلوط در ساختاری ناروشمند و غیر علمی چکیده‌ی رساله‌ای است که برای اعطای درجه‌ی دکترا نگاشته شده است. حال به آن دپارتمان و مدرسانش، که اصلا این نهاد در آغاز برای حذف استادان طاغوتی! و تربیت مدرسان متعهد! بنیاد نهاده شد، که سطح علمی رساله‌ی دکترایشان این است، چه می‌توان گفت؟!.

ارسال نظر
captcha
captcha
پربازدیدترین ویدیوها
  • تازه‌ها
  • پربازدیدها
پیشنهاد سردبیر

گفتگوی فراز با امان‌الله قرایی مقدم، جامعه‌شناس

ماراتن کیش: حکومت با مساله حجاب چه کند؟!

احمد سبحانی سفیر سابق ایران در ونزوئلا در گفتگو با فراز بررسی کرد

ترامپ از مادورو چه می‌خواهد؟ | احتمال تکرار «خلیج خوک‌ها»

زندگی