ساموئل هانتینگتون در کتاب مهم خود، «موج سوم» نوشته است که اختلاف و تفرقه بین نخبگان حاکم، نشانهای کلیدی از ضعف در حاکمیتهای استبدادی است. جدایی اعضای برجسته از سیستمی که به آن تعلق داشتند، اغلب اوقات به ایجاد مجموعهای از تغییرات بزرگ منجر میشود. برعکس، وقتی چنین ارتدادی در یک سیستم مشاهده نشود، به این معنی است که دیکتاتور میتواند زنده بماند.
چگونه میتوانیم این اصل را در روسیه امروز جستوجو کنیم؟ شورش نافرجام «پریگوژین»، نقاب را از چهره برخی از مخالفان در سطوح نخبگان حاکم روسیه برداشت. در ظاهر اما ولادیمیر پوتین، توانست ظرف یک یا دو روز شورش را در نطفه بمیراند. به نظر میرسد که پریگوژین در جریان شورش علیه ارتش روسیه، از حمایت علنی هیچ یک از چهرههای کلیدی کرملین برخوردار نشد. به همین دلیل است که او به رژهی ایدهآلگرانهاش در مسکو پایان داد. باید در نظر گرفت که پوتین، بیشتر دوران تصدی خود را صرف در هم شکستن مخالفت لیبرالها کرده و حالا، شخت مشغول مهار رقبای برخاسته از جبهه ناسیونالیسم است.
مبارزات بر سر قدرت در داخل مرزهای روسیه در جعبه سیاه رخ میدهد. سخنان منتسب به وینستون چرچیل نیز اشارههایی به این موضوع دارد: «دسیسههای سیاسی کرملین، به دعوای بولداگها زیر فرش شبیه است. یک خارجی فقط صدای غریدنشان را میشنود. تنها وقتی مشخص میشود کدامیک پیروز شده که استخوانها به بیرون پرت شوند». امروز، استخوان های پریگوژین به بیرون پرت شده شاید به زودی، برندهی نزاع مسکو را نیز بشناسیم.
وضعیت جامعه روسیه اما آنقدر روشن است که جایی برای حدس و گمان باقی نمیگذارد. امروز، میزان امید به زندگی در یک پسر ۱۵ ساله روس، دقیقا هماندازه یک پسر ۱۵ ساله در هائیتی است. این آمار جایی شما را انگشتبهدهان میکند که به این موضوع توجه کنید: روسیه، از نظر منابع طبیعی یکی از ثروتمندترین کشورهای جهان است؛ جامعهای شهری و صنعتی، با سطح تحصیلات و سواد قابل مقایسه با سایر کشورهای اروپایی و شاید حتی فراتر از آن!
«نیکلاس ابرشتات»، محقق جمعیتشناسی در گزارش سال ۲۰۲۲ اشاره کرده که میکند که روسیه در سه دهه گذشته، شاهد کاهش جمعیت بوده است. به جز در یک بازه زمانی کوتاه بین سالهای ۲۰۱۳ تا ۲۰۱۵، مرگ و میر در روسیه از نرخ زاد و ولد پیشی گرفته است. ابرشتات میگوید در بسیاری از کشورهای صنعتی شاهد این روند هستیم. در سال ۲۰۱۹، پیش از شیوع کرونا و جنگ اوکراین، سازمان بهداشت جهانی تخمین زد که یک پسر ۱۵ ساله در روسیه، انتظار دارد ۵۳.۷ سال دیگر زنده بماند. این نرخ در آن زمان، هماندازه با هاییتی و کمتر از امید به زندگی در بین پسران ۱۵ ساله در یمن، مالی و سودان جنوبی بود.
میزان تحصیلات به طور معمول، با میزان سلامتی ارتباط مستقیم دارد اما در روسیه چنین نیست. ابرشتات در گزارش خود اشاره میکند که روسیه کشوری با سطح تحصیلات «جهان اولی» و نرخ مرگومیر «جهان چهارمی» برای جمعیت در سن کار است. با توجهی عمیقتر به دستاوردهای آموزشی، ماجرا عجیبتر میشود. روسیه با وجود تعداد زیادی از افراد دانشآموخته، در زمینه اقتصاد دانشبنیان، وضعیت بسیار بدتری از اتحاد جماهیر شوروی دارد. در سال ۲۰۱۹، روسیه با وجود داشتن جمعیتی ۱۶ برابر جمعیت اتریش، در حوزه درخواستهای ثبت اختراعات بین المللی رتبه پایینتری از این کشور داشت. با توجه به مهاجرت صدها هزار روسِ آموزش دیده و تحصیل کرده، پس از جنگ اوکراین، همه این اعداد امروز به مراتب وضعیت بدتری دارند.
این تناقضهای عجیب در روسیه را چه چیزی توجیه میکند؟ کتاب اخیر «الکساندر اتکیند» با عنوان «روسیه در برابر مدرنیته» نشان میدهد که پوتین، دولتی با زیست انگلی ایجاد کرده که با قلعوقمع تولید، از طریق استخراج منابع طبیعی کسب درآمد کسب میکند و هیچ یک از وظایف یک دولت مدرن را از نظر تامین رفاه برای مردمش به درستی انجام نمیدهد. اتکیند در این کتاب نوشته که فساد در این حاکمیت دزدسالار، ذاتی است و خاطرنشان کرده که روسیه پس از شوروی، سریعترین افزایش نابرابری را در سراسر جهان داشته است. پس از اعتراضات ضد پوتین در سالهای ۲۰۱۱ و ۲۰۱۲ که پوتین هیلاری کلینتون، وزیر امور خارجه وقت آمریکا را مقصر آن دانست، دولت روسیه حتی ضد مدرنتر نیز شده است.
برای دولت پوتین، غرب سمبل نیروهای مدرنیزاسیون اجتماعی، اقتصادی و سیاسی است که میتواند روسیه را آلوده کند. پوتین در سخنرانیاش به مناسبت آغاز یورش به اوکراین، ایالات متحده را به «تخریب ارزشهای سنتی روسیه و تحمیل ارزشهای جدید بر آن» که به طور مستقیم «به انحطاط و انحطاط» منجر میشود، متهم کرد. او معتقد بود که این ارزشها، با طبیعت انسان در مغایرت است. برای پوتین، مدرنسازی روسیه به معنی جامعه مدنی فعالتر و افزایش مطالبات در حوزههایی مثل بهداشت و درمان و البته به معنی ایجاد فرصتهای بیشتر برای شهروندان عادی و کمرنگتر شدن دزدسالاری دولتی است. بنابراین روسیهای مطلوب او است که در آن، مذهب، اخلاق سنتی، بیگانه هراسی و تبعیض شدید جنسیتی بیشتر پاس داشته میشوند.
با این تفاسیر، شاید منصفانه باشد که بگوییم بزرگترین مشکل روسیه شکست در جنگ اوکراین نیست؛ بلکه شکست در جنگ با تحولات قرن ۲۱ است...
در گفتوگوی فراز با دو نماینده مجلس بررسی شد:
یارانه سوخت هواپیما؛ چاهی بیانتها از جیب فقرا به کام ثروتمندان
اعترافات جاسوس ایران در تل آویو
جشنی برای کودکان کار
جزیره به روایت یکی از قدیمیترین ساکنانش