ریزش معدن طبس و کشته شدن تعداد زیادی از کارگران معدن فاجعهی بزرگ بود. در سالهای اخیر بارها خبرهای مشابه را شنیده و دیدهایم، چه در ایران و چه در کشورهای دیگر. بسیاری از ما بدون آنکه هیچ وقت معدنی را از نزدیک دیده باشیم یا کارگران معدن را بشناسیم، تصویری از کار سخت معدن دشوار و چهرههای سختیکشیدهی معدنچیان در ذهن داریم که فقط به خبرها مربوط نیست. ادبیات و هنر و بهویژه سینما نقش مهمی در ایجاد این تصویر داشتهاند و حوادث معدن و زندگی کارگران بارها موضوع داستانها و فیلمها شده است. در این متن تعدادی از فیلمهای مهم درمورد حوادث معدن را مرور میکنیم.
یکی از معروفترین فیلمها در مورد معدن و معدنچیان «چه سرسبز بود دره من» است که جان فورد آن را بر اساس کتابی به همین نام (نوشته لولین لوید) ساخت. پسربچهای ۱۲ ساله بهنام هیو،کوچکترین عضو خانوادهای روستایی است که همهی پسران و پدر آن خانواده مانند بیشتر مردان منطقه در معدن زغال سنگ کار میکنند.
ماجرای فیلم در آستانهی قرن بیستم و تحولات صنعتی شدن دنیا رخ میدهد، شرایطی که زندگی و کار همگان و بهویژه طبقهی کارگر را تحت تاثیر قرار میدهد. مشکلات اقتصادی، تغییرات اجتماعی، اعتراض و اعتصاب کارگران، مرگ پدر بر اثر ریزش معدن و ازدواج از سر اجبار خواهر با پسر صاحب معدن، انعکاسی از آن شرایط دشوار هستند.
جان فورد با نماهای قدرتمند کلاسیک سختی و مصیبتهای زندگی مردم را به تصویر میکشد ولی همزمان داستانی خیالانگیز از یک روزگار سپری شده خلق میکند. هیو که حالا مرد بالغی شده و میتواند داستان پردرد آن دوران و مرگ پدر روایت کند، به دره برمیگردد.
ژرمینال یکی از مشهورترین آثار امیل زولا نویسندهٔ فرانسوی و موضوع اصلی آنی اعتصاب کارگران معدن است. ماجرا در معدن زغالسنگ شمال فرانسه رخ میدهد. اتین لانتیه پس از سیلی زدن به رئیس خود از راهآهن اخراج میشود و شغلی سختتر در معدن را آغاز میکند. او خیلی زود میفهمد معدنچیان علیرغم کار بسیار دشوارشان، گرسنه، بیمار و بدهکارند. آنها حتی توانایی تهیه غذا و مایحتاج اولیهی زندگی خود و خانوادهشان را ندارند.
اتینِ عصیانگر به مخالفت با شرایط محیط کار برمیخیزد، با رهبران سوسیالیست ارتباط میگیرد و مبارزه با شرکت معادن را سازمان میدهد. معدنچیان با هدایت او اعتصاب میکنند اما پس از ۲.۵ ماه به ناچار کار خود را از سر میگیرند اما این بار میدانند که مبارزه امکانپذیر است. اعتراض آنها به مقابلهی سپاهیان منجر میشود و بر اثر تیراندازی به اعتصابکنندگان، تعدادی از آنها کشته میشوند. هرچند به ظاهر صاحبان معدن پیروز شدهاند ولی فیلم و کتاب از شروع مرحلهی تازهای در زندگی کارگران خبر میدهند.
یک دارم سینمایی که سال ۲۰۱۵ به کارگردانی پاتریشیا ریگن و نویسندگی میکو آلن در شیلی تولید شد و کمپانی فاکس قرن بیستم در ۱۳ نوامبر پخش آنرا در آمریکا آغاز کرد. داستان این فیلم بر اساس یک اتفاق واقعی و فاجعهی معدن کوپیاپو نوشته شده بود که سال ۲۰۱۰ در این کشور رخ داد و ۳۳ معدنچی به مدت ۶۹ روز در معدن سن خوزه گرفتار شدند.
آگوست ۲۰۱۰، به دلیل سهل انگاری مالک و نادیده گرفتن علائم هشداردهنده در مورد بیثباتی و غیراستاندارد بودن سازهها فرو ریخت. این سقوط تنها مسیر خروجی معدن را مسدود کرد و معدنچیان را به دام انداخت.
گروهی متشکل از ۳۳ معدنچی که هنگام سقوط در معدن سانخوزه کار میکردند موفق شدند خودشان را به اتاق نجات برسانند اما به زودی متوجه شدند امکانات لازم برای اقامت طولانی در این اتاق فراهم نشده است. رادیو و بیسیم کار نمیکرد، جعبه کمکهای اولیه و بستهی تجهیزات پزشکی خالی و غذا بسیار کم بود.
ماریو سپولودا رهبری معدنچیان و مسئولیت جیرهبندی غذا را بر عهده گرفت و از گرفتار شدن گروه در چرخهی خشونت و ناامیدی جلوگیری کرد. شرکت و مالک معدن برای نجات معدنچیان اقدام موثری نمیکرد و خانوادههای آنان جلوی دروازههای محوطهی معدن جمع شدند.
کار به مداخلهی دولت شیلی کشیده شد که دستور داد از حفاری برای رسیدن به معدنچیان و نجات آنها استفاده شود، در حالیکه اطلاع دقیقی از وضعیت معدنچیان نداشتند. آنها توانستند یادداشتی را به مته حفاری بچسبانند تا گروه نجات روی زمین را از زنده بودن خود مطلع کنند. سیستم حفاری دوم برای بازیابی معدنچیان طراحی و غذا، پوشاک برایشان فرستاده شد.
طی چند هفته بعد، شرایط دلهرهاور و تنش زیادی وجود داشت و امدادگران برای آزادسازی معدنچیان تلاش میکردند. سرانجام پس از گذشت ۶۹ روز، تمامی ۳۳ معدنچی با موفقیت رهایی یافتند. نجات آنها به منبع الهام و امید برای مردم در سراسر جهان تبدیل شد که از طریق رسانههای مختلف وضعیت معدنچیان و عملیات نجات را دنبال میکردند..
معدن طلای بیکنزفیلد در ۲۵ آوریل ۲۰۰۶ در تاسمانی استرالیا فرو ریخت. از هفده نفری که هنگام آوار در معدن کار میکردند، ۱۴ نفر بلافاصله پس از سقوط فرار کردند، یک معدنچی (لری نایت) کشته شد و ۴ نفر در معدن گرفتار شدند. معدنچیان شش روز بعد برانت وب و تاد راسل را زنده پیدا کردند. برانت وب و تاد راسل در ۹ می ۲۰۰۶، یعنی دو هفته بعد از حادثه، در عمق حدود یک کیلومتری زیر زمین نجات یافتند.
فیلم Beaconsfield شش سال بعد به کارگردانی گلندین ایوین و نویسندگی جودی مککراسین بر اساس اتفاقات این حادثه ساخته شد.
حادثه وقتی رخ داد که کارفرما به معدنچیان دستور داد در شرایط ناایمن و حتی خلاف قانون، زیر بستر رودخانه حفاری کنند. ضخامت و استحکام سقف معدن کافی نبود و رودخانه به درون حفرهها نفوذ کرد و سیلابی عظیم ایجاد شد. سه روز طول کشید تا حفرهها پر شوند ولی آب تمامی معدن را پر کرده بود. ۶۹ معدنچی نجات پیدا کردند و ۱۲ نفر کشته شدند که اجسادشان هیچوقت پیدا نشد. معدن در پنسیلوانیای آمریکا قرار داشت و فیلم «فاجعه معدن ناکس» مستندی ساخته دو نفر از نجات یافتگان است که این اتفاق را مرور میکنند.
یک مستند داستانی بر اساس زندگی واقعی معدنچیان زغال سنگ پنسیلوانیا ساخته شد که از اتفاق فاجعهبار تابستان ۲۰۰۲ در این معدن نجات یافتند.
۲۴ ژوئیه ۲۰۰۲، هجده معدنچی زغال سنگ در معدن کوییریک در لینکلن تاونشیپ، متعلق به شرکت زغالسنگ بلک ولف، به طور تصادفی یک بخش متروکه لندن را که بهخوبی نقشهبرداری نشده بود، حفاری کردند. ۲۸۰ هزار متر مکعب آب به معدن سرازیر شد و کمکم دهانههای آنرا پر کرد.
فیلم از دیدگاه معدنچیانی است که در آن شرایط گرفتار شدند و با تصاویر واقعی بینندگان را به داخل معدن می برد. این مردان به مدت ۷۷ ساعت در انتظار نجات بودند و سرانجام همهی آنها زنده ماندند.
این خبر تکمیل میشود
بررسی چالش اصلی نظام سلامت ایران در گفتگو با دکتر هادی یزدانی:
آینده مبارزه فلسطینیها، در روزگار نسلکشی و پاکسازی قومی
ناهمسویی سخنان و مواضع وزیر ارتباطات با وعدههای انتخاباتی رییس جمهوری
مرز حریم خصوصی و عرصه عمومی کجاست؟
اینفوگرافیک