زن جوانی که چادرش را به کمر بسته است و بچهی کوچکی در بغل دارد، وارد واگن مترو میشود. لباس و شال کهنه پوشیده است و کیسه پلاستیکی به دست دارد: «خواهرا برادرا یه کمکی کنین! مستاجرم، بچهام مریضه! خدا خیرتون بده، خیر از جوونیتون ببینید...»
زن از طرف دیگر واگن خارج میشود و صدای یک دستفروش جای صدای او را میگیرد: «ویفرای خشمزه و تازه، تاریخ مصرف داره، مهر استاندارد داره.» پیرمردی عصازنان خودش را از بین مسافران رد میکند و جعبهی مقوایی کوچکی را که ۱۲-۱۰ بسته ویفر داخل آن است. لباسهایش آنقدر کهنه و مندرس هستند که انگار هرگز نو نبوده و رنگی نداشتهاند. پیرمرد در حجمی از کهنگی و بیرنگی خودش را جابجا میکند و لنگلنگان پیش میرود. جعبه مقوایی را جلوی مسافرانی میگیرد که نشسته یا ایستادهاند و میپرسد: «ویفر بدم؟ تازه است، تاریخ هم داره، ببین...» بیشتر مسافرها از روی گوشی سر بلند نمیکنند و با پیرمرد چشم در چشم نمیشوند.
قطار در ایستگاه بعدی میایستد، تعدادی مسافر پیاده میشوند و مسافران دیگری جای آنها را میگیرند، بعضی به پیرمرد تنه میزنند که سر جایش ایستاده و به عصایش تکیه داده است. سکوت کرده تا بلندگوی ایستگاه ساکت شود: «مسافرانی که قصد تغییر مسیر به سمت ایستگاههای کهریزک یا تجریش را دارند، در این ایستگاه پیاده شوند و...»
در واگن بسته میشود و پیرمرد دوباره عصا زنان در واگن حرکت میکند: «ویفرای تازه و خوشمزه...» صدایش در صدای ساز و آواز گم میشود. پسر جوان و لاغری که در سرمای زمستان دمپایی پوشیده و لباسش در بهترین حالت پاییزه است با مسافران جدید وارده شده و جلوی در ایستاده است. پسرک نابینا است، تنبک میزند و آهنگی را فالش میخواند: «آهای خوشگل عاشق! آهای عمر دقایق! آهای وصل به موهای تو...»
احمد میدری، وزیر تعاون، کار و رفاه اجتماعی شهریور ماه امسال گفت: «تا اواسط دهه ۸۰ حدود ۱۲ تا ۱۵٪ فقر مطلق داشتیم که بعد از موج اول تحریمها تا میانه دهه ۹۰ به حدود ۲۰٪ رسید. با شروع موج دوم تحریمها و تورم شدید، از سال ۱۳۹۷ با شیب تندتری افزایش پیدا کرد و سال ۱۳۹۸ به ۳۰٪ رسید. بر اساس دادههای مرکز آمار ایران و گزارش مرکز پژوهشهای مجلس، از سال ۱۳۹۸ تا ۱۴۰۱ نرخ فقر نسبتاً ثابت و حدود ۳۰٪ یا ۲۵ میلیون و ۴۰۰ هزار نفر بوده است.
میدری در ادامه درباره وضعیت اشتغال در ایران افزود: «کسانی که درگیر فقر شدید هستند عمدتاً افراد بیکار هستند. اغلب کسانی که در فقر مطلق هستند، شغل و درآمد دارند، اما درآمد آنها کفاف زندگیشان را نمیدهد. بر اساس دادههای مرکز آمار، نرخ فقر شدید در کل ایران حدود ۶٪ و جمعیتی نزدیک ۵ میلیون نفر بود.»
میدری در همین مصاحبه از برنامهریزی و تخصیص منابع در دنیا برای از بین بردن فقر گفته «در دنیا برای از بین بردن فقر سطحبندی میکنند.» و درباره ایران اینطور اضافه کرده بود: «اگر ما در حال حاضر نمیتوانیم فقر مطلق را هدف قرار بدهیم، در مقابل میتوانیم به تدریج آنرا بهبود ببخشیم.»
برنامه فقرزدایی که وزیر کار و رفاه اجتماعی از آن گفته است به دیماه ۱۳۹۵ برمیگردد، زمانی که او سمت معاونت را در همین وزارتخانه داشت و گفته بود: «یکی از رسالتهای قانونی معاونت رفاه وزارت تعاون، سنجش فقر درآمدی و فقر چند بعدی به منظور اتخاذ سیاستهای مناسب فقرزدایی و برنامههای رفاهی آحاد جامعه است.»
میدری آن زمان دعوت پروفسور گوردون -استاد تمام رشته عدالت اجتماعی دانشکده مطالعات سیاستگزاری دانشگاه بریستول و مدیر مرکز بینالمللی تحقیقات فقر تاونسند- به ایران را در همین راستا عنوان کرده بود تا با معرفی شیوه جدید اندازهگیری فقر چند بعدی در کشور و به کارگیری دادهها و آمار موجود اقدام شود.
وزیر تعاون، کار و رفاه اجتماعی که ۴ ماه پیش از تلاش برای بهبود تدریجی وضعیت فقر گفته بود، در ماههای پایانی ۱۴۰۳ درمورد افزایش حقوق کارگران برای سال آینده شیوهی جدیدی مطرح کرد که با اعتراض نمایندگان کارگران روبهرو شد. او گفته بود: «ما بیشتر دنبال تعیین مزد بهصورت صنفی هستیم زیرا روش منطقهای مشکلاتی دارد. برای مثال در مورد کارگران معدن، به استانها اجازه میدهیم تا با توجه به شرایط خاص خود، نرخی را که در سطح ملی تعیین کردهایم، تعدیل کنند. اگر استانها به نرخ کمتر یا بیشتری توافق کنند، ما آنرا برای آن استان خاص میپذیریم. بنابراین، ترکیبی از روش صنفی و استانی را دنبال خواهیم کرد.»
برنامهای که از سال ۱۳۹۵ دربارهاش حرف زده شده و به گفته وزیر قرار است «به تدریج»، وضعیت را بهبود بدهد، مشخص نیست چه زمانی به عمل درآید و نتیجهبخش باشد اما خط فقر نه بهتدریج که با سرعت و شدت از روی ایران رد میشود و هر روز تعداد دیگری از مردم به زیر آن سقوط میکنند.
متروی تهران دیگر شباهتی به وسایل حمل و نقل عمومی ندارد، هر خطی را در هر ساعتی از شبانهروز از هر خطوط مترو استفاده کنید، دستفروشها و متکدیهایی را میبینید که از ساعتهای آغازین روز کارشان را شروع میکنند و تا آخرین ساعتهای شب هنوز در واگنها این طرف و آن طرف میروند.
دستفروشها فقط در قطار نیستند، محوطهی سکوها و پیادهروی اطراف تعداد زیادی از ایستگاهها هم به محل نشستن یا حرکت دستفروشها تبدیل شده است. اغلب متکدیان افراد نابینا و معلول هستند یا پیرمردها و پیرزنهایی که وسایلی برای فروش دارند که به درد کسی نمیخورد و فقط باعث میشود خودشان گدا ندانند و نبینند. تعدادشان آنقدر زیاد است که نمیدانید به کدام کمک کنید و چقدر؟ اصلا هر روز در این مسیرها به چند نفر میتوان کمک کرد؟
از پله برقی که بالا میآیم ساعت ۸ شب شده است، در راهروی خروجی مترو چشمم به مرد جوانی میافتد که ریش و موهایش جوگندمی شدهاند. حتی امشب و در سرمای زیر سفر، پسربچهی ۸ سالهاش کنار او ایستاده است و جعبهای در دست دارد. مرد دیشب پیراشکی میفروخت و امشب ویفر. نگاهم را به سمت پلهها میگردانم تا با مرد و پسرش چشم در چشم نشوم و خجالت نکشم که از آنها بیسگویت نمیخرم!
در گفتوگوی فراز با دو نماینده مجلس بررسی شد:
گفتوگوی فراز با مشاور سازمان محیط زیست
لایحه سازمان ملی مهاجرت اصل هشتاد و پنجی شد
جشنی برای کودکان کار
جزیره به روایت یکی از قدیمیترین ساکنانش