واروفاکیس در این پیام تأکید کرده است که سقوط رایش سوم در مه ۱۹۴۵، تنها یک پیروزی نظامی نبود، بلکه غلبهای اخلاقی بود؛ پیروزی همبستگی انسانی بر نژادپرستی، و انسانگرایی بر ماشین کشتار صنعتی. به گفته او، اروپا پس از این شکست، اگرچه زخمی و خونآلود، اما تسلیمنشده از تاریکترین شب تاریخ بیرون آمد. با این حال واروفاکیس هشدار داده است که آن پیروزی، هرچند باشکوه، نتوانست ریشههای فاشیسم را برای همیشه بخشکاند. او به این نکته اشاره میکند که پس از جنگ، بسیاری از قدرتهای پیروز بهجای بازسازی بر مبنای عدالت، از فاشیستهای سابق برای سرکوب مبارزان آزادیخواه در کشورهایی مانند یونان، ویتنام، اندونزی و آفریقای جنوبی استفاده کردند؛ و به این ترتیب ساختارهایی را حفظ کردند که پیشتر زمینهساز ظهور فاشیسم شده بودند.
واروفاکیس همچنین نسبت به نشانههای زندهبودن فاشیسم در دوران معاصر هشدار داده و میگوید: «شبح فاشیسم دوباره در حال برخاستن است.» او با اشاره به حضور گروههای راستافراطی در میدانهای نبرد اوکراین، بازگشت گفتمانهای نژادپرستانه به سیاست اروپا، و حمایت از آنچه «آخرین دولت آپارتاید و نسلکشی فلسطینیان» نامیده، تأکید کرده که این بار، فاشیسم نه در چکمههای نظامی، بلکه در قالبهای عوامفریبانه، در صحنه سیاست بازگشته است.
او میگوید شکست فاشیسم در ۱۹۴۵ تنها با فداکاری میلیونها انسان گمنام - از پارتیزانها و سربازان گرفته تا کارگران و زنان مقاوم - ممکن شد، و امروز نیز تنها با بازگشت به همان روحیه همبستگی رادیکال بینالمللی میتوان از تکرار تاریخ جلوگیری کرد.
واروفاکیس در پایان هشدار میدهد که نباید تصور کرد فاشیسم در ۱۹۴۵ نابود شد، بلکه باید فهمید که چگونه در آن زمان با سازماندهی، آرمانگرایی و مقاومت جمعی شکست خورد. او مینویسد: «اگر میخواهیم امروز نیز وارثان آن را شکست دهیم، باید دوباره همان راه را در پیش گیریم: نه یک گام به عقب، نه دیگر هرگز.»
در گفتوگوی فراز با دو نماینده مجلس بررسی شد:
جشنی برای کودکان کار
جزیره به روایت یکی از قدیمیترین ساکنانش