بسیار میتوان در مورد ضرورت یا غیرضرور بودن یک جنگ پیش از آغاز آن مناقشهکرد اما هر نبرد پس از آغاز، جنگی میهنی است چون بقای یک یک اعضای جامعه (اجتماع «همسود» همانطوری که در ریشه لاتین آن مستتر است) را هدف قرار میدهد همانطور که اکنون چنین است. کسانیکه عضو جامعه نیستند وضع متفاوتی دارد و منافعشان در جای دیگر است.
دکتر جواد طباطبایی در دفتر تأملی درباره ایران پیرامون جنگ چنین نوشته بود:
تحول تاریخی هیچ قومی در شرایط آزمایشگاهی شکل نمیگیرد بلکه تاریخ، میدان پیکار پیوسته است و میزان داوری در تاریخ، دستاوردهای جنگ است نه نتیجه نبرد. این نکته اساسی را نباید فراموش کرد که وضع بحران و جنگ همیشه نتیجه گزینش آزاد یک قوم نیست بلکه تحمیلی است. هیچ قومی نمیتواند به پیامدهای جایگاه جغرافیای سیاسی سرزمین خود تن در ندهد، اما میتواند با شناخت درست داده ها و با آگاهی از منطق آن خود را بر داده های «جغرافیای سیاسی» تحمیل کند. به دیگر سخن ایرانزمین با توجه به مکان خود در جغرافیای سیاسی نمیتوانسته است در معرض یورش اقوام بیگانه قرار نگیرد، اما با توجه به دائمی بودن تهدید و تجاوز میبایست اندیشه ای از «مدیریت بحران» پیدا می کرد که تا بتواند درد «ضعف طبیعی» خود را با آخرالدوای اراده معطوف به قدرت درمان کند.
در گفتوگوی فراز با دو نماینده مجلس بررسی شد:
رادمان رسولی مهربانی در پایان نامه: فصل سوم، قسمت پنجم
جشنی برای کودکان کار
جزیره به روایت یکی از قدیمیترین ساکنانش