پنجشنبه ۱۹ تير ۱۴۰۴ 10 July 2025
پنجشنبه ۰۵ تير ۱۴۰۴ - ۱۴:۱۲
کد خبر: ۹۶۲۳۲

شرمت باد! از بیگانه دریوزه می‌کنی؟

شرمت باد! از بیگانه دریوزه می‌کنی؟
سعید اسلام‌زاده، روزنامه‌نگار- بلخ و بدخشان و یُمگان و هرات... نام‌هایی آشنا در تاریخ فرهنگی ایران بزرگ. که با بزرگان ما پیوندی زیستی و تاریخی دارد. محمدشاه قاجار در ارتباط با بریتانیا مرزهای ایران را در شرق به افغانستان امروز محدود کرد.
نویسنده :
سعید اسلام‌زاده

بعد از یورش ارتش سرخ شوروی کمونیستی به افغانستان در دهه ۱۹۸۰ میلادی، سیل مهاجران افغان به ایران شروع شد. شهرهای خراسان و سپس تهران.
از دهه‌ ۶۰ تا سال‌های نزدیک به امروز، جرائمی در کشور رخ داده که گاهی یک سر آن مهاجران غیرقانونی و اتباع قانونی افغان بودند، که نگاه عمومی را نسبت به آن‌ها خدشه‌دار کرد.
۲۳ خرداد همین امسال – ۱۴۰۴ – وقتی که اسرائیل حمله جنایتکارانه‌اش را به ایران شروع کرد، طی چند روز مشخص شد که پهپادها و ریزپرنده‌های منفجرشده در تهران، زیر سر اتباع افغان بوده که جاسوسان و عمّال موسادند. انتشار این اخبار خشم عمومی را به افغانستانی‌ها بیشتر کرد و اخراج دسته‌جمعی آن‌ها قوت گرفت.
موضوع مهاجران افغان، مسئله‌ای است که از جنبه‌های امنیتی و سیاسی و اقتصادی آن بسیار گفته‌اند. اما آنچه برای من اهمیت دارد، وجه فرهنگی این ماجراست. وجهی که تأثیرات اجتماعی و فرهنگی کوتاه‌مدت و بلندمدتی بر جامعه ایران ممکن است بگذارد. ایجاد تغییرات زیستی و نژادی و فرهنگی با وجود خیل عظیم اتباع و ازدواج‌هایی که در بخش‌هایی از کشور صورت می‌گیرد، مسئله‌ای است که جامعه‌شناسان و جمعیت‌شناسان و اهالی مطالعات فرهنگی باید درباره آن بیندیشند و بنویسند. با آنکه هم‌زبانیم و آن‌ها به گویشی از زبان فارسی تکلم می‌کنند و دارای پیشینه فرهنگی و تاریخی -‌در جاهایی- مشترک هستیم، اما تغییرات فرهنگی و جریان‌های سیاسی و اجتماعی مترتب بر ایران، تحولاتی را به وجود آورده که فاصله تاریخی-فرهنگی زیادی را میان مردم ایران و افغانستان ایجاد کرده است.
فرهنگ ایرانی در طول تاریخ، همواره در معرض نفوذ و تهاجم و ارتباط با فرهنگ‌ها و اقوام دیگر بوده است. هر بار نیز در هر یک از شکل‌های ارتباط دولت‌ها، چه به‌صورت قهری و چه به‌شکل اختیاری، توانسته با نوع خاصی از تعامل -که گویی ویژه فرهنگ ایران است- گلیم خود را از آب بیرون بکشد و فرهنگ خود را به سلامت از گُدارهای تاریخی عبور دهد و البته در بسیاری مواقع هم با چیرگی بر فرهنگ‌های مهاجم و اقوام جنگجو، استمرار فرهنگی خود را حفظ کند.
حضور افغانستانی‌ها در ایران چه به‌عنوان نیروی کار و چه به‌شکل مهاجرت‌های گریزناپذیر از پسِ جنگ، تبعات اجتماعی ناگوار و دشواری برای جامعه ایران داشته است. نمونه‌های زیادی از جنحه و جنایت در این سال‌ها که افغان‌ها در آن دست داشتند و حضور بیش از حد و اندازه آن‌ها در بعضی محله‌های قدیمی مرکز شهر تهران، که آینده چندان روشنی را برای آن مناطق ترسیم نمی‌کند و بی‌اعتنایی به این حجم از حضور اتباع بیگانه در مرکز شهر تهران که با توجه به اوضاع اقتصادی و مهیابودن شرایط برای اعمال جاسوسی و خرابکاری در قبال دلارهایی که با اختلاف قیمت ریال و دلار رقم قابل‌توجهی می‌شود، هم از نظر فرهنگی و هم از منظر سیاسی مشکلات آتی را ایجاد می‌کند که در این ایام با بخش بسیار ویرانگر آن مواجه شده‌ایم. حتی در یکی دو نسل آینده می‌توانست تغییرات فرهنگی شدیدی را در بافت مناطق مرکزی تهران ایجاد کند. طبیعتاً هر کشوری قوانین خاص خود را برای پذیرش اتباع کشورهای دیگر دارد. ما نیز بنا به قانون الان در حال تخلیه کشور از اتباع غیرقانونی افغانستانی هستیم. این موضوع هر چند دیر اما هنوز هم مثمر ثمر است و می‌تواند از فاجعه‌ای در آینده جلوگیری کند. نوع مواجهه حاکمیت ما نیز با اتباع افغانستان همیشه از منظر سیاسی مورد توجه بوده و کمتر دیده‌ایم که یک جامعه‌شناس و یا اهل فرهنگ بخواهد از منظر فرهنگی، زبانی، نژادی و جمعیتی دراین‌باره تحلیلی جامع ارائه دهد. همان‌طور‌که اهل تاریخ می‌دانند (فلات) ایران در طول تاریخ، فرهنگ‌ها و نژادها و حتی زبان‌های مختلف را در خود جای داده است. آنچه اما همیشه اهمیت داشته ایران و زبان فارسی و امنیت کشور و مصالح ملی و مرزهای کشور بوده است. هرگونه تحول فرهنگی و زبانی نیز که منجر به خدشه‌ای در این موارد شود، از بیخ‌و‌‌بن مردود است. حالا این تحولات اجتماعی و فرهنگی در دوره بسیار حساسی قرار گرفته است که مسئله امنیت و جان و مال مردم ایران را به خطر انداخته است.
البته که از منظر فرهنگی و زبانی و حتی کیفیت زیست اجتماعی، نگرانی از این بابت احساس نمی‌شود. زبان فارسی که به‌عنوان مهم‌ترین عنصر پیوند مردم ایران در اقوام مختلف است، یکی از مهم‌ترین ارکان وحدت فرهنگی است و هرجا از زبان فارسی در دنیا نام برده می‌شود، گویش و زبان مردم ایران مد نظر است و رسانه‌های غیرایرانی فارسی‌زبان نیز زبان معیارشان همین زبان فارسی مردم ایران است که در رسانه‌ها و دانشگاه‌ها به آن نوشته و گفته می‌شود. برای یک نمونه مشخص به میزان تولید محتوای رسانه‌های اجتماعی هم اگر نگاهی بیندازیم، آنچه با زبان فارسی ایرانی نوشته و تولید می‌شود صدها برابر آن چیزی است که به زبان و گویش‌های فارسی در افغانستان تولید می‌شود.
انتشار اخبار دستگیری اتباع افغان در این روزها به‌عنوان جاسوس، خشم عمومی را نسبت به آن‌ها افزایش داده است. همین موضوع می‌تواند به یک معضل فرهنگی هم بدل شود و اگر به‌درستی کنترل و مدیریت نشود می‌تواند به یک فاجعه فرهنگی برسد. رسانه‌ها از منظر اجتماعی و فرهنگی وظیفه مهمی به عهده دارند و با جلوگیری از یکسونگری در قبال اتباع افغان و روشن‌کردن اذهان عمومی از منظر تاریخی و پیوندهای فرهنگی، می‌توانند در خشم ناگهانی جامعه تعدیل ایجاد کنند. هرچند کار بسیار دشواری است. اما حاکمیت هم با برخورد ضربتی در زمینه اخراج اتباع غیر مجاز می‌تواند تا حدی این خشم عمومی را فروکاهد.
به‌هرروی سطح تغییرات فرهنگی در جامعه ایران در دو دهه اخیر، تفاوت‌های بسیاری را با جامعه ایران در دهه شصت به‌عنوان مبدأ ورود سیل‌آسای مهاجران افغان به ایران،‌ دارد. بنابراین با معیارهای جامعه امروز و پشتوانه و داشته‌های فرهنگی و اجتماعی مردم ایران، تقابل و تعامل جامعه ایران و افغانستان، نمی‌تواند تقابل برابری باشد و در این ماجرا بی‌تردید بازنده اتباع افغان خواهند بود.
پارامترهای تعیین موقعیت اتباع بیگانه در میان جامعه ایران و پذیرش آن‌ها از سوی جامعه مقصد –که ما باشیم– بسیاری متنوع و متکثر است و برای همین نمی‌توان بدون مطالعه دقیق میدانی، دیدگاه و نظر متقنی را مطرح کرد. اما آنچه این روزها به ما نشان می‌دهد گویی برنامه‌ریزی سیاسی-امنیتی بوده که با معیارهای فرهنگی و به‌ویژه زبانی انجام گرفته است. اتباع افغانستان به‌دلیل هم‌زبان‌بودن به‌راحتی می‌توانند در تعاملات اجتماعی حضور داشته باشند. به چند سال پیش رجوع کنید و پیامک‌های عنوان گل‌محمد را به یاد بیاورید که درباره گنج و شراکت حرف می‌نوشت. نوعی از تعامل اجتماعی در کلاهبرداری و کسب ثروت بود. یا قتل فجیع داریوش مهرجویی و فریده محمدی که متهمان به قتل با انگیزه مالی، چند نفر از اتباع افغان بودند. حالا با نوع دیگری که مهیب‌تر است روبرو شده‌ایم. جاسوسی و اقدام برای ساخت پهپاد. مسئله جنایت و جرم‌های سازمان‌یافته و یا انفرادی از سوی مهاجران در بسیاری از کشورها سابقه دارد. اما موضوع اتباع و مهاجران افغانستانی در ایران، موضوعی بسیار پیچیده در مسائل سیاسی و فرهنگی و اقتصادی و درنهایت امنیتی است که برای تحلیل آن باید همه جوانب را در نظر گرفت. و همچنین مساله قاچاق مواد مخدر و ازدواج‌های اجباری که به نوعی کودک‌همسری است با خانواده‌هایی که افغان‌ها با آن‌ها مبادله مواد مخدر دارند که ازجمله آسیب‌ها و بزه‌های قدیمی در میان اتباع افغان است.
برای حسن ختام این جستار، به مطلبی که دکتر محمدرضا شفیعی کدکنی بیان کرده اشاره می‌کنم. می‌گوید با چند نفر از استادان ادبیات و شاعران، در گذری در یکی از شهرهای افغانستان ایستاده بودند که دو دختر نوجوان به سمتشان می‌آیند و یکی از آن‌ها گدایی می‌کند و آن یکی می‌گوید: شرمت باد ! از بیگانه دریوزه می‌کنی. حالا در همین روزها در تازه‌ترین فرسته مجازی صفحه دکتر شفیعی، خطاب به افغانستانی‌هایی که مزدور رژیم سفاک اسرائیل شده‌اند گفته است: شرمت باد از بیگانه دریوزه می‌کنی؟

 

ارسال نظر
captcha
captcha
پربازدیدترین ویدیوها
  • تازه‌ها
  • پربازدیدها
پیشنهاد سردبیر
زندگی