پنجشنبه ۰۹ مرداد ۱۴۰۴ 31 July 2025
چهارشنبه ۰۸ مرداد ۱۴۰۴ - ۱۸:۵۴
کد خبر: ۹۸۵۳۹

روایت ناگفته زنان بی‌خانمان‌ در جنگ ۱۲ روزه + فیلم

روایت ناگفته زنان بی‌خانمان‌ در جنگ ۱۲ روزه + فیلم
برای زنان خانه نیمه‌راه، برای کارتن‌خواب‌های بی‌سقف، برای معتادانی که داروی ترکشان نایاب شد، جنگ نه آغاز یک بحران، بلکه تشدید اضطرابی بود که هر روز زندگی‌شان را می‌ساخت. روایت پیش رو، گزارشی مستند از روز‌های نخست جنگ است، در خانه‌ای نیمه‌راه و در خیابان‌هایی که بلندترین صدای انفجارشان، بی‌کسی بود.

سکانس اول؛ واقعا جنگ شده؟

انفجار‌های شب اول جنگ به خانه نیمه‌راه نرسید و صبح روز بعد ساکنان این خانه از فضای مجازی متوجه شدند که جنگ نه تنها به ایران رسیده که نقاط زیادی از تهران را خراب کرده است. تنها یکی از ساکنان این خانه، تلفن همراه هوشمند دارد که او راوی جنگ برای سایرین شده بود. با سپیده علیزاده مدیر موسسه نور سپید هدایت تماس می‌گیرند: «واقعا جنگ شده است؟ حالا چی می‌شه؟» کم کم باور می‌کنند جنگ واقعی شروع شده است.

 

تجربه کرونا؛ پیش‌نمایش یک فاجعه خاموش

در دوران شیوع ویروس کرونا، بی‌خانمان‌ها، زنان آسیب‌دیده و معتادان در موقعیتی قرار گرفتند که به‌روشنی پیش‌نمایش وضعیت آنها در روز‌های جنگ بود؛ با این تفاوت که در جنگ، صدای انفجار جای خالیِ نهاد‌های حمایتی را بلندتر فریاد می‌زد. در روز‌های قرنطینه، گرمخانه‌ها و خانه‌های امن با محدودیت شدید مواجه شدند، بسیاری از کمپ‌های ترک اعتیاد تعطیل شدند و دسترسی این افراد به خدمات درمانی، غذا، و حتی ابتدایی‌ترین امکانات بهداشتی به حداقل رسید. نبود ماسک و مواد ضدعفونی برای کارتن‌خواب‌هایی که حتی به آب آشامیدنی و سرویس بهداشتی دسترسی نداشتند، عملاً رعایت پروتکل‌ها را غیرممکن می‌کرد. در همان دوره، مؤسسات مردم‌نهاد با منابع محدود، وظیفه‌ای را بر دوش کشیدند که نهاد‌های رسمی از آن عقب‌نشینی کرده بودند.

همزمان، در جامعه زنان آسیب‌دیده، خشونت خانگی به‌واسطه قرنطینه و خانه‌نشینی افزایش یافت، اما دسترسی آنها به خانه‌های امن و مراکز حمایت اجتماعی کاهش پیدا کرد. گزارش‌ها از تعطیلی تدریجی پناهگاه‌های زنانه حکایت داشت و اغلب این زنان نه جایی برای فرار داشتند و نه نهادی برای پشتیبانی. تجربه کرونا نشان داد که در شرایط بحران، گروه‌های آسیب‌پذیر پیش از همه فراموش می‌شوند؛ ساختار‌های دولتی اغلب فاقد آمادگی لازم برای حمایت اضطراری از این قشرند و تنها چیزی که باقی می‌ماند، همبستگی محدود گروه‌های داوطلب است. این واقعیت، مقدمه‌ای بود بر همان چیزی که در جنگ، به‌نحوی شدیدتر و خاموش‌تر، تکرار شد.


سکانس دوم؛ ترس از کمبود مواد غذایی

در آن زمان عده‌ای برای مقابله با ترس از کمبود شروع به خرید مواد غذایی کردند؛ ساکنان این خانه هم از کمبود ترسیده بودند: «در حالت عادی هم میزان مواد غذایی در حدی است که به آخر ماه برسد و دوباره تهیه شود.» علیزاده درباره این ترس به فراز می‌گوید: «هفته قبل از این واقعه، عید قربان بود و برای عید قربان گوشت قربانی به دست ما رسیده بود و قرار شد که در قالب سبد کالا به کودکان کار و خیابان هدیه داده شود. کیک جشن غدیر آماده و مهمان‌ها دعوت شده بودند. ناهار برای سی نفر سفارش داده بودیم تا جشنی به پا شود، اما جنگ به این کودکان نیز امان نداد. کیک این جشن در یخچال خانه نیمه‌راه بود. جشن کنسل شد و بسته‌های کالا و گوشت‌ها راهی خانه نیمه‌راه شدند.»

بازگشت به جنگ ایران و عراق

آنچه در روز‌های جنگ، در خانه‌های نیمه‌راه و پاتوق‌های شبانه می‌گذشت، پیش‌تر نیز رخ داده بود؛ نه با همین صداها، اما با همان بی‌صدایی. جنگ ایران و عراق، برای بسیاری از آسیب‌دیدگان اجتماعی نه فقط میدان نبردی دوردست، که ضربه‌ای خاموش به زیست شکننده‌شان بود. کارتن‌خواب‌ها، بی‌خانمان‌ها، و زنانی که حاشیه‌نشینی، فقر یا اعتیاد آنها را از چشم ساختار‌های رسمی دور کرده بود. در سال‌های جنگ ایران و عراق (۱۳۵۹ تا ۱۳۶۷)، تمرکز کامل ساختار حکمرانی و جامعه بر جبهه‌ها، بسیج منابع، و دفاع از کشور قرار گرفت. در این فضای ایدئولوژیک و نظامی‌شده، اقشار آسیب‌پذیر مانند کارتن‌خواب‌ها، معتادان، و بی‌خانمان‌ها عملاً از دایره اولویت‌های اجتماعی حذف شدند. فقر شهری تشدید شد، مهاجرت جنگ‌زدگان به شهر‌های بزرگ مانند تهران و مشهد، به افزایش جمعیت حاشیه‌نشین انجامید و کسانی که پیشتر هم در لبه‌ی زندگی بودند، به وضعیت‌های بی‌پناهی مطلق دچار شدند. با آنکه اصطلاح «کارتن‌خواب» هنوز رایج نبود، اما افراد زیادی در حلبی‌آبادها، آلونک‌ها یا گوشه‌های شهر بدون سرپناه زندگی می‌کردند؛ بدون آنکه در فهرست آمار‌های رسمی یا لیست‌های امدادی جایی داشته باشند.

در روز‌های ابتدایی جنگ، شوک، بی‌نظمی و ترس عمومی، کارتن‌خواب‌ها را به‌شدت بی‌پناه‌تر کرد. آنها نه جایی برای پناه گرفتن داشتند، نه اولویتی در توزیع کمک‌ها. فضای امنیتی شهر‌ها باعث شد این افراد گاه با سوءظن نگریسته شوند؛ به‌ویژه در نزدیکی پادگان‌ها و مراکز دولتی. مأموران امنیتی برخی را بازداشت یا از محدوده شهری بیرون کردند. نهاد‌های خیریه و مذهبی در محله‌های فقیرنشین گاه واکنش‌هایی خودجوش نشان دادند، اما اولویت بیشتر با خانواده‌های جنگ‌زده و رزمندگان بود. در کل، وضعیت کارتن‌خواب‌ها در آن دوران ترکیبی از نادیده‌گرفته‌شدن، طرد و بی‌پناهی بود؛ سکوتی که امروز نیز در شرایط بحران، پژواکش به‌خوبی شنیده می‌شود.

سکانس سوم؛ در جست و جوی خانه‌ای ایمن

ترس از کمبود مواد غذایی کمتر شد، اما خانه باید برای اهالی آن امن می‌شد؛ سپیده علیزاده ادامه می‌دهد: «در این شرایط، سازمان‌های مجوزدهنده منتظر صدور دستورالعمل‌ها می‌مانند. بحران جنگ دقیقا یادآور روز‌های کرونا بود که کسی اعلام نمی‌کرد باید چه اقداماتی در این حوزه انجام شود. بی‌مدیریتی و بی‌برنامگی در این شرایط بیشتر از قبل به چشم می‌آیند. تفاوت شرایط جنگ با کرونا در این بود که موسسات غیردولتی زیادی در این سال‌ها تعطیل شده‌اند و آنها هم برای کمک رسانی دیگر در میدان نبودند.»

در شرایط جنگی مددجویان خانه نیمه‌راه افزایش یافتند، چون یکسری از کمپ‌ها تعطیل شده بودند: «ما حتی نمی‌دانستیم اجازه پذیرش این افراد را داریم یا نه. اما چندین نفر را پذیرش کردیم..» خانه نیمه‌راه قدیمی ساز است و همین خانه قدیمی ترس اهالی را چندین برابر کرده بود؛ آنها با مادر تماس می‌گرفتند تا وصیت کنند: «یکی با گریه شدید تماس گرفت. او با خانه تماس گرفته بود تا حال پسر خود را بپرسد، اما به او گفته بودند که فکر نکند الان که جنگ شده است می‌تواند به خانه برگردد. حتی جنگ نتوانست راه آنها را به خانه خانواده‌شان باز کند.»

انباری خانه نیمه‌راه خالی و تمیز شد تا آنها شب‌ها به زیرزمین منتقل شوند. هر زمان صدای انفجار زیاد می‌شد همه با هم به انباری پناه می‌بردند. مدام در تلاش بودند ارتباط خود را با «مادر» حفظ کنند: «از آنها خواستم آگاه بخوابند، شیشه‌ها را چسب بزنند و کیف کمک‌های اولیه را آماده کنند.» در آن شرایط افراد مدارک، پول و وسایل ارزشمند خود را در این کیف قرار می‌دادند، اما بسیاری از زنان این خانه نه مدرکی داشتند و نه پولی که با آن کیف اضظراری خود را پر کنند: «مدارک اغلب این افراد گم شده است، پول نقد و تلفن همراه ندارند. آنچه می‌توانستند در آن شرایط نزدیک در بذارند تا اگر جنگ به خانه‌شان رسید آن را بردارند، جانشان بود.»

اینترنت‌ها قطع شدند و اختلال آنتن‌های تلفن همراه ارتباط با سپیده علیزاده را سخت کرده بود. شبی که هشدار تخلیه منطقه آنها صادر می‌شود تماس می‌گیرند: «باید خالی کنیم چیکار کنیم؟ میشه سوار وانت و از شهر خارج شویم؟ می‌خواستند بروند جاجرود و کنار خیابان بخوابند.. حرکت کردند، اما به مقصد نرسیدند و شب را در خوابگاه ماندند.

سکانس چهارم؛ ون‌های کاهش آسیب به پاتوق‌ها رسیدند؟

دو راننده همان ابتدای جنگ اعلام می‌کنند که خانواده خود را به شهرستان فرستاده‌اند و آمادگی همکاری دارند. دو نفر از بهبودیافتگان به عنوان مددیار با ون‌ها راهی پاتوق‌ها شدند: «همکاران هر آنچه از مواد غذایی که در دفتر بود را جمع کردند و به پاتوق‌ها بردند؛ همه کارتن‌خواب‌های چند پاتوق در یک پاتوق جمع شده بودند. در آن شرایط مردم عادی حتی به دنبال اقلام کاهش آسیب بودند.» جنگ حتی به پاتوق کارتن‌خواب‌ها رسیده بود و شب‌ها، صدای انفجار در جایی که سقفی ندارد بلندتر شنیده می‌شود. در پاتوق‌ها افراد کمی تلفن همراه دارند و دهان به دهان شنیده بودند که «جنگ شده است». در آن دوران کمبود مواد غذایی باعث شده بود که این افراد به خیابان‌های اصلی نزدیک‌تر از قبل شوند. در دوران جنگ، قیمت مواد مخدر افزایش یافت و معتادان مواد مورد نیاز خود را پیدا نمی‌کردند و به متادون روی آوردند. در آن دوران کلینیک‌های دولتی وزارت بهداشت فعال بودند و به این افراد متادون می‌دادند. بعد از مدتی متادون نیز نایاب شد، چون میزان درخواست بسیار زیاد شده بود. جنگ باعث شد که قیمت ضایعات به شدت کاهش یابد و زباله‌گرد‌ها نیز نتوانند پول مورد نیاز خود را تامین کنند.

یکی از مددکاران از خدمات رسانی در پاتوق‌ها می‌گوید: «قیمت مواد مخدر در جنگ سه برابر شد و بسیار کم بود. در این شرایط هر کسی نمی‌توانست مواد مخدر بخرد. آنها به شدت گرسنه بودند، چون تعداد ون‌های امدادرسان فعال در جنگ کم شده بود. آنها پول خرید مواد غذایی نداشتند؛ قیمت ضایعات نصف شده بود و اصلا کسی نبود که ضایعات را از این افراد بخرد. خروج جمعیت از تهران حتی باعث شد تولید زباله کم شود. افرادی که در پاتوق‌ها بودند، درخواست تماس با خانواده‌های خود را داشتند و ما ناچار بودیم تلفن همراه‌مان را به آنها بدهیم تا با خانواده خود تماس بگیرند.. در آن مدت حتی خرید نان زیاد برای ما به چالش بزرگی تبدیل شده بود، چون نانوایی‌ها قبول نمیکردند تعداد زیادی نان به ما بفروشند.»

پروتکل جهانی چه می‌گوید؟

در تجربه‌های جهانیِ بحران، از جنگ تا زلزله و پاندمی، همواره تأکید شده است که اقشار آسیب‌پذیر از جمله کارتن‌خواب‌ها، زنان بی‌سرپناه، و معتادانباید جزو نخستین اولویت‌های امدادی و حمایتی باشند. استاندارد‌های بین‌المللی، به‌طور خاص بر شناسایی، مراقبت و حفظ کرامت این افراد در شرایط اضطراری تأکید می‌کند. در این سند آمده است که در مراحل اولیه‌ی بحران، باید ساختار‌های اجرایی برای اسکان موقت، پشتیبانی روانی، تأمین غذا و خدمات درمانی برای افراد بی‌پناه به‌سرعت فعال شوند:بدون تبعیض، بدون بروکراسی و با ارجاع مستقیم به نهاد‌های محلی و جامعه‌محور.

همچنین بر اساس اصول حقوق بشری سازمان ملل در بحران‌هایی، چون جنگ یا جابه‌جایی داخلی، دولت‌ها وظیفه دارند از «حق مسکن مناسب» محافظت کنند و مانع اخراج اجباری یا طرد پنهان افراد بی‌خانمان شوند. چارچوب‌های امدادی نیز تأکید می‌کنند که زنان سرپرست خانوار، سالمندان بی‌پناه و بی‌خانمان‌ها باید در اولویت دریافت پناهگاه، اقلام ضروری و خدمات اجتماعی باشند. این اصول جهانی، نه توصیه‌های اخلاقی که وظایف الزام‌آور برای هر ساختار حاکمیتی هستند؛ وظایفی که در بسیاری از بحران‌ها از جمله جنگ ویرانگر اخیر، همچنان در سکوت نادیده گرفته می‌شوند.

در روز‌های جنگ، وقتی صدای انفجار بلندتر از صدای پاتوق و ون‌های امدادی یکی‌یکی خاموش می‌شدند، بی‌خانمان‌ها بی‌پناه‌تر از همیشه بودند. این روایت، نه فقط سند رنج، که یادآوری وظیفه‌ای جمعی‌ست: نباید افراد آسیب‌دیده را تنها گذاشت؛ در هنگام بحران و جنگ آسیب دیدگان به راحتی فراموش می‌شوند.

ارسال نظر
captcha
captcha
پربازدیدترین ویدیوها
  • تازه‌ها
  • پربازدیدها
پیشنهاد سردبیر
زندگی