بحران آب در ایران تنها یک چالش زیستمحیطی نیست؛ این بحران، ثمرهی سیاستها و ساختارهایی است که طی دههها، آب را نه سرمایهای بیننسلی، بلکه منبعی مصرفی و سوداگرانه دانستهاند. آنچه امروز با عنوان «بحران آب» میشناسیم، بخشی از یک نظام کلانتر است. نظامی که در آن اقتصاد، نه بر پایه تولید، بلکه بر مصرف بیزحمت و چپاول منابع طبیعی شکل گرفته است.
پرویز کردوانی چهرهی ماندگار در جغرافیای ایران در مورد برداشت بیرویه از آبهای زیرزمینی به فراز میگوید: «در سال ۱۳۴۲ اگر با حفر چاه ۳۰ متری به آب می رسیدند حالا باید ۵۵۰متر حفر شود. علاوه بر این که قنات ها که منبع آبی بودند با رسیدن چاه ها دلآزار و کهنه و خشک شده اند، چاه ها هم خشک هستند و بهتر است اینطور بگویم که آبی وجود ندارد و تمام شده است.»