خصوصیسازی در ادبیات اقتصادی ابزاری برای تحول، افزایش بهرهوری و کوچکسازی دولت است. اما تجربههای اخیر در صنعت خودرو نشان داد که صرف جدایی از دولت الزاماً به معنای بهبود اوضاع نیست. در برخی واگذاریها نهتنها رشد و توسعه حاصل نشد، بلکه دامنه حاشیهها و نارضایتیها بیشتر هم شد. همین تجربهها باعث شده است که تعویق ششماهه در خصوصیسازی سایپا از زوایای مختلف قابل تفسیر باشد.
روایت اول؛ خصوصیسازی شتابزده و پیامدهای آن
تجربه گذشته صنعت خودرو نشان داد که واگذاری عجولانه میتواند نتیجهای معکوس داشته باشد. صرف انتقال سهام به بخش خصوصی یا تغییر مدیریت، الزاماً کیفیت محصولات را بالا نمیبرد و تولید را افزایش نمیدهد. در واقع، اگر خصوصیسازی بر پایه شفافیت، پاسخگویی و نظارت دقیق طراحی نشود، همان مشکلات پیشین با شکلی تازه ادامه خواهد یافت. در مواردی شاهد بودیم که پس از خصوصیسازی، مشکلاتی مانند گرانفروشی، عدم عرضه محصولات جدید، بیتوجهی به خدمات پس از فروش و نادیده گرفتن خواست مصرفکننده، پررنگتر از قبل شد.
از همین زاویه، تعویق در واگذاری سایپا فرصتی است برای پرهیز از تکرار این خطاها. شش ماه تأخیر شاید در نگاه اول به معنای عقبافتادن از برنامهها باشد، اما در واقع میتواند فرصتی برای بازنگری و ایجاد بسترهای واقعی خصوصیسازی به شمار رود.
روایت دوم؛ سرمایه ملی و حساسیت واگذاری
نکته مهم در خصوصیسازی خودروسازان این است که با سرمایه ملی سروکار داریم. شرکتهایی چون سایپا نهتنها داراییهای گستردهای در بخش تولید، زیرساخت و بازار دارند، بلکه بخش بزرگی از اقتصاد کشور و اشتغال را تحتتأثیر قرار میدهند. واگذاری چنین سرمایهای اگر بدون ارزشگذاری واقعی انجام شود، به معنای از دست رفتن سرمایههای ملی خواهد بود.
تجربه گذشته نشان داد که واگذاریهای ارزان یا صوری نهتنها به نفع مردم نبود، بلکه مشکلات را دوچندان کرد. بنابراین، نگرانی امروز این است که مبادا خصوصیسازی سایپا نیز به سرنوشت مشابهی دچار شود؛ جایی که دارایی عظیم ملی به بهایی ناچیز واگذار شده و در نهایت مردم نه محصول متنوعتری ببینند، نه قیمت رقابتیتری تجربه کنند، و نه کیفیت بالاتری دریافت کنند.
از این منظر، تأخیر ششماهه را باید اقدامی احتیاطی و مثبت دانست؛ فرصتی برای تعیین ارزش واقعی و جلوگیری از واگذاریهای غیرمنصفانه.
روایت سوم؛ نگرانی خریداران بالقوه
در کنار نگاههای کلان و ملی، روایت دیگری نیز وجود دارد؛ روایت متقاضیانی که در انتظار خرید سهام سایپا بودند. برای این گروه، تعویق ششماهه به معنای بلاتکلیفی و نگرانی است. آنان بیم دارند که با گذشت زمان، ارزش واقعی داراییهای سایپا روشنتر شود و بهای سهام بالاتر رود. این نگرانی، خود نشان میدهد که بخش مهمی از واگذاریها تا امروز بیشتر از آنکه بر مبنای توسعه صنعت و منافع عمومی باشد، به چشم یک فرصت اقتصادی کوتاهمدت نگریسته شده است. در واقع، اعتراضها در مورد چرایی تاخیر در واگذاری سایپا، تأییدی بر ضرورت بازنگری و دقت بیشتر در فرآیند خصوصیسازی است.
در مجموع باید عنوان کرد که خصوصیسازی سایپا اکنون در نقطه حساسی قرار دارد؛ از یکسو، تعویق ششماهه فرصتی برای جلوگیری از تکرار تجربههای تلخ گذشته است.از سوی دیگر، حساسیت نسبت به ارزشگذاری واقعی یادآور میشود که سرمایه ملی نباید بهسادگی واگذار شود و در روایت سوم، نگرانی خریداران بالقوه نشان میدهد که خصوصیسازی اگر درست طراحی نشود، میتواند بیشتر از آنکه به صنعت و مردم سود برساند، صرفاً به یک معامله کوتاهمدت تبدیل شود.
از همین رو، تأخیر در واگذاری سایپا را میتوان سه روایت متفاوت دانست که شامل احتیاط در برابر شتابزدگی، دفاع از سرمایه ملی، و نگرانی خریداران. اما آنچه میان همه این روایتها مشترک است، یک حقیقت روشن خواهد بود که خصوصیسازی تنها زمانی معنا و ارزش دارد که نتیجه آن در زندگی مردم دیده شود؛ در کیفیت بهتر، خدمات گستردهتر، قیمت رقابتیتر و عرضه محصولات متنوعتر.