صادرات محصولات کشاورزی براساس آمار گمرک در نیمه نخست سال گذشته با افزایش ۲۶ درصدی به رقم یک میلیارد و ۷۰۰ میلیون دلار رسید. بر اساس دادههای گمرک، در دو ماه نخست سال ۱۴۰۳ حدود ۴ میلیون و ۴۶ هزار تن محصول کشاورزی به ارزش ۲.۳۸ میلیارد دلار وارد کشور شده که نسبت به مدت مشابه سال گذشته ۱۵.۳ درصد رشد داشته است. در مقاطعی صادرات بیضابطه برخی محصولات به کمبود و افزایش قیمت آنها در سال گذشته منجر شد. نمونه بارز این مسئله، کمبود سیبزمینی در زمستان ۱۴۰۳ بود که به دلیل صادرات گسترده، کاهش سطح زیر کشت و نبود صرفه اقتصادی برای کشاورزان، تولید آن حدود یک میلیون تن کاهش یافت. این کمبود، دولت را ناچار به صدور مجوز واردات ۵۰ هزار تن سیبزمینی با قیمت بالا و در نهایت، ممنوعیت موقت صادرات این محصول کرد.
آمارها نشان میدهند میزان آب ورودی به مخازن سدهای کشور، ۳۸ درصد کاهش یافته است و سال سختی پیشرو است. «مسعود امیرزاده» کارشناس حوزه آب، در گفتوگویی تفصیلی با نگاهی منتقدانه به سیاستها و عملکردها در حوزه مدیریت منابع آب کشور، از نتایج تلخ و پرهزینه تصمیمات گذشته میگوید. او با اشاره به وضعیت فعلی گفت: «ما امروز در حال چیدن میوههای تلخ انتقال آب هستیم. جایی ایستادهایم که دیگر وقت خشک شدن است؛ درست مثل کسی که سالها درگیر اعتیاد بوده و حالا به زمان رنج و درمانش رسیده است.»
او سپس به یکی از مهمترین دوگانههای مطرح در سالهای اخیر پرداخت یعنی ادامه دادن یا توقف کشاورزی. از نگاه امیرزاده، این مسئله نباید بهسادگی تقلیل یابد. ایران کشوری است که از دیرباز در مضیقه آبی بوده و هر نوع توسعهای در آن، باید با میزان منابع آب قابل دسترس سنجیده شود: «توسعه بدون آب بیمعناست. اما ما در این کشور، به جای سازگاری با واقعیت، توسعه را با شعار پیش بردیم.»
او با اشاره به سیاست خودکفایی کشاورزی پس از انقلاب گفت: «این سیاست ما را به سمت غارت منابع آب زیرزمینی کشاند. منابعی که شاید هزاران سال طول کشیده تا در دل زمین جمع شوند، طی چهار و پنج دهه نابود شدهاند. پیش از انقلاب، برخی دشتها تحت کنترل بودند، اما این محدودیتها برداشته شد و راه برای برداشتهای بیرویه باز شد. این یعنی شکست سدی که پشت آن انبوهی از تخریب نهفته بود. در یکی از روزنامهها نوشته بودند که کشاورزان یک مشت آدم بیمنطقاند که فقط بیل دور سرشان میچرخانند. اما این قضاوت از سر بیانصافیست. برای کشاورز، آب فقط وسیله تولید نیست؛ آب نانش است، آبرویش است، زندگیاش است. او منطقی دارد که از دل نیازهای زیستیاش میآید. باید آن را درک کرد، نه تحقیر.»
حق با کشاورز اصفهانی است یا شهروند یزدی؟!
این کارشناس حوزه آب مسئولیت دولت و حاکمیت را در این بحران یادآور شد: «کار دولت این نیست که صرفاً تعیین تکلیف کند و خودش را فربه سازد. وظیفه دولت، ایجاد ساختاری برای آموزش و اصلاح تدریجی رفتارهاست. کشاورز نمیتواند یکشبه تغییر کند. باید طی سالها، همراه با حکمرانی آبی، یاد بگیرد چگونه منابع را بهتر مدیریت کند. بعضیها فکر میکنند اگر آب را از کشاورزی بگیریم، به طبیعت بازمیگردد. واقعیت این است که آب به محیط زیست برنمیگردد بلکه در اختیار کسانی قرار میگیرد که قدرت و نفوذ بیشتری دارند. کسانی که میتوانند برای آب پول بیشتری بدهند و از آن سود بیشتری ببرند. تعطیلی کشاورزی، در ظاهر یک حرف منطقی به نظر میرسد، اما در واقع پشت آن منافع اقتصادی است. معدنکار، کارخانهدار، بسازبفروش، همه دنبال سهمی از آباند. باید دید چه کسی این حرف را میزند و هدفش چیست.»
در ادامه، امیرزاده به بحث راهکارها پرداخت و گفت: «ما چیزی بهنام راهکار جادویی نداریم. اگر کسی بیاید و ادعا کند که تمام مشکلات را یکجا حل میکند، سادهلوح است. ما با بیماری روبهرو هستیم؛ اول باید آن را پایدار کنیم، بعد شاید بتوان درمانی یافت.» او سه اقدام اساسی را پیشنهاد کرد: «اول، فسادزدایی از هر طرح و پروژهای؛ اگر فسادی در یک طرح باشد، حتی بهترین نیتها هم بیاثر خواهد شد. باید برای هر پروژه، یک سنسور فساد تعریف کنیم. دوم، تدوین استراتژی بقا بهجای توسعه بیمحابا؛ با این میزان محدود آب، دیگر نمیتوان از رشد ۸ درصدی سخن گفت. باید ببینیم با همین میزان آب چگونه زنده بمانیم. سوم، توقف فوری تخریب سرزمین است؛ از جنگل گرفته تا کوه و خاک و رودخانه، هرآنچه برایمان مانده باید مثل چشممان از آن محافظت کنیم. چون امروز، دیگر مسئله صرفاً محیطزیستی نیست. این مسئله، بودن یا نبودن ماست.»
برداشتهای بیرویه از آبهای زیرزمینی، ورود تکنولوژیهای بدون بستر فرهنگی بومی و... کشور را بیمار کرده است؛ ذخایر طبیعی هزارانساله را به بهای توسعهی ناپایدار بلعیده شدهاند. به نظر میرسد بدون اصلاح فرهنگی، آموزش، فسادزدایی و درک محلی از توسعه، هیچ نسخهای کارساز نخواهد بود.
در گفتوگوی فراز با دو نماینده مجلس بررسی شد:
بیانیه بیش از ۲۰۰ چهره فرهیخته درباره سیاستهای فرهنگی دولت
جزیره به روایت یکی از قدیمیترین ساکنانش
در دارالخلافه با بهزاد یعقوبی
مرز حریم خصوصی و عرصه عمومی کجاست؟