در دو دهه گذشته، بسیاری از احزاب چپ در اروپا بهویژه در آلمان، فرانسه، سوئد و هلند، و در نمونههای متاخر آن یونان و اسپانیا سیاستهای مهاجرتی باز را اتخاذ کردند. این رویکرد، ریشه در برداشت به ظاهر آرمانگرایانه و خیرخواهانه چپ داشت و به اسم ضدنژادپرستی تبلیغ شد. اما با گذر زمان، برخی از این سیاستها در عمل با چالشهایی روبهرو شدند که در نتیجه به ضرر خود احزاب چپ و جامعه مهاجر شد. در واقع چپروی کودکانه و خام این احزاب چپ در انتها به افزایش بیاعتمادی عمومی خصوصا طبقه کارگر، رشد پوپولیسم راستگرا و تضعیف پایگاه اجتماعی چپ انجامید.
رها کردن مرزها، در برخی موارد به ورود سریع و کنترلنشده مهاجران منجر شد، که زیرساختهای رفاهی و خدمات عمومی را تحت فشار قرار بگیرد که اولین متضرر آن طبقه کارگر بود که دیگر حاضر نشد به چپها رای بدهد. شکست حزب سیریزا در یونان مشخصا به دلیل همین مسئله رخ داد.
در این بین احزاب راست افراطی، مهاجرت را به ابزاری برای برانگیختن ترس و ناامنی تبدیل کردند و شعارهایی مانند "اول کشور ما" یا "مهاجران شغلها را میگیرند" را تبلیغ کردند و بخش بزرگی از رای طبقه کارگر را از دست چپها ربودند. در نتیجه احزاب چپ، در رقابت انتخاباتی از جناح راست شکست خوردند. شکاف بین ارزشهای روشنفکرانه نخبگان چپ و خواستههای ملموس طبقات پایین جامعه افزایش یافت. حتی در مواردی، بخشهایی از طبقه کارگر سنتی که پیشتر حامی چپ بودند، به احزاب راست پناه بردند.
این تجربه برای ایران و خصوصا چپ ایران هم درسآموز است. البته ما در ایران به معنای رسمی حزب چپ و نظام انتخاباتی حزبمحور نداریم. اما بد نیست تجربه مواجه چپایران با جمعیت میلیونی مهاجران افغان را از این زاویه مقایسه کنیم. دولت ایران سیاست مهاجرت رسمی چندان شفافی ندارد، اما فشارهای اقتصادی و امنیتی ناشی از مهاجرت گسترده محسوس است. در سالهای اخیر، نارضایتیهای اجتماعی در برخی مناطق به دلیل رقابت بر سر منابع شغلی، مسکن و خدمات آموزشی و بهداشتی افزایش یافته است.
چپ ایران باید به این درک برسد که مسئله با شعار و اتهام زنی به دیگران که نژادپرست هستید حل نمیشود. مهاجرت، اگر بدون برنامهریزی، کنترل و اقناع افکار عمومی باشد، میتواند زمینهساز بحران جدی برای خود چپ بشود و همان اندک دستآوردها را هم به باد بدهد و زمینه را برای بروز و ظهور راست افراطی فراهم کند.
چپ ایرانی نیاز دارد ترکیب همدلی انسانی با واقعگرایی اجرایی را امتحان کند. دفاع از حقوق مهاجران، باید همراه با طرحهای عملی برای کنترل، ساماندهی و ادغام اجتماعی آنان باشد. چپ نباید از انتقادهای مردم نسبت به مهاجرت گسترده فاصله بگیرد یا آن را صرفاً نژادپرستانه تفسیر کند. درک بحرانهای ساختاری داخلی لازم است. مهاجرت در خلأ رخ نمیدهد؛ باید پیوند آن با بحرانهای اقتصادی، بیکاری و نابرابری داخلی مورد توجه قرار گیرد.
چپ ایران باید ریشههای جنگ، فقر و بیثباتی که مهاجرت را در منطقه تشدید کرده (از جمله سیاستهای آمریکا، طالبان و نابرابری جهانی) نقد کند. تجربه احزاب چپ اروپا هشداری است برای چپ ایران؛ آرمانگرایی بدون توجه به ظرفیتهای اجتماعی، اقتصادی و روانی جامعه، ممکن است نه تنها به شکست سیاسی منجر شود بلکه به تقویت جریانات ارتجاعی و ضد انسانی بیانجامد. راه برونرفت، نه در بستن چشم به واقعیت، بلکه در مواجهه مسئولانه با آن است.
در گفتوگوی فراز با دو نماینده مجلس بررسی شد:
یارانه سوخت هواپیما؛ چاهی بیانتها از جیب فقرا به کام ثروتمندان
اعترافات جاسوس ایران در تل آویو
جشنی برای کودکان کار
جزیره به روایت یکی از قدیمیترین ساکنانش