لا مینور هر اسم دیگری هم که میداشت (سنتوری دو، گیتاری یا...) تفاوتی ایجاد نمیکرد. در بهترین حالت یک فیلم معمولی، حتی اگر شیفتگان استاد تضادهای عجیب فیلم را نادیده بگیرند (هرچند منتقدان واقعی قطعا نمیگیرند) بازهم تمجید از آن کار بسیار دشواری است: حقیقتا چگونه ممکن است دختری که آنقدر آزاد است که در خیابانهای تهران، با مانتو باز، دائم در حال دوچرخه سواری است و با انواع پسرهای ریز و درشت در ارتباط است، اما پدرش اجازه نواختن ساز به او نمیدهد! شاید بخشی از کارگردان جایی در دهه شصت یا اوایل ۷۰ گرفتار است، و بخش دیگرش همینجا سیر میکند، در حال هوای امروز!
ماجرای داریوش مهرجویی و تشکر سازمان سینمایی از او بخاطر تشویق مهرجویی به پس گرفتن حرف هایش، نقش کلیدی شریفینیا در انتخاب بازیگران اکثر فیلم های سینمایی و سریال ها و تمایلات سیاسی او که طبیعتا در هموار شدن مسیر کاریش بی تاثیر نبوده این مهم را تقویت می کند که ولید دیروز شاید امروز پدرخوانده سینمای ایران باشد...
کد خبر: ۵۰۸۹۵ تاریخ انتشار : ۱۴۰۱/۰۱/۰۲
تمام مجوزهای نمایش دولت قبل منقضی است جز مجوز خواص!
آنچه میتواند علاقهمندان سینمای داریوش مهرجویی را نگران کند، شباهت مضمونی «لامینور» به «سنتوری» است. موسیقی و نوازندگی در هر دو فیلم نقش پررنگی دارند و این احتمال وجود دارد مخالفت با نمایش فیلم جدید مهرجویی ریشه در برخی برداشتهای فقهی و سختگیری درباره ترویج موسیقی یا نمایش سازهای موسیقی داشته باشد.