مدیرمسئول روزنامه اعتماد گفت: خانم مهرجویی از کارگر و باغبان قبلی خود به عنوان افرادی که به آنها برای تهدید مشکوک است، نام برده بودند. این موضوع به روشنی در این گفتوگو ذکر شده و «اعتماد» آماده است متن کامل گفتوگو و ویس مورد اشاره را دراختیار مسوولان انتظامی و قضایی قرار دهد.
وقتی آن دو یا چند نفر غریبه وارد خانه شدند، آن دستمال پارچهای مثل همیشه دور مچ دست مهرجویی بوده و اولین شاهدان پیکرش هم آن را دیدهاند. پس دست و پایش بسته نشده، همانطور که ردی از بستن دست و پای همسرش وجود نداشته. بر اساس گزارشها مهرجویی و همسرش هر دو با ضربات متعدد چاقو و جسمی سخت به سر به قتل رسیدهاند. جنایتی که شب بیست و سوم مهر ماه در منزل داریوش مهرجویی ، کارگردان و نویسنده شهیر ایران اتفاق افتاد.
دادستان تهران: با عنایت به موارد مطروحه ناظر بر قتل یکی از کارگردانان سینمای کشور، مدیران رسانههای «فراز» و «اعتماد» و همچنین برخی از انسانرسانهها که مطالبی را در رابطه با این موضوع منتشر کرده بودند، فراخوانده شدند و تذکرات، توجیهات و ارشادات لازم درباره آنها انجام شد.
وزیر کشور با اشاره به قتل داریوش مهرجویی و همسرش، گفت: مردم مطمئن باشند هرآنچه آنان را نگران کند یا هرکسی که تلاشی برای ناامنی جامعه داشته باشد با او برخورد خواهد شد.
روزنامه جمهوری اسلامی نوشت: انتشار خبر قتل داریوش مهرجوئی و همسرش، ذهنها را بلافاصله متوجه ماجرای قتلهای زنجیرهای در دهه 70 کرد به ویژه قتل مظلومانه داریوش فروهر و همسرش که آن مجموعه قتلها تبعات سنگینی به بار آوردند.
روزنامه اعتماد به نقل از وکیل داریوش مهرجویی نوشت: در جریان گفتوگوی شما با همسر آقای مهرجویی هستم و همسر ایشان به من اطلاع داده بودند که مصاحبهای در این خصوص با روزنامه داشتند.
این صدا، توسط یکی از نزدیکان شادروان «وحیده محمدیفر»، همسر داریوش مهرجویی به دست فراز رسیده است. او در این پیام صوتی میگوید: «ماه عجیبی است. همه بحران دارند. چه شخصی و چه اجتماعی. باید خودمان را حفظ کنیم».
وقتی به آنجا رسیدیم پیکر غرق به خون داریوش مهرجویی و وحیده محمدیفر، همسرش را برده بودند. نزدیکان، بستگان و برخی از اهالی هنر و علاقمندان این کارگردان بزرگ سینمای ایران اما بهت زده و اندوهناک کنار دری که روزگاری به روی خانه آنان گشوده میشد ایستاده بودند و در سکوتی سنگین که گاه و بیگاه با نجواهایی محزون خراش میخورد نظارهگر آوار فاجعهای بودند که در هوا موج میزد..
وحیده محمدیفر، همسر داریوش مهرجویی از ماجرای تهدیدش با چاقو توسط یک مهاجر افغانی و به سرقت رفتن گوشی، لب تاپ و دو سنتور با اسم و عکس داریوش مهرجویی و بهرام رادان خبر داد.
لا مینور هر اسم دیگری هم که میداشت (سنتوری دو، گیتاری یا...) تفاوتی ایجاد نمیکرد. در بهترین حالت یک فیلم معمولی، حتی اگر شیفتگان استاد تضادهای عجیب فیلم را نادیده بگیرند (هرچند منتقدان واقعی قطعا نمیگیرند) بازهم تمجید از آن کار بسیار دشواری است: حقیقتا چگونه ممکن است دختری که آنقدر آزاد است که در خیابانهای تهران، با مانتو باز، دائم در حال دوچرخه سواری است و با انواع پسرهای ریز و درشت در ارتباط است، اما پدرش اجازه نواختن ساز به او نمیدهد! شاید بخشی از کارگردان جایی در دهه شصت یا اوایل ۷۰ گرفتار است، و بخش دیگرش همینجا سیر میکند، در حال هوای امروز!