از اوایل دهه ۹۰ شمسی دغدغه کاهش رشد جمعیت در ایران از سوی مسئولین عالی رتبه کشور به صورت عمومی مطرح گردید و تا به امروز ضمن تکرار آن در گفتهها، سخنرانیها و مکتوبات، قوانین متعددی نیز در جهت پیشگیری از تدوام این روند و ترغیب در جهت افزایشی کردن آن گذارده شده است. در این بین سعی گردیده تبلیغات و اقدامات گستردهای جهت تشویق شهروندان به فرزندآوری به عمل آید. مهمترین علت برای این دعوت، پیری درصد بالایی از جمعیت ایران در طی سالهای آینده، عدم وجود نیروی کار کافی به منظور برعهده گرفتن امور کشور و همچنین نگهداری سالمندان ذکر شده است. به همین منظور دستگاههای قانون گذاری و اجرایی سعی داشته اند طرحهایی را به اجرا گذارند تا انگیزه آحاد جامعه جهت فرزندآوری افزایش یابد و در این بین تلاش گردیده تا با تمرکز بر حل مشکلات پیش روی زوجهای ایرانی، موانع زاد و ولد برطرف گردد. اگر به قانون حمایت از خانواده و جوانی جمعیت که در سال ۱۴۰۰ به تصویب مجلس شورای اسلامی رسید و برای اجرا به دولت و دستگاه اجرایی ارسال گردید نگاهی بیندازیم، مشاهده خواهیم نمود که عمده قریب به اتفاق مواد آن (این قانون شامل ۷۳ ماده و ۸۱ تبصره است) درصدد ایجاد انگیزههای اقتصادی به منظور فرزندآوری میباشد.
مکلف نمودن وزارت راه و شهرسازی جهت فراهم آوردن استفاده از امکانات دولتی مربوط به تامین مسکن برای خانوادههای دارای سه فرزند و بیشتر، اختصاص بخشی از درآمد موسسات آموزشی به ساخت خوابگاههای دانشجویی متاهلی، وام ودیعه مسکن به میزان ۵۰ درصد یک واحد ۷۰ متری برای دانشجویان و طلاب متاهل، اختصاص یک خودرو به قیمت دولتی به مادران و تسهیلات گوناگون جهت رفاه حال مادران کارمند تنها بخشی از مشوقهای این قانون برای فرزندآوری است. به طور خلاصه در حوزه تبلیغات، بیشترین تاکید در جهت تشویق فرزندآوری مربوط به این مسئله بوده است که افراد در دوران پیری فاقد خانواده و فرزندانی جهت نگهداری و رسیدگی به وضعیت آنان میباشند. همچنین پیری بخش قابل توجهی از جمعیت در آینده نه چندان دور، امکان رشد و توسعه را از کشور سلب مینماید. در حوزه عملیاتی نیز همانگونه که ذکر گردید تمام سعی بر آن بوده است که مشوقهای اقتصادی به جامعه هدف ارائه گردد. علیرغم این موضوع و پس از طی بیش از یک دهه از آغاز مطرح شدن موضوع بحران کاهش جمعیت در ایران و تهیه اسناد گوناگون بالادستی در این زمینه و در نهایت قانون جوانی جمعیت در سال ۱۴۰۰، همچنان شاهد روند کاهشی رشد جمعیت در ایران میباشیم و تمامی هشدارها، توصیهها، تبلیغات و مشوقهای گوناگون نیز در این مدت نتوانسته است مانع این روند گردد.
به نظر میرسد خلاءهایی در این دو حوزه (تبلیغات و اجرا) به طور جدی وجود داشته است که موفقیتی در تغییر روند کاهش رشد جمعیت را شاهد نباشیم. اولین مشکل بیان مسئله و اصل بحران میباشد. جمعیت هر کشور یکی از مهمترین مؤلفههای امنیت ملی آن کشور است. در عصر دولتهای ملی، اصل خودیاری در یک نظام آنارشیک، یکی از مهمترین اصول حاکم بر آن میباشد. بر طبق این اصل بقا و زنده ماندن و به طور خلاصه امنیت، اولین و حیاتیترین دستور کار هر دولت و ملتی تعریف میگردد. به همین منظور دولتها در تلاش برای به حداکثر رساندن قدرت ممکن برای خود میباشند. انواع سلاحهایی را که میسازند یا میخرند، مانورها و رزمایشهایی که جهت آمادگی خود به منظور هرگونه تهاجمی برگزار میکنند و نیروی نظامی آموزش دیدهای که به وجود میآورند، همگی در این راستا قرار دارد. در این بین داشتن نیروی انسانی به منظور دفاع از موجودیت سرزمینی از مهمترین ارکان سیستم دفاعی هر کشور است. کشورهای قدرتمند در طول تاریخ همیشه دارای جمعیت قابل توجهی در مقایسه با دیگر کشورها بوده اند. امپراتوریهای روسیه، بریتانیا، فرانسه، اتریش، پروس و بعدها آلمان، ایالات متحده، ژاپن و چین همگی جمعیتهای به مراتب بیشتری از کشورهایی همچون صربستان، آلبانی، کوبا، فیلیپین، دانمارک و کشورهای این چنینی داشته اند. به همین دلیل است که کشورهای دسته اخیر کمتر توانایی دفاع از خود را به طور مستقل داشته و وابسته به قدرتهای بزرگ منطقه یا جهان میباشند. در مورد ایران نیز این امر صادق است. ایران در منطقهای قرار دارد که کشورهای بزرگی از لحاظ وسعت و همچنین جمعیت در آن حضور دارد که میتوان به ترکیه، پاکستان، افغانستان و عراق اشاره کرد که نرخ رشد جمعیت آنها همگی از ایران بیشتر است؛ بنابراین بیم آن میرود ایران در آینده نسبت به کشورهای نامبرده از نظر جمعیتی در موضع ضعف قرار گیرد.
این موضوع بیشترین دغدغه را برای مسئولین و کارشناسان امنیتی کشور ایجاد نموده است. اما علیرغم این موضوع، در راهبردهای تبلیغاتی کمترین توجه را به این مطلب نشان داده و کمتر آن را با افراد جامعه در میان میگذارند و همواره دلایل ثانویه دیگری به مانند آن چه قبلاً ذکر شد را مطرح نموده که جامعه تاکنون با آنها اظهار همدلی نشان نداده است. شاید دغدغه حاکمیت در عدم بیان علت واقعی یعنی ترس از دست دادن یکی از مهمترین مولفههای امنیت ملی، عدم درک و همراهی جامعه با آن باشد. به همین علت است سعی در ترساندن افراد از وضعیتی دارند که بیشتر برای آنان ملموس باشد (به مانند تنهایی در دوران سالمندی). در حوزه اقدامات عملی نیز جدای از میزان تحقق پذیری وعدههای حمایتی مطروحه، سطحی بودن این مشوقها و همچنین عدم وجود یک سنت تاریخی مطلوب در روند حکمرانی که اعتماد به پایداری چنین تصمیماتی را به حداقل رسانده، طرح این سیاستها به دو دلیل عمده نمیتواند خیلی کارساز واقع گردد. اول اینکه این حمایتها بیشتر از آنکه مبتنی بر انگیزههای فرزندآوری باشد، خدمات حمایتی است که به فرزند آوران داده میشود. به این معنی که این حمایتها نتوانسته انگیزه لازم را برای فرزندآوری زوجهایی که تمایل به فرزندآوری ندارند به ارمغان آورد. در واقع بدون این تسهیلات، افرادی که صاحب فرزند شده اند، باز هم علاقمند به فرزندآوری بوده اند و به این کار مبادرت ورزیده اند. همچنین خانوادههایی که تمایلی به زاد و ولد نداشته اند با وجود این تسهیلات نیز اقدام به فرزندآوری نکرده اند. بسیار بعید است که زوج دانشجویی به واسطه در اختیار داشتن یک خوابگاه متاهلی تمایل به زاد و ولد پیدا کند، یا خانوادهای به صرف پرداخت یک وام یکصد میلیونی صاحب فرزند شود. تنها حُسن این تسهیلات افزایش رفاه خانوادههایی است که تحت هر شرایطی صاحب فرزند میشده اند. در واقع این تسهیلات نمیتواند وسیله باشد (وسیلهای برای افزایش نرخ رشد جمعیت)؛ بلکه خود هدف است (افزایش رفاه خانوادههای دارای فرزند)؛ به مانند ارائه خدماتی که ممکن است برای سایر اقشار جامعه به منظور افزایش رفاه آنان صورت میگیرد؛ مانند تسهیلاتی که ممکن است برای بیمه بازنشستگان یا افزایش حقوق آنها در نظر گرفته میشود که هدفی جز افزایش رفاه آنها در نظر ندارد. اما نکته مهم دیگر عدم توجه به نقطه کانونی علل کاهش رشد جمعیت میباشد که همانا تغییر سبک زندگی افراد در عصر حاضر است.
بسیاری از اموری که در دورانهای گذشته عادی و بدیهی بوده اند در دوران کنونی به آن شکل دیگر بدیهی نیستند. در گذشته ازدواج کردن افراد بسیار طبیعی بود و ازدواج نکردن آنها قطعاً علت بسیار خاصی میتوانست داشته باشد. زوجها حتماً صاحب فرزند میشدند؛ مگر اینکه از لحاظ فیزیولوژیک امکان فرزند آوری برای زوجین فراهم نبود. لیکن در عصر حاضر ازدواج کردن دیگر امر قطعی و بدیهی نیست و بسیاری افراد بدون علتهای خاص و استثنایی و صرفاً به علت تغییر در سبک زندگی، ازدواج نمیکنند. یا بسیاری از زوجها آگاهانه و بدون وجود مشکل خاصی فرزنددار نشدن را انتخاب مینمایند. این وضعیت برای بخش قابل توجهی از انسانهای ایرانی (و البته غیر ایرانی) عصر حاضر یک سبک زندگی و یک انتخاب است. نوع انتخاب افراد را به صرف تغییر شرایط اقتصادی (آن هم به این صورت سطحی) نمیتوان تغییر داد. نرخ رشد جمعیت در اقشار مرفهتر جامعه به هیچ عنوان بالاتر از اقشار کم بضاعت نیست. این امر به تنهایی نشان دهنده ادعای فوق است. بهرتقدیر هرگونه طرحریزی جهت افزایش رشد جمعیت بدون توجه به تاثیرگذاری بر سبک زندگی در عصر حاضر منجر به شکست خواهد شد. در عرصه تبلیغات نیز ضمن لزوم عدول از بیان موضوعاتی که تاکنون نتوانسته توفیقاتی را با خود به همراه آورد، میبایست واقعیت امر را که همانا رویکردی امنیتی به موضوع جمعیت است صادقانه با جامعه در میان گذاشته شود. در حال حاضر به نظر نمیرسد وضعیت امنیتی آینده که دغدغه حاکمیت است، از سوی جامعه چندان درک شده باشد و جامعه این موضوع را مشکلی برای خود قلمداد نماید. تا زمانی که در درجه نخست یک برداشت مشترک میان دولت و جامعه پیرامون علت عدم رشد جمعیت و همین طور تغییر در رویکردهای حاکمیتی از تاثیرگذاری اقتصادی و معیشتی به تاثیرگذاری در سبک زندگی جدید ایرانی رخ ندهد، مسئله کاهش رشد جمعیت نیز پابرجا باقی خواهد ماند.
ویدیو:
رسانههای غربی آرین طباطبایی را متهم کردند |
مرز حریم خصوصی و عرصه عمومی کجاست؟
اینفوگرافیک