نقطه آغاز تحلیل بنت سال ۱۳۵۳ یعنی زمانی است که سازمان انرژی اتمی در دوران محمدرضا پهلوی تاسیس میشود. بنت در تحلیل خود مدعی شده این بهترین فرصت در ۵۰ سال اخیر است و اسرائیل باید «همین حالا برنامه هستهای ایران» را نابود کند. جملهای که احتمالا معنای دیگرش این است: اسرائیل اگر میتوانست ۵۰ سال قبل این برنامه را در ایران منهدم کرده بود.
هرچند که سال ۱۳۵۳ سرآغاز تاسیس سازمان انرژی اتمی است، اما نخستین جرقهها برای شروع برنامههای هستهای را باید در سالهای قبل از آن جست. در دهه پنجاه میلادی مصادف با دهه ۳۰ شمسی محمدرضاشاه پهلوی که علاقه زیادی به مظاهر تکنولوژیهای روز جهان داشت، به سمت بنیان گذاشتن برنامه هستهای ایران رفت. در میانه جنگ سرد او از روابط نزدیک با آمریکا سود جست و در ۱۳۳۵ موافقتنامهای یازده مادهای میان ایران و آمریکا درباره استفاده غیرنظامی از انرژی هستهای به امضا رسید. به این ترتیب آمریکا نخستین کشوری بود که در انتقال تکنولوژی هستهای را به ایران را آغاز کرد. با امضای موافقتنامه، ایران به عضویت آژانس بینالمللی انرژی اتمی درآمد و از آن پس در جلسات آژانس شرکت کرد.
یک سال بعد، یعنی در ۱۳۳۷، آمریکا اولین نیروگاه تحقیقاتی را به دانشگاه تهران هدیه کرد. حدود ۹ سال بعد، پس از طرح الحاق ایران به کنوانسیون آژانس بینالمللی، اداره حقوقی وزارت امور خارجه وقت ایران وارد موضوع شد و اولین تیم حقوقی هستهای با هرمیداس باوند، پرویز مهدوی و عضدالدین کاظمی تشکیل شد. ایران در همان سال، این قرارداد را با آژانس به امضا رساند. سرانجام در سال ۱۳۴۶، اولین رآکتور تحقیقات آب سبک ۵ مگاواتی را آمریکا به ایران فروخت و آن را در دانشگاه تهران نصب و راهاندازی کرد. این رآکتور از اورانیوم غنیشده با خلوص ۹۳ درصد استفاده میکرد و آمریکاییها حدود ۵ کیلوگرم سوخت اورانیوم غنیشده سطح بالا را به ایران دادند. یک سال بعد نیز ایران به پیمان عدم منع گسترش سلاحهای هستهای (NPT) را پذیرفت و در ۱۳۴۸ مجلس نیز آن را تصویب کرد. به این ترتیب مقدمات و سنگ بنای صنعت هستهای در ایران گذاشته شده بود و زمینه برای تاسیس سازمانی برای پیشبرد اهداف کشور فراهم بود. در ۱۳۵۳ سازمان انرژی اتمی ایران تاسیس شد و دکتر اکبر اعتماد از سوی محمدرضاشاه به ریاست آن منصوب شد.
اعتماد در مصاحبه تاریخ شفاهی ایران با «حمید احمدی» اهداف شاه در از برنامه هستهای را توضیح میدهد. او میگوید پس از آنکه به مدت شش ماه هر هفته برای دادن اطلاعات به کاخ سلطنتی میرفته سرانجام سوال خود را از شاه میپرسد: «بعد از شش ماه، گفتم: اعلیحضرت الآن ما زبان مشترک درباره این تکنولوژی پیدا کردیم. از شما یک سئوال اساسی دارم و این سوال را برای من روشن بفرمایید، برای اینکه، تولید برق یک تکنولوژی میخواهد و تولید سلاح هستهای یک تکنولوژی دیگری میخواهد... الآن شما همه اینها را میدانید، حالا روشن بفرمایید که توقع شما از من چیست؟ تقریباً سه ساعت در آن روز در زمینههای مسائل منطقه و ... صحبت شد. در پایان صحبت آن روز، از اعلیحضرت پرسیدم: پیش فرض اینکه ما برویم به طرف استفاده نظامی از انرژی هستهای هست یا نه؟ شاه قدری فکر کرد و به انگلیسی گفت: why not? (چرا نه؟) یعنی این استراتژی پشت فکر شاه بود و هیچوقت آن را رد نکرد که ایران نمیخواهد... دیگر این موضوع برای من روشن شد و یک کلمه دیگر با شاه صحبت نکردم...». اعتماد پس از این به دنبال گسترش توسعه زیرساختهای برنامه هستهای میرود.
در راستای این ماموریت اعتماد توان خود را برای توسعه زیرساختهای هستهای و ساخت چهار نیروگاه در (بوشهر و دارخوین)، ایجاد تأسیسات آب شیرین کن در بوشهر، تأمین سوخت و پشتیبانی تکنولوژیکی از نیروگاهها و قرارداد ساخت ۴ نیروگاه دیگر در اصفهان و استان مرکزی شد. این مرکز از آن پس مرکز تحقیقات هستهای (NRC) نام گرفت. در همین سال قرارداد احداث دو رآکتور آب سبک ۱۳۰۰ مگاواتی، برای نصب در بوشهر را با شرکت آلمانی زیمنس به امضاء رساند و در این زمینه بیش از ۲ هزار متخصص آلمانی و کارشناس ایرانی اجرای این طرح را که در زمان خود یکی از بزرگترین و کمنظیرترین پروژههای نیروگاه اتمی محسوب میشد را آغاز کردند و پیش بینی شده بود که این پروژه عظیم تا پایان سال ۱۹۸۰ یعنی ۱۳۵۸ تکمیل شود. از همان سالها طبق معاهده NPT بازرسیها آژانس از برنامه هستهای ایران آغاز شد. پیش از آن نیز ایران ۱۰ درصد از سهام مجتمع غنیسازی اورانیوم به نام (یورودیف) - (Eurodif) بود که قرار بود در منطقه (تریکاستن) فرانسه احداث شود را خرید. همزمان با افزایش رابطه ایران با آمریکا و کشورهای غربی در زمینه توسعه تکنولوژی هستهای کنگره آمریکا مصوبهای را تصویب کرد که به دولت امریکا اجازه میداد با ایران وارد معاملات تجاری در زمینه هستهای شود. دو سال بعد یعنی در ۱۳۵۴ براساس قراردادی مشترک، انگلیس و فرانسه مشترکاً تحقیقات برای احداث تأسیسات هستهای در اصفهان (پیرامون چرخه سوخت هستهای) را آغاز کردند. یک سال بعد نیز فرانسویها برای احداث ۲ نیروگاه هستهای به ظرفیت ۹۰۰ مگاوات در (دارخوین) و نزدیکی اهواز با ایران به توافق رسیدو شرکت (فراماتوم) اجرای آن را بر عهده گرفت.
در این سال اولین تقابل اسرائیل با ایران شکل گرفت. اسرائیلیها که از فعالیتهای هستهای ایران هراس داشتند شرکتهای آلمان غربی و فرانسوی را برای به تاخیر انداختن و حتی معلق کردن قراردادهای خود با ایران تحت فشار گذاشتند. به همین دلیل محمدرضاشاه به کشوری غیرغربی روی آورد؛ آفریقای جنوبی. او در یک قرارداد محرمانه برای خرید برخی تجهیزات و مواد اولیه هستهای با این کشور بست. لابیهای اسرائیل در ایجاد سوءظن آمریکاییها و اروپاییها بیتاثیر نبود، اما این سوءظنها هرگز با اسناد و مدارک معتبر آژانس بینالمللی انرژی اتمی از فعالیتهای هستهای ایران سندیت نیافت. به همین دلیل تا سال ۱۹۷۹ که انقلاب رخ داد، گفته میشود که رآکتور شماره یک بوشهر به میزان ۸۵ درصد و رآکتور شماره دو به میزان ۶۵ درصد پیشرفت فیزیکی داشتند. نیروگاه دارخوین نیز پیشرفتی ۳ درصدی داشت. با وقوع انقلاب برنامه هستهای برای حدود ۱۰ سال متوقف شد و شرکتهای آلمانی و فرانسوی نیز به تعهدات خود برای تکمیل پروژهها عمل نکردند. در این میان لابیهای اسرائیلی علیه برنامه هستهای ایران اوج گرفت. در شرایطی که رابطه دیپلماتیک ایران و آمریکا نیز با حمله به سفارت در آبان ۱۳۵۸ به طور کامل قطع شد.
به گواه تاریخ، برنامه هستهای از اواخر دهه ۳۰ بنیان گذاشته شد. محمدرضاشاه و متخصصان این حوزه که وظیفه پیشبرد برنامه را به عهده داشتند به روشنی از اهداف غیرنظامی و البته نظامی او سخن گفتهاند. درست به همین دلیل است که نخست وزیر پیشین رژیم اسرائیل، تقابل این رژیم با دولت ایران را به ۵۰ سال قبل یعنی قبل از انقلاب برمیگرداند و به شکلی غیرمستقیم اعتراف میکند که انقلاب نقطه شروع تقابلها نیست. هرچند که ممکن است آن را تسریع و ماهیت آن را تغییر داده باشد. تاریخچه برنامه هستهای ایران پس از انقلاب و رویارویی با آمریکا و کشورهای غربی خود داستان جداگانهای که در آینده به آن خواهیم پرداخت.
ویدیو:
گفتوگو با سخنگوی کمیسیون فرهنگی مجلس
در دارالخلافه با بهزاد یعقوبی
مرز حریم خصوصی و عرصه عمومی کجاست؟