بسیاری از مردم، «جیمی کارتر» را که در تاریخ ۲۹ دسامبر ۲۰۲۴ (۹دی) در سن ۱۰۰ سالگی درگذشت، بهعنوان یک صلحطلب به یاد میآورند. این عنوان به ندرت نصیب سران ایالات متحده میشود، چرا که روسای جمهور آمریکا، فارغ از وابستگی حزبی، معمولا در گسترش دامنه نظامیگری این کشور در سراسر جهان نقش داشتهاند.
در مقابل، کارتر که به دلیل فعالیتهایش در سازمان «مسکن برای بشریت» (Habitat for Human) شخصیتی صلحطلب یافته است، در واقع چیزی را به دست آورد که یک نظریهپرداز سیاسی، از آن با عنوان «هاله قدیسانه» یاد میکند. میراث کارتر در زمینه برقراری صلح و تعهد به حقوق بشر به همان اندازه مورد توجه قرار گرفته که این واقعیت که او اولین رئیسجمهور آمریکایی است که به سن صد سالگی رسیده است.
کارتر سالها پیش از آنکه سازمانهای اصلی حقوق بشر عنوان آپارتاید را برای اسرائیل به کار ببرند، دولت اسرائیل را یک رژیم آپارتاید خواند. او همچنین از نفوذ قدرتمند لابی اسرائیل، بهویژه کمیته امور عمومی آمریکا-اسرائیل (AIPAC)، در میان سیاستمداران منتخب آمریکایی انتقاد کرد. چنین اظهاراتی درباره نفوذ اسرائیل، در ایالات متحده نوعی خیانت یا در نهایت یهودستیزی تلقی میشود.
این در حالی است که تمام رئیسجمهورانی که پس از کارتر روی کار آمدهاند، برای تحکیم اتحاد ایالات متحده و اسرائيل سخت تلاش کردهاند. اوباما پیش از ترک دفتر ریاست جمهوری، یک تعهد چندساله و چندمیلیارد دلاری به اسرائیل داد که موجب ناامیدی فعالان آزادی فلسطین شد. اقدام تحریکآمیز ترامپ برای انتقال سفارت آمریکا به اورشلیم، منتقدان توسعهطلبی اسرائیل را خشمگینتر کرد. جو بایدن حتی از اوباما و ترامپ هم جلوتر رفت؛ در جریان حملات اسرائيل به غزه، کاخ سفید با نور آبی و سفید روشن شد و این حملات بهصورت زنده روی تلفنهای همراه به نمایش درآمد.
حمایت محدود کارتر از حق تعیین سرنوشت فلسطینیها او را نزد بسیاری از مسلمانان ایالات متحده محبوب کرد. تجلیل از جاهطلبیهای انساندوستانه کارتر یا توصیف او بهعنوان پیشگام آزادی فلسطین اما در واقعیت نادیده گرفتن سیاستهای جیمی کارتر نسبت به خاورمیانه و بیتوجهی کامل به تاریخ است.
در واقع، امضای توافقنامه کمپ دیوید در سال ۱۹۷۸ با رهبری کارتر، چشماندازهای یک فلسطین آزاد را از بین برد. خیانت کارتر در سراسر جهان عرب و در ایران واضح بود. با قطع همبستگی مصر و فلسطین، کارتر عملا نظارهگر در هم شکستن اتحاد کشورهای عربی حول مسئله فلسطین بود. امروز، مصر به عنوان کشوری که در همسایگی غزه قرار دارد، متحد وفادار اسرائیل و آمریکاست. هرچند جمعیت معترض مصریها برای آزادی فلسطین فریاد میزنند، میراث کارتر همچنان آشکار است.
توافقنامه کمپ دیوید نسبت به کتاب ۲۰۰۸ کارتر درباره آپارتاید اسرائیل، تاثیری ماندگارتر و خطرناکتر در زندگی فلسطینیان داشته است.
برای فهم اینکه کارتر تا چه اندازه با یک صلحطلب آرمانی فاصله داشت، کافی است تنها به سیاست خارجی او در دوران جنگ سرد در کابل نگاهی بیندازید. در دوران کارتر و مشاور امنیت ملی او یعنی «زیبیگنیف برژینسکی»، برنامه سری «عملیات سیکلون» از سوی سیا اجرا شد. این برنامه با هدف تامین مالی و گسترش نیروهای راستگرای افراطی مجاهدین در افغانستان طراحی شده بود.
هدف اصلی دولت کارتر، کشاندن شوروی به «ویتنام» خود بود؛ جنگی که پیروزی در آن غیرممکن باشد و روحیه و اقتصاد کشور را تضعیف کند. در آن زمان، دولت سوسیالیستی افغانستان که برنامه اصلاحات ارضی و ارتقای وضعیت زنان را اجرا میکرد، مستقل از شوروی عمل میکرد. با این حال، با تجهیز، تامین مالی و آموزش جنبشهای بنیادگرا در افغانستان، شوروی تحریک شد تا از همسایه سوسیالیستی خود در برابر یک کودتای راستگرایانه دفاع کند.
نکته قابل توجه این است که بازماندگان «عملیات سیکلون» همان کسانی بودند که حملات ۱۱ سپتامبر ۲۰۰۱ را ترتیب دادند. شاید کارتر پس از تقویت جنگجویان افراطی افغانستان، نقشه سقوط برجها را نکشیده باشد، اما دولت او اولین گروهی بود که ایدئولوژی «جهادی» را از طریق واسطههای پاکستانی و سعودی گسترش داد.
«مبارزه با تروریسم» که پس از حملات ۱۱ سپتامبر به رهبری ایالات متحده آغاز شد، مجموعهای از حملات نظامی در سراسر جهان را شامل میشد. در دوران اوباما، برنامهای برای ترورهای هدفمند که مردان مسلمان بالغ را بهعنوان دشمنان جنگی (و نه غیرنظامیان) طبقهبندی میکرد، تدوین شد. ایجاد شبکهای جهانی از زندانهای مخفی و مراکز بازجویی با نام «سایت سیاه» و معرفی اصطلاح «محور شرارت» که شامل کره شمالی و ایران میشد، بخش دیگری از این عملیاتها بود. این عملیات به مرگ حدودا یک میلیون نفر در جریان جنگها و آوارگی ۳۸ میلیون نفر منجر شد.
پس از ۱۱ سپتامبر، مسلمانان آمریکایی در داخل ایالات متحده با جرایم ساختگی، بازداشتهای نامحدود و اخراج از کشور روبرو بودند. اصطلاح «اسلامهراسی» بهطور گسترده برای توصیف این شرایط به کار رفت و اسلام افراطی بهعنوان ریشه حملات یازده سپتامبر شناخته شد. این واقعیت که ریشههای افراطگرایی به برنامههای دوران جنگ سرد کارتر، از جمله عملیات سیکلون بازمیگردد، تحتتاثیر یکی از ویژگیهای آشنای آمریکاییها یعنی فراموشی تاریخی پنهان شده است.
پس از ۱۱ سپتامبر، مطرح کردن ارتباط اسامه بن لادن با جهادیهای افغان که تحت حمایت ایالات متحده بودند یا اشاره به مرکز القیفه در بروکلین (جایی که جمعآوری کمک مالی و جذب نیرو برای جهاد افغانستان بخشی کلیدی از عملیات سیکلون بود) معادل حمایت از تروریسم بود. مرور تاریخ نشان میدهد که کارتر مخالف سیاستهای جورج دبلیو بوش نبود. بلکه هر دو رئیسجمهور اهداف مشترکی داشتند: بهرهبرداری از خاورمیانه برای تحقق جاهطلبیهای سیاست خارجی ایالات متحده.
«دکترین کارتر» به ایالات متحده اجازه میداد که برای حفاظت از منافع نفتی خود در خاورمیانه، در صورت لزوم از نیروی نظامی استفاده کند. زمانی که دونالد ترامپ با صراحت میگفت: «ما نفت (سوریه) را نگه میداریم!» و آمریکاییها از پیامدهای این لفظ استعماری نگران بودند، شاید فراموش کرده بودند که جیمی کارتر این سیاست را رسمی کرد. مشهور است که کارتر به نفت غرب آسیا با لفظ «نفت ما» اشاره میکرد. این عبارت نشاندهنده یکی از اصول اساسی سیاست اقتصادی خارجی ایالات متحده بود: حفظ دسترسی آمریکا به منابع نفت خاورمیانه به هر قیمتی.
کارتر طرفدار دموکراسی در خاورمیانه نبود. در سال ۱۹۷۷، او در تهران و به میزبانی شاه ایران شامی صرف کرد. این دیدار ۲۴ سال پس از کودتای تحت حمایت سیا رخ داد که دولت دموکراتیک محمد مصدق را سرنگون کرد. پس از کودتا، ایالات متحده حکومت شاه را بازگرداند، و شاه میدانهای نفتی ایران را که توسط مصدق ملی شده بودند، در اختیار آمریکا قرار داد. شاه همچنین بر یکی از بالاترین نرخهای اعدام در جهان نظارت داشت، تمامی اشکال مخالفت را سرکوب میکرد و نیروهای پلیس مخوف ساواک را که توسط سیا آموزش دیده بودند، علیه مخالفان به کار میبرد.
در کاخ، کارتر جام خود را به افتخار شاه بلند کرد و ایران را «باثباتترین کشور در منطقه» نامید. همان زمان، در بیرون کاخ، معترضان ایرانی علیه رئیسجمهور ایالات متحده و اتحاد آمریکا با دولت سرکوبگر شاه تظاهرات میکردند. دو سال بعد، شاه طی انقلاب اسلامی سرنگون شد و کارکنان سفارت آمریکا در تهران برای بیش از یک سال گروگان گرفته شدند. پس از سرنگونی شاه، ایالات متحده ایران را به دلیل مخالفت با سیاستهایش مجازات کرد، از جمله با اعمال محاصره اقتصادی سنگین و حتی ترور یک فرمانده نظامی کلیدی که نقشی اساسی در مبارزه با داعش داشت.
این جیمی کارتر است. نه یک صلحطلب آرمانگرا که یک مامور ماهر برای گسترش امپراتوری آمریکا و اجرای سیاستهای جنگ سرد. اینکه او در سالهای پایانی عمرش درباره آپارتاید اسرائیل و وضعیت فلسطینیهای تحت اشغال و آواره صحبت کرد با میراث او یعنی کارنامه ریاستجمهوریاش کاملا در تضاد است.
شاید بزرگترین موفقیت کارتر توانایی او در انجام وظیفهای بود که به تمامی رؤسایجمهور ایالات متحده محول شده است: گسترش یک امپراتوری به منظور ثروتمند کردن نخبگان حاکم. کارتر در همین حال، توانست چهرهای انسانی از خود ترسیم کند. آن طور که خیلیها باور نمیکنند جیمی کارتر نمونه کاملی از یک رئیسجمهور آمریکایی بود.
در گفتوگوی فراز با دو نماینده مجلس بررسی شد:
لایحه سازمان ملی مهاجرت اصل هشتاد و پنجی شد
گفتار تحلیلی سردبیر فراز
جشنی برای کودکان کار
جزیره به روایت یکی از قدیمیترین ساکنانش