امروز، گذران زندگی روزمره در ایران دیگر چندان آسان نیست. مردم در حالی با مشکلاتی چون آلودگی هوا، گرانی، فقر و کمبود منابع انرژی دست و پنجه نرم میکنند که سیل ورود مهاجران افغان به ایران هم همچنان خروشان است. در چنین شرایطی است که برخی نسبت به دوچندان شدن مشکلات از گذار مهاجرت بیرویه افغانها هشدار میدهند و برخی با تکیه بر مسئولیت اخلاقی و انسانی، همچنان از ورود افغانها به ایران حمایت میکنند.
تصمیمگیری البته چندان راحت نیست چراکه پرسشی کلیدی همچنان بیپاسخ مانده است: «آیا ایران بر حسب وظیفه انسانی خود، باید شرایط اسکان آسانتر مهاجران افغان را فراهم کند یا با توجه به انبوه مشکلات فعلی، ساماندهی و مقابله با مهاجران ناگزیر است؟»
مخالفان افزایش بیرویه مهاجران افغان در ایران، معتقدند که نگاه یکسویه و رمانتیک به مسئله مهاجرت آوردهای ندارد جز افزایش تهدید امنیتی و اقتصادی برای مردم ایران. «مازیار خسروی»، روزنامهنگار و از منتقدان مهاجرت بیحد و مرز افغانها میگوید: «این بستهبندی حقوق بشری و انساندوستانه از مسئله مهاجران افغان، در واقع کالایی عمیقا اقتصادی و ایدئولوژیک است که به مخاطب فروخته میشود.» او استدلال میکند که سه گروه طالبان، بنیادگرایی داخلی و سرمایهداری ایرانی افزایش حضور افغانها نفع میبرند. به باور خسروی، به نفع طالبان است که جمعیت ناراضی خود را به سمت ایران بفرستد و از سویی گروههای بنیادگرا در داخل نیز میتوانند از این فرصت برای تغییر ترکیب جمعیتی بهره ببرند؛ شبیه آن چه در موضوع فاطمیون اتفاق افتاد.
منتقدان سیل مهاجرت افغانها همچنین مهاجران افغان را ابزاری در دست سرمایهداران ایرانی میدانند تا با استثمار آنها، هزینه نیروی کار کاهش یابد. خسروی میگوید: «کارفرما ترجیح میدهد کارگر افغان بگیرد، چون بیمه نمیدهد و حقوق کمتری میپردازد.» منتقدان معتقدند که سرمایهداری داخلی با رواج این باور که کارگر ایرانی کار نمیکند، از منافع مالی نیروی کار افغان سود میبرد. «سالار سیفالدینی»، پژوهشگر سیاسی و از دیگر مخالفان حضور افغانها در ایران میگوید: «بهرهکشی کارفرمایان از مهاجران به عنوان نیروی کار ارزان، باعث تضعیف طبقه کارگر ایرانی شده است.»
خسروی همچنین معتقد است که ایران با منابع محدود آب، انرژی و زیرساختهای اجتماعی نمیتواند جمعیت بیشتری را در خود جای دهد. «ظرفیت ایران از سالها پیش پر شده است. این ناترازی منابع ما را به یک بحران رسانده است.» سیفالدینی میگوید: «کشوری که در دهههای اخیر با تورم دورقمی و کمبود منابع روبرو بوده، نمیتواند بار سنگین مالی مهاجران افغان را به دوش بکشد.» او تخمین میزند که سالانه حدود ۱۸ میلیارد دلار برای مهاجران هزینه میشود.
افزون بر پیامدهای اقتصادی حضور افغانها در ایران، سیفالدینی استدلال میکند که مهاجرت بیرویه افغانها در نهایت به بحرانهای هویتی و فرهنگی منجر میشود. منتقدان حضور افغانها در ایران باور دارند که امکان ادغام اجتماعی و فرهنگی افغانها در ایران به دلیل تکیه بر قومیت و مذهب اساسا ممکن نیست. افزون بر این، مازیار خسروی نسبت به اثرات فرهنگی مهاجرت هشدار میدهد و قانون اعطای تابعیت به فرزندان زنان ایرانی را بستری برای ازدواجهای اجباری و کودکهمسری میداند. سیفالدینی میگوید: «این قوانین به جای کمک به مهاجران، به فروش دختران ایرانی مشروعیت داده است.» گفته میشود که با تصویب این قانون، بسیاری از مهاجران مرد افغان به امید دریافت تابعیت، با دختران ایرانی ازدواج میکنند.
خسروی همچنین به افزایش تهدیدهای امنیتی پس از قدرت گرفتن طالبان اشاره میکند و حوادثی مانند حمله به شاهچراغ را شاهدی بر این موضوع میداند. سالار سیفالدینی نیز با ارائه آمارهایی از افزایش جرائم سرقت، قاچاق مواد مخدر، و تکدیگری بر افزایش ناامنی اجتماعی تاکید میکند.
موافقان حضور افغانها در ایران باور دارند که پذیرش مهاجران یک مسئولیت جهانی است و ایران نمیتواند از این وظیفه شانه خالی کند. آنها همچنین تاکید میکنند که بسیاری از مهاجران افغان که سالهاست ساکن ایران هستند، بخشی از بار اقتصاد این کشور را به دوش کشیدهاند. «حسام سلامت»، پژوهشگر اجتماعی و از مدافعان حقوق افغانها میگوید: «آنها در بسیاری از مشاغل سخت که ایرانیها از انجام آن خودداری میکنند، حضور دارند. اگر یک روز افغانها کار نکنند، اقتصاد ایران فلج میشود.» «آرش نصر اصفهانی»، جامعهشناس و از دیگر موافقان حضور افغانها در ایران نیز در پاسخ به محدودیت ظرفیتهای طبیعی و اقتصادی ایران، تاکید میکند که سهم افغانها در ساخت ایران غیرقابلانکار است و نمیتوان تنها به چشم مصرفکنند به آنها نگاه کرد.
مدافعان مهاجرت افغانها به ایران معتقدند که اگر حضور مهاجران با مشکلاتی همراه است، دولت نباید به اخراج آنها دست بزند؛ ایجاد یک سیستم جامع و شفاف برای ثبت اطلاعات مهاجران میتواند راهکار منطقیتری باشد. سلامت میگوید: «مشکل ما مدیریت نادرست است نه حضور مهاجران. شفافیت میتواند بسیاری از مشکلات را حل کند.» نصر اصفهانی نیز معتقد است که منشا بخشی از مشکلات زنان ایرانی که با مهاجران ازدواج میکنند، نه اعطای قانون تابعیت به فرزندانشان که عدم وجود قوانین تکمیلی است. «ما نیاز داریم به قوانین حمایتی برای زنانی که با مهاجران ازدواج کردهاند تا مشکلات آنها کاهش یابد.»
سلامت همچنین تاکید میکند که سیاستهای ادغام اجتماعی میتواند احساس تعلق را در مهاجران تقویت کند و از بحرانهای اجتماعی بکاهد. «حذف حس دیگری بودن، کلید رفع بسیاری از مشکلات ماست.» نصر اصفهانی نیز در رابطه با رویه موجود در جامعه مبتنی بر دستگیری و اخراج ناگهانی مهاجران در خیابان میگوید: «تهدید امنیتی برای ما، آن پشتونی نیست که در ایران زندگی میکند، بلکه سیلی است که مامور پشتون به پلیس میزند.» مدافعان حقوق افغانها در ایران تاکید میکنند که نگاه انسانی به مسئله مهاجران بخشی از مسئولیت تاریخی و اخلاقی ایران است. سلامت میگوید: «مهاجران افغان، قربانی بحرانهای تاریخی هستند. آیا ما همسایگان خوبی بودهایم؟ آیا ما نباید نقش خود را در قبال آن ایفا کنیم؟»
آرش نصر اصفهانی در مورد شکل گرفتن جریانها مهاجرستیزی تاکید میکند که بخشی از احساس خطر مردم ناشی از تراکم جمعیت مهاجران در استانهای تهران و البرز است. سلامت نیز مخالفت با حضور مهاجران را نشانهای از نژادپرستی سیستماتیک در جامعه ایران دانست و گفت: «امواج افغانستیزی امروز در جامعه میبینیم، بخشی از همان برساخت اجتماعی نژادپرستی است.» نصر اصفهانی نیز در رابطه با استدلالهای مخالفان مبنی بر نزدیکی پشتونها با طالبان میگوید: «خود این نژادپرستانه است که شما بگویید که هر کسی که پشتون است طالبان است.»
مرور استدلالهای هر دو گروه از موافقان و مخالفان مهاجرت افغانها به ایران شاید انسان ایرانی را بر سر یک دوراهی نگه دارد؛ از یک سو از منظر اخلاقی نمیتواند بپذیرد که مهاجران افغان از ایران اخراج شوند و از سویی دیگر، نمیتواند مشکلات موجود را انکار کند. آن طور که دکتر «مرتضی مردیها»، پژوهشگر اجتماعی میگوید: «این موقعیت انسان در جهان معاصر است. انسانی که رمانتیک نیست و نمیخواهد خودش را گول بزند. از آن طرف هم نمیخواهد صرفا به صورت حسابگرانه دست به عمل بزند.»
دکتر مرتضی مردیها، در پاسخ به این پرسش تاکید میکند که روشنفکرانی که هرگز در سطح اجرایی دست به کار نبودهاند، به جهان نگاهی حماسی دارند. به زعم مردیها، آنها گمان میکنند که مرز میان درست و غلط در واقعیت نیز همچون جهان اسطورهای کاملا روشن است و میتوان با تجویز به نیکیها جهان مطلوب را شکل داد. دکتر مردیها معتقد است که روشنفکران بدون توجه به پیامدهای تصمیم خود در سطح واقعیت، تنها بر اصول اخلاقی و آرمانگرایانه تاکید میکنند. «همواره حرف حساب را میتوان از دهان کسانی شنید که اگر خودشان مدیر اجرایی نبودهاند، حداقل از چشم نیروی اجرایی به مسئله نگاه کردهاند.»
مردیها معتقد است که در شرایط فعلی، حتی اگر همین حالا همه مردم بخواهند به تهران یا اصفهان مهاجرت کنند، جلوی آنها را میگیرند چون نتیجهای جز حاشیهنشینی و فقر و بزهکاری ندارد. او معتقد است: «مشکل مهاجرت در تمام دنیا هست و به نظر من دمدستیترین پاسخ این است که بگوییم باید بیایند، دنیا عوض شده و دیگر مرز در جهان معنا ندارد. اگر قرار است مرز را باز بگذاریم باید حساب و کتابی هم در کار باشد.»
او همچنین با اشاره به استدلالهای مخالفان و موافقان حضور افغانها در ایران میگوید: «بله، مرز کشیدن در جهان امروز نه منطقی است نه اخلاقی و نه اصلا شدنی. در این کارگران افغان اهل کار هستند و در اقتصاد ایران نقش دارند هم حرفی نیست. با این همه، این تنها نیمی از ماجراست. نیمی دیگر آن چیزی است که در جامعه اتفاق میافتد. حتی اگر کسری از آمارهای مربوط به جرم و جنایت مهاجران درست باشد، باید کاری کرد.» منتقدان حضور افغانها در ایران معتقدند که حکومت از ورود مهاجران سود میبرد چراکه زمینه تغییر ترکیب جمعیتی فراهم میشود. مردیها میگوید: «در یک مورد محدودیت اینترنت، گفته میشود ۸۵ درصد مردم از فیلترشکن استفاده میکنند. در این شرایط، چرا حکومت نباید با امتیاز دادن به مهاجران و جای دادن آنها در میان مردم، جامعه مطلوب خود را بسازد؟»
مردیها با انتقاد از نگاه غیرعملی روشنفکران، به خصوص کسانی که امروز مدافع مهاجرت بیرویه به داخل ایران هستند، تاکید میکند که تصمیمگیری در جهان امروز باید با ملاحظه همراه باشد. «این طور نیست که بشود گفت روا بدارید، تصویب کنید، حمایت کنید. اصلا به این فکر نمیکنند که این کارها عوارض منفی هم دارد. شما باید طوری دست به عصا پیش بروید که اگر ۵ درجه بهبود حاصل شد، ۲ درجه خرابی به بار بیاید.» مردیها معتقد است که روشنفکرانی که امروز از حقوق مهاجران دفاع میکنند به ایدههای مارکسیستی نگاهی ایدئولوژیک دارند و به واقعیت موجود توجه نمیکنند. به زعم مردیها، اگر زمانی قرار بود کارگران جهان را با هم متحد کنند، امروز با تکیه بر ایدههای جهانوطنی نفع کارگر ایرانی را نادیده میگیرند.
آنچه امروز در میان بسیاری از مدافعان مهاجرت افغانها رواج یافته، حمله به منتقدان با برچسب «نژادپرستی» است. مردیها میگوید: «ممکن است به خاطر این حرفها به من بگویند نژادپرست که اگر هم باشم مشکلی ندارم. من از اظهارات اینها جا نمیخورم که از ترس این که مبادا بیاخلاق و نژادپرست باشم، ادعاهای پوچ آنها را بپذیرم.»
ویدیو:
دولت موافق واگذاری ایران خودرو به کروز، تندروها مخالف
جزیره به روایت یکی از قدیمیترین ساکنانش
در دارالخلافه با بهزاد یعقوبی
مرز حریم خصوصی و عرصه عمومی کجاست؟