سه‌شنبه ۲۸ اسفند ۱۴۰۳ 18 March 2025
سه‌شنبه ۱۴ اسفند ۱۴۰۳ - ۱۶:۲۹
کد خبر: ۹۱۰۱۷

غزه یا جغرافیایِ «اگر می‌دانستم...»

غزه یا جغرافیایِ «اگر می‌دانستم...»
«اگر می‌دانستم حمله ۷ اکتبر، چنین پاسخی به دنبال دارد و تا این اندازه به غزه آسیب می‌رسد، حمایت نمی‌کردم». این سخن موسی ابومرزوق از سران حماس، در رسانه‌های جهان بازتاب گسترده‌ای پیدا کرد. اگر چه حماس با یک بیانیه‌ی تند، مذاکره درباره‌ی کنار نهادن سلاح را تکذیب و اعلام کرد که موسی چنین حرفی نزده، اما اصل سخن او در مورد اشتباه محاسباتی حماس، به چالش کشیده نشد. یعنی به عبارتی روشن، این رهبر حماس، واقعا به این مساله اذعان کرده که خسارات بسیار سنگین چند صد میلیارد دلاری که بر غزه وارد شده، خارج از پیشبینی حماس بوده است.
نویسنده :
محمدعلی دستمالی

ویران شدن تمام ساختمان‌ها، زیرساخت‌ها و مراکز بهداشتی و آموزشی، جان دادن بیش از ۵۰ هزار نفر، ده‌ها هزار مجروح و صد‌ها هزار آواره، مجموع خسارت‌های پیدا و نمایانی است که پس از عملیات طوفان الاقصی به بار آمد. طرف مقابل چه؟ آیا اسراییل نیز لطمات سنگینی دید؟ آری. بدون شک. هیچگاه اسراییل تا این اندازه تلفات جانی و مالی نداده و بقای او به شکل جدی به چالش کشیده نشده بود. اما بازسازی و ریکاوری شدن اسراییل با وجود منابع مالی عظیم و حمایت‌های آمریکا و اروپا، بسیار سهل و آسان است. علاوه بر این، حالا اسراییل از مصونیت بالایی برخوردار است و بخش عظیمی ازتوان عملیاتی حماس، جهاد و حزب الله لبنان خنثی و بی‌اثر شده و تحولات سوریه نیز موقعیت نوینی را رقم زده است.

بر اساس آماری که رسانه‌های آمریکایی اعلام کرده‌اند، قدرت تخریبی بمب‌هایی که بر سر غزه ریخته شد، سه برابر بمب‌های هسته‌ای به کاررفته در هیروشیما بوده و در تاریخ معاصر؛ هیچ وقت یک منطقه‌ی شهری و مسکونی به این اندازه با بمباران هوایی شخم زنی نشده است. به همین دلیل است که ابو مزروق می‌گوید: «اگر می‌دانستم اسراییل به این تندی پاسخ می‌دهد، از عملیات ۷ اکتبر حمایت نمی‌کردم.»

کمی با خودمان بیاندیشیم، آیا اولین بار است که این جمله را می‌شنویم؟ خیر. پس از جنگ ۳۳ روزه در سال ۲۰۰۶ میلادی نیز رهبر اسبق حزب الله لبنان، عین همین عبارت را به کار برده و اعلام کرده بود که انتظار نداشته اسراییل در برابر عملیات ربایش سربازانش، واکنش تند نشان دهد.

بیان عبارتِ «اگر می‌دانستم چنین نتیجه‌ای به بار می‌آید»، معادل این جملات روزمره است که بار‌ها یا خود ما بیان می‌کنیم؛ یا از دیگران می‌شنویم: «من از کجا می‌دانستم»، «من که کف دستم را بو نکرده بودم» و «انتظار چنین برخوردی نداشتم». راهرو‌های دادگاه خانواده و روند فرسایشی طلاق، صف معترضینی که در برابر شرکت‌های هرمی و کلاهبرداری می‌ایستند، توده‌ی میلیونی آنهایی که سرمایه و اندوخته‌ی خود را در بازار بورس ایران از دست دادند، صف افرادی که در برابر بانک‌های ورشکسته تجمع می‌کنند، انبوه خریداران محصولی که ناکارآمد از آب درآمده، همگی اهل تکرار عبارت ندامت بار و حسرت بار «اگر می‌دانستم» هستند. اما با این تفاوت مهم: این ابراز پیشمانی‌ها، غالبا در مورد تصمیماتی است که فقط به خود ما یا نهایتا به برخی از افراد خانواده‌ی ما لطمه می‌زند و ممکن است برای خیل کثیری از آدم‌ها چنین اتفاقاتی روی دهد و چندین بار در طول و عرض زندگی، تصمیمات غلط بگیرند. ولی رهبران

و سیاستمداران چنین شانس و مجالی ندارند و قرار نیست آنان نیز همچون افراد عادی به سیاق تصمیمات ساده و روزمره اقدام کنند. کسی که تصمیم می‌گیرد هر ماه به حساب تک تک شهروندان یک کشور ۸۰ میلیونی یارانه‌ی نقدی واریز کند، کسی که تصمیم می‌گیرد دو نوع یا حتی سه نوع قیمت برای ارز تعیین کند و به تبعات متعدد فساد نیاندیشد، کسی که به راحتی در یک بزنگاه تاریخی حساس، یا به خاطر جوگیری و هیجانات شخصی یا به تشویق این و آن، نامزد انتخابات می‌شود و بعد‌ها زیر سنگینی بار می‌ماند، نیازمند یادگیری اصول و مبانی تصمیم‌گیری است و حق ندارد به راحتی و بدون دوراندیشی و حساب و کتاب و هزینه – فایده، به اجتهاد شخصی برسد و سرنوشت خیل کثیری از انسان‌ها را تحت تاثیر قرار دهد. اگر غیر از این بود، الزامی بر این نبود که کار سیاست را بر عهده‌ی نخبگان بگذارند.

علم تصمیم یا شانس و قرعه؟

دوراندیشی، آینده نگری و در نظر گرفتن پیامد‌های بالقوه تصمیمات در دنیای حکمرانی و سیاست، اهمیت حیاتی دارد. کار در این مسیر، نه به یاری فالگیرها، آینه بین‌ها، منجمین، ازمابهتران و ساحر و پیشگو، بلکه به مدد افراد و نهاد‌هایی انجام می‌شود که بر اساس عقلیت، تخصص و مهارت، می‌توانند بالاترین و پایین‌ترین میزان ریسک و مخاطره را اندازه‌گیری کنند و فرجام سناریو‌های متعدد را بسنجند. آنان بر اساس هوش و دانش تحلیل، منابع اطلاعاتی پیدا و پنهان، انواع و اقسام نظرسنجی، انواع و اقسام تحلیل و پیشبینی و حتی شبیه‌سازی و فنون دیگر، می‌توانند به یک جمعبندی نهایی برسند و حکمران را ندا دهند که به عنوان مثال، بالابردن قیمت بنزین، در کدام فصل سال، در کدام شرایط سیاسی و اجتماعی، در کدام منطقه‌ی جغرافیایی و طبقه‌ی اقتصادی، منجر به چه نوع کنش و واکنش‌هایی می‌شود. اگر امروزه در جهان غرب و اغلب کشور‌های توسعه یافته و در حال توسعه در عالم غرب و حتی در بسیاری از کشور‌های عربی منطقه‌ی ما، چندین اندیشکده و پژوهشکده سربرآورده‌اند، رسالت و ماموریت آنها هموارسازی مسیر تصمیم‌سازی، پیشبینی و مخاطره سنجی است نه مکانی برای استخدام آقازاده و داماد و هم جناحی!

ممکن است خیلی‌ها مدعی شوند که تبعیت از الگو‌ها و شیوه‌های مدون تصمیم‌گیری، تابع مجموعه‌ای از شرایط عادی و طبیعی، تثبیت شده و شیک و مجلسی است و در میدان «مبارزه» نمی‌توان به این شکل عمل کرد. اما واقعیت این است که چنین منطقی، به مدد دانش و فن آوری رزمی امروز، حتی در مورد جنگ کلاسیک و جنگ نامتقارن نیز صدق نمی‌کند و در جهانی که دولت‌های پسامدرن آن، قدرت رصد، کنترل و مقابله را به اوج رسانده‌اند، چریک ماندن و چریکی عمل کردن، دشوار و هزینه بردار است. هم تصمیمات رهبر و حکمران یک دولت کلاسیک و جاافتاده و ثبات یافته و هم تصمیم رهبر یک جریان مبارز، با سرنوشت و جان و امنیت و مال و رفاه خیل کثیری از انسان‌ها درگیر هستند و نمی‌توان به بهانه‌ی مبارزه، هر نوع دو دوتا چهارتای دفاعی و منطق بیم و رزم را کنار نهاد.

اگر امروز بشار اسد درباره‌ی اشتباهات چند سال پیش خود و خانواده‌اش حرف بزند و عبارت «اگر می‌دانستم چنین می‌شود» بر زبان بیاورد، چه حسی به شهروندان کشورش دست می‌دهد؟ آیا صدام حسین می‌توانست با استفاده از تبصره‌ی دفاعیه‌ی «اگر می‌دانستم»، شانه از زیر بار مسئولیتِ خطای حمله به کویت خالی کند؟ عبدالله اوجالان رهبر زندانی پ. ک. ک، اخیرا اعلام کرد که در آخرین دهه‌ی قرن بیستم، هم به خاطر سقوط اتحاد جماهیر شوروی و هم به خاطر کنار نهاده شدن سیاست انکار کرد‌ها توسط دولت ترکیه، پ. ک. ک دلیل و معنای وجودی خود را از دست داد و حالا باید خود را منحل کند! اما او نمی‌گوید که چرا بیان این تصمیم و این اعتراف، سی سال طول کشیده است؟! اینها رویداد‌های مهمی هستند که برای همیشه یا برای دهه‌های متمادی بر سرنوشت میلیون‌ها نفر تاثیر می‌گذارند. اگر چنین نبود، در عالم حکمرانی و علوم سیاسی، پای نظریاتی همچون «انتخاب منطقی»، «نظریه‌ی بازی»، «ناهماهنگی شناختی» و چندین الگوی دیگر به میان نمی‌آمد.

نگاهی به وضعیت امروز خاورمیانه بیاندازیم. شمار تصمیمات خطرناک و جنجالی رهبران و پیامد‌های متعدد اینجا را مقایسه کنیم با رویکرد حکمرانی در کشور‌های توسعه یافته. به عنوان مثال، در آمریکا از حمله به خلیج خوک‌ها و حمله به ویتنام گرفته تا حمله‌ی ۲۰۰۳ به عراق، شمار تصمیماتی که باندازه‌ی کافی مورد حلاجی و ارزیابی و مخاطره سنجی قرار نگرفته‌اند، به چند مورد می‌رسد؟ چرا در انگلیس، تصمیم‌گیری بر سر موضوع حساسی همچون برگزیت در یک روند سریع و شتابان پیش نرفت و کار به همه پرسی کشیده شد؟ بدون شک، هر اندازه که توسعه‌ی سیاسی و اقتصادی بالاتر و روند واقعی نهادسازی، به شکل صحیح‌تری صورت بگیرد، در هوای تصمیم‌گیری و تصمیم‌سازی، مه و غبار فرو می‌نشیند و جایی برای ابراز پشیمانی باقی نمی‌ماند.  

ارسال نظر
captcha
captcha
پربازدیدترین ویدیوها
  • تازه‌ها
  • پربازدیدها
پیشنهاد سردبیر
زندگی