مصطفی مرشدلو در یادداشتی نوشت:
از زمان اکران فیلم روز شیطان(1373)، ساخته بهروز افخمی تا به امروز هر از چندی سریال یا فیلمی درباره انرژی هستهای و مقولات مرتبط با آن تولید و پخش شده یا میشوند؛ از سریال آینههای نشکن (1387) گرفته تا سریالی مثل صبح آخرین روز(1400) یا فیلمهایی مثل روباه(1393) و بادیگارد(1394) تا فیلمی مثل هِناس(1401)، و بسیاری فیلمها و سریالهای دیگر تلاش کردهاند تهدیدهایی را که متوجه فعالیتهای صلح آمیز هستهای ایران است، در قالب گونه جنایی و امنیتی، به تصویر بکشند. فارغ از اینکه این تلاشها چه اندازه توفیق در جلب مخاطب داشتهاند، موضوع گفتار پیش رو آسیب شناسی نگاهی است که در پشت تولید این آثار قرار دارد، و آن چیزی نیست جز امنیتی سازی مقوله انرژی اتمی.
سال گذشته فیلم اوپنهایمر، ساخته کریستوفر نولان داستان ساخت اولین بمب اتمی را روایت کرد و از تلاش آمریکا برای ساخت تسلیحات هسته ای ابزاری برای افزایش انسجام و غرور ملی ساخت. برای جهانیان خاطره بمب اتم تداعی گر ویرانی دو شهر ژاپن و کشته شدن صدها هزار انسان عادی و بیگناه است، اما زاویه نگاه و نوع روایت از ماجرا میتواند این لکه ننگ بشریت را تبدیل به ابزاری برای غرور ملی و افزایش همبستگی ملی کند. نولان در فیلم خود، با فروگذاشتن بخشهایی از تاریخ، زاویه نگاهی را برمیگزیند که از منظرش توانسته از فرایند ساختن سلاح هسته ای به عنوان ابزاری برای خلق معنا برای تقویت روحیه و انسجام ملی استفاده کند؛ رویهای که میتوان با اقتباس از آن بسیاری از مقولات ملی را به عنوان عناصر معنابخش به انسجام ملی تصویرسازی کرد.
نگاهی به سریالها یا فیلمهایی که با موضوع انرژی هسته ای یا تهدیدات هستهای در فضای فرهنگی ایران ساخته شدهاند نشان میدهد نوع زاویه نگاه بسیار دور از خلق معنا حول و حوش موضوع انرژی هستهای است. فراوانی و تکثر مضامین تهدید و ترور در موضوع انرژی هستهای، فارغ از اینکه نیت سازندگان چیست، در ذهن مخاطب تداعیگر مقولهای امنیتی میشود که همواره انرژی هستهای را به عنوان کانونی زایندهی بحران و خطر تلقی میکند تا شاخه و رستهای از دانش بشری که میتواند به رفاه و امنیت بیشتر جامعه منتهی شود.
به نظر میآید سازندگان چنین آثاری از تبعات و پیامدهای نهادینه شدن چنین تلقیای در ذهن مخاطب غافلند و در ذهن خود چنین میپندارند که با برجستهسازی نقش نیروهای امنیتی در خنثی سازی توطئههای مربوط به انرژی هستهای تصویرگر گوشهای از توان و اقتدار ملی هستند در حالی که در پس پشت این تصویرگری به مخاطب القاء میکنند که انرژی هستهای یکی از کانونهای تهدیدزا برای کشور است و نیازمند تلاش امنیتی زیاد و صرف هزینه فرواون برای حفظ و مراقبت است.
این در حالی است که استفاده از انرژی هستهای و مشتقات مختلف آن در شاخههای مختلف پزشکی، کشاورزی و صنعتی خدمت زیادی به رشد کشور کرده و میکند، و این جنبههای بسیار حیاتی در رویکرد سینماگران یا مدیران ما به مقوله انرژی هستهای مورد غفلت کامل است. تا جایی که ذهن نویسنده یاری میکند تنها در یکی از فصلهای سریال نون خ ما شاهد این بودیم که در قسمت آخر سریال دستگاه کوچک مقیاس پرتو دهی به غلّات را برای مصارف کشاورزی معرفی کرد و این جنبه از مصارف انرژی هستهای را به مخاطبان عادی شناساند.
امروز کمتر خانوادهای است که گذرش به بیمارستانها و آزمایشگاهها بیفتد و مثلا از رشد بخشهای مربوط به پزشکی هستهای یا عکس برداریهای مختلف پزشکی بیخبر باشد، اما در رویکرد سینمایی ما به مقوله هستهای تمام این دستاوردها در لا به لای الزامات گونه جاسوسی و جنایی و امنیتی به محاق میرود و تنها تصویری که در ذهن میماند این است که انرژی هستهای منبع تولید تهدید امنیتی است و باید برای حراست آن سرمایه انسانی و مادی زیادی گذاشت. این در حالی است که انرژی هستهای و کاربردهای بسیار گسترده آن در بخش صنعت و پزشکی و کشاورزی، و حتی امنیتی، میتواند کانون خلق معنا برای افزایش غرور و انسجام ملی باشد. تصویرگری تلاشهای غرور آفرین دانشمندان گمنام کشور در فرایند تولید رادیو داروها یا دستگاههای صعنتی و کشاورزی برای افزایش توان تولید ملی، هر کدام به تنهایی زمینه کافی و لازم را برای خلق معنا دارند.
امروز بسیاری از مردم ما از شاخههای گسترده این رشته علمی و تاثیرات عمیق آن بر ارتقای امنیت و رفاه زندگی خود اطلاعی ندارند و تنها و تنها تبعات امنیتی، مثل ترور دانشمندان هستهای، یا اقتصادی، ناشی از تحریمهای ظالمانه غرب، را ثمره دانش هستهای میدانند؛ که این تلقی با موج سنگین تبلیغاتی شبکههای ماهوارهای گستردگی و عمق بیشتری هم مییابد. چنین هجمهای از طرف دشمنان ایران هوشیاری بیشتری را از جانب مدیران و تصمیمگیران فرهنگی و سیاسی کشور تقاضا میکند که تا کنون کمتر چنین فراست و هوشیاری را دیدهایم.
متاسفانه در حوزه فرهنگ و رسانههای تصویری ما هنوز نتوانستهایم برای مخاطبان عمومی حقانیت کشور خودمان را برای استفاده صلح آمیز از انرژی هستهای نهادینه کنیم. هنوز بسیاری از مردم کشور ما، حتی برخی از نخبگان، این حقانیت را باور ندارند، که بی تردید بخشی از آن ناشی از رویکرد غلط به خلق معنا در اطراف مقوله انرژی هستهای بوده است.
ما تا کنون نتوانستهایم از چنبره امنیتیسازی مقوله انرژی هستهای خارج شویم و فراگیری کاربردهای علمی و صنعتی آن را در جهت ارتقای رشد کشور و رفاه بیشتر زندگی مردم تصویرسازی، و در نتیجه آن وحدت و یکپارچگی لازم را برای صیانت از این دستاورد سترگ ملی ایجاد کنیم.
به نظر میآید تا زمانی که نوع نگاه امنیتیسازانه از موضوعات مختلف در اتاقهای فکر سیاستگذاران فرهنگی و سیاسی تغییر نکند کماکان باید شاهد بازتولید همین نگاه غلط امنیتیسازانه به مقوله انرژی هستهای باشیم، خصوصا که اگر در ذهن داشته باشیم که در مورد مقوله سلبریتیها و فضای مجازی و یا مقوله آزادی مطبوعات یا اختلافات سیاسی همواره یکی از رویکردهای غالب در تصویرسازی رسانهای امنیتیسازی از مقولات مذکور بوده است. به نظر میرسد زمان بازنگری در این نوع نگاه رسیده باشد چرا که امروز مشخص شده است تبعات فرهنگی مورد انتظار را به همراه نداشته و تنها و تنها به گسترش شکافهای اجتماعی و نسلی دامن زده است. زاویه نگاه به تمام مقولات فرهنگی و سیاسی در نهایت میتواند تعیین کننده آن باشد که ما آن مقولات را به عنوان فرصتی برای ارتقای وحدت و انسجام ملی میبینیم یا کانونی برای ایجاد بحران امنیتی تلقی میکنیم.
اگر نوع نگاه در مدیران فرهنگی و سایسی و امنیتی ما تغییر کند، در دل تمام بحرانها میتوانند رگهای از مفاهیم و تصاویری را بیابند که میتواند برای تقویت روحیه ملی منبع معنا باشد و اگر هم کماکان اصرار بر تصویرسازی امنیتی داشته باشند که دستاوردشان چیزی بیش از داشتههای حال حاضر نخواهد بود.
در گفتوگوی فراز با دو نماینده مجلس بررسی شد:
گفتوگوی فراز با مشاور سازمان محیط زیست
لایحه سازمان ملی مهاجرت اصل هشتاد و پنجی شد
جشنی برای کودکان کار
جزیره به روایت یکی از قدیمیترین ساکنانش