الشیخ عبدالله الجوادی الطبري الآملي، که امروزه از برجستهترین چهرههای حوزهی علمیهی قم به شمار میرود و در سالهای اخیر چندینبار دربارهی مکتب نجف اشرف و حتی مهاجرت طلاب از قم به نجف سخن گفته، بهراستی چندان هم «قمی» نیست. تحصیل حوزوی را از آمل آغاز کرد و در حالیکه قصد عزیمت به خراسان داشت، راهی تهران شد؛ جایی که به دامن نجفیهایی پناه برد که خود به تهران آمده بودند.
او فلسفه، عرفان، اصول و فقه را نزد بزرگانی چون علامه شعرانی، شیخ مهدی الهی قمشهای، آیتالله محمدتقی آملی و فاضل تونی، با صبر، دقت و انضباط فرا گرفت. هنگامیکه به قم هجرت کرد، درختی بارور بود که علامه طباطبایی توانست بهخوبی آن را به ثمر برساند.
جوادی آملی، نویسنده و مدرس دو کتاب کلیدی «بدایه» و «نهایه» علامه طباطبایی است؛ گامی مهم برای آغاز روشی نوین در تدریس فلسفه که امروزه در برخی مدارس نجف اشرف تحت نظارت آیتالله سیستانی نیز مورد استفاده قرار میگیرد.
او در عرصهی سیاست، فرهنگ و اجتماع نیز حضوری فعال داشته است: از مأموریت ویژه به نمایندگی امام خمینی برای دیدار با گورباچف، تا عضویت در مجلس خبرگان و اقامهی نماز جمعهی قم و آن خطبهی مشهور پیش از حمله به بیت آیتالله منتظری، و سرانجام، کنارهگیریاش پس از وقایع سال ۸۸؛ همه و همه بخشهایی از کارنامهی پرحاشیهی این استاد منظم و برجستهی حوزهی قم است.
در کنار تألیفات گستردهی او در زمینههای فلسفه، عرفان، عقاید، فقه و اصول، تفسیر قرآنش را میتوان عصارهی علمی عمر او دانست؛ تفسیری بلند و جامع که هرچند به روش قرآنبهقرآن نوشته شده، بیتردید وامدار نگاه فلسفی و عرفانی مؤلف است. از همینرو، تقدیم آن به آیتالله سیستانی، اهمیت ویژهای دارد.
نجف اشرف، با سابقهای هزار ساله، همواره مرکز حوزهی شیعه و خاستگاه مرجعیت بوده است. پس از سقوط صدام و پایان سالهای سرکوب و انزوا، این حوزه بار دیگر جان گرفت. اما نسبت آن با فلسفه، عرفان و تفسیر، همواره محل بحث بوده است: آیا حوزهی نجفِ پساصدام رویکردی نوین به این مفاهیم دارد؟
در قرن گذشته، در میانهی تمام تنشهای مذهبی، فرهنگی و سیاسی، فلسفه و عرفان به یکی از موضوعات حساس بدل شدند. مکاتب مختلفی در تأیید یا نفی آنها شکل گرفتند. از جمله مکتب تفکیک که موضعی جدی در تقابل با فلسفه و تفسیر فلسفی دین دارد. در این زمینه، موضع نجف اهمیت دوچندان مییابد: نجفی که با بزرگانش، سنتی خاص را نمایندگی میکند.
این حساسیت حتی خود نجف را هم درگیر حواشی کرده است؛ از دیدار شیخ حسن رمضانی با آیتالله سیستانی، تا بیانیهی ایشان در رد اعتبار کتاب فصوصالحکم به عنوان منبع عقاید شیعه، یا ماجرای تدریس و تعطیلی کتاب شواهدالربوبیه در شهر نجف اشرف در کنار شخصیت فلسفی اقای جوادی آملی که حتی یکبار با اقای سیدان شوهر خواهر اقای سیستانی بر سر یک موضوع جنجالی یعنی معاد جسمانی مناظره کرده باعث اهمیت این سفر شده.
و اکنون، شیخ عبدالله جوادی آملی – که بیاغراق برجستهترین چهرهی فلسفی حوزهی شیعه است – به نجف آمده تا ثمرهی عمر خود را نخست به حرم امیرالمؤمنین و سپس به مرجعیت اعلای شیعه تقدیم کند.
بدون شک، این سفر رسمیترین و باشکوهترین استقبال از یک شخصیت دینی شیعی از زمان سقوط صدام تاکنون را به همراه داشت. در ابتدا، بزرگان و اساتید حوزه، از جمله فرزندان آیتالله سیستانی و شیخین نجف، ایروانی و آلرضی، به استقبال او رفتند. دیدارها بازتاب گستردهای یافت.
سپس آیتالله جوادی به دیدار آیتالله سیستانی رفت و در آنجا با تحسین بیسابقهای روبرو شد. مرجع بزرگ نجف از مقام علمی او تمجید کرد و تعبیر تاریخیاش این بود: «ما اوصاف شما را شنیده و آثار علمیتان را دیده بودیم، اما شنیدن کجا و دیدن کجا!»
جوادی آملی نیز با دقت و ادب پاسخی داد که نشان میداد خود را بر سر سفرهی نجف میداند؛ نجفی که چه باواسطه، چه بیواسطه، منشأ برکات عظیم برای جهان اسلام بوده است.
گرچه اوج این سفر دیدار با آیتالله سیستانی و بوسه بر عتبهی علوی در بدو ورود بود، اما او مورد استقبال دیگر شخصیتهای مذهبی نیز قرار گرفت: عمار حکیم، مقتدی صدر، متولیان حرمهای مقدس و علمای کربلا همچون سید احمد صافی و شیخ عبدالمهدی کربلایی. همه آمدند تا بگویند نجف، همچنان پدرانه و مشوقانه، در کنار مجاهدان علم و دین ایستاده است.
در گفتوگوی فراز با دو نماینده مجلس بررسی شد:
گفتار تحلیلی سردبیر فراز
جشنی برای کودکان کار
جزیره به روایت یکی از قدیمیترین ساکنانش