آن طور که به نظر میرسد، بسیاری از افغانها و برخی از روشنفکران ایرانی سعی دارند با تاکید بر روایتهای ضدونقیض، اقدام ایران در ساماندهی اتباع غیرقانونی را غیراخلاقی نشان دهند. در روزهای اخیر، نام چندین تن از اتباع افغانستان منتشر شد که هدف خشونت و نژادپرستی مردم ایران قرار گرفتهاند. بعد از روایت قربانی شدن طاها رضایی، حالا نام قربان مجاهد به میان آمده است.
برخی از کاربران فضای مجازی میگویند عکسی که همراه با روایت پرت کردن این نوجوان افغان در صفحات مجازی دست به دست میشود، در واقع متعلق به یک مدل فیلیپینی است. عدهای دیگر تاکید میکنند خود قربان مجاهد این عکس را با هوش مصنوعی درست کرده و در پیج اینستاگرام خود منتشر کرده است.
فارغ از شواهدی که احتمال جعلی بودن این روایت را تقویت میکند، نیروی انتظامی و وقه قضائیه تاکنون واکنشی به این ماجرا نشان ندادهاند. آنچه با توجه به موج رسانهای اخیر به نظر میرسد، انتشار این روایتهای پرسشبرانگیز بیشتر تلاشی است برای مخدوش کردن چهره ایران در مواجهه با اتباع افغانستان.
جنگ دوازدهروزه میان ایران و اسرائیل تنها یک پیامد نظامی نداشت. در پی آن، تنشهای اجتماعی، امنیتی و سیاسی در داخل ایران نیز تشدید شد و یکی از تبعات ملموس آن، آغاز موجی از بازگشت یا اخراج اتباع افغانستان بود. بسیاری از شهروندان افغان بیآنکه به دلایل امنیتی، اقتصادی و اجتماعی این تصمیم بپردازند، صرفا بر «ظلم ایران به مهاجران» تاکید کردند.
در بسیاری از گزارشهای بیبیسی فارسی، سیانان، تایمز و حتی برخی نهادهای حقوق بشری، یک تصویر غالب بود: کشوری که پناهجویان جنگزده را از سرزمین خود بیرون میکند.
این روایت، بدون پرداختن به پیشینه چهل ساله میزبانی ایران از میلیونها مهاجر افغان، در واقع نادیده گرفتن یکی از بزرگترین برنامههای میزبانی غیررسمی در تاریخ معاصر منطقه بود. از دهه ۱۳۶۰ تاکنون، ایران میزبان میلیونها مهاجر افغان بوده که بسیاری از آنها بدون مدرک رسمی، در سایه نهادهای حمایتی مردمی و دولتی توانستند درس بخوانند، کار کنند و زندگی خود را بسازند. از سال ۱۴۰۰ با روی کار آمدن طالبان نیز تعداد مهاجران افغان به بیش از ۶ میلیون نفر رسید؛ اتفاقی که تنها با تسهیلات ارائهشده از سمت دولت سیزدهم ممکن بود.
بسیاری از مهاجران افغان، بهویژه نسل دوم و سوم آنها که در ایران به دنیا آمدند، از امکاناتی بهرهمند شدند که حتی برخی شهروندان ایرانی نیز در دسترسی به آن دچار مشکلاند. به طور مثال، بر اساس آمار رسمی، بیش از ۷۰۰ هزار دانشآموز و دهها هزار دانشجوی افغان در مدارس و دانشگاههای ایران مشغول تحصیل بودهاند. دولت ایران با همکاری نهادهایی چون کمیساریای عالی پناهندگان، امکان ثبتنام مهاجران بدون مدارک را در مدارس فراهم کرده بود اما برای تامین هزینهها کمک چندانی دریافت نمیکرد.
مرداد ۱۴۰۲، «مهدی فیاضی»، رئیس مرکز امور بینالملل و مدارس خارج از کشور وزارت آموزش و پرورش، اعلام کرده بود که دولت ایران در سال ۱۴۰۰ تنها حدود ۳ میلیون دلار و در سال ۱۴۰۱ حدود ۲۰ میلیون دلار کمک خارجی بابت هزینه تحصیل مهاجران افغان در ایران دریافت کرده است. در حالی که هزینه تحصیل هر دانشآموز افغان ۴۲ میلیون تومان است، تحصیل این تعداد دانشآموز ۳۰ هزار میلیارد تومان (۳۰ همت) معادل ۴۲۰ میلیون دلار هزینه داشته است؛ این در حالی است بودجه عمرانی برخی از استانهای کشور تنها ۵ همت است.
سیاست مهاجرتی ایران هیچگاه بر مبنای اخراج سراسری و تبعیض سازمانیافته شکل نگرفته است. حتی در شرایط بحرانی، بخش زیادی از اتباع افغان با مدارک معتبر همچنان در ایران ماندگار هستند. موج فعلی اخراجها، بیش از آنکه سیاستی ضدمهاجرتی باشد، نتیجه شرایط پیچیدهای است که شامل تهدیدات امنیتی، فشارهای اقتصادی، و افزایش مهاجرتهای بیرویه در سالهای اخیر است.
تغییر سیاستهای مهاجرتی ایران، همانند هر کشور دیگری، تابع ظرفیت داخلی و ملاحظات امنیتی است. نمیتوان انتظار داشت که یک کشور با منابع محدود به ویژه در شرایط جنگی، همواره بار سنگین بحرانهای منطقهای را به تنهایی تحمل کند. بدون شک در جریان اخراج مهاجران افغان امروز دهها تن با مشکلاتی روبرو میشوند اما جعل روایت از خشونتورزی در این شرایط نیز بیانصافی است.
در گفتوگوی فراز با دو نماینده مجلس بررسی شد:
گفتار تحلیلی سردبیر فراز
جشنی برای کودکان کار
جزیره به روایت یکی از قدیمیترین ساکنانش