در چند روز اخیر، منازعه اصلی در جهه انقلاب بر سر صحت و سقم نظرسنجیهای مختلف گذشت. نظرسنجیهایی که به نظر میرسد که تبدیل به جنگی نیابتی برای تحت فشار گذاشتن جناح رقیب شده است. اما ریشه این دعوا کجاست و دو کاندیدای مهم اصولگرایان ، در این جنگ به دنبال چه هستند؟
حضور مصطفی پورمحمدی در وزارت کشور برای ثبتنام و بعد از آن احراز صلاحیتش از سوی شورای نگهبان، نگاههای کنجکاو زیادی را متوجه او کرد و مناظره نخست نشان داد که چنین کنجکاویای بیدلیل نبوده است. اما پرسش مهم این است که پروژه پورمحمدی کیست و چه در سر دارد؟ او از کجا به این نقطه در سیاست ایران رسیده است؟ در این گزارش نگاهی به زندگی پورمحمدی و سیر او در سیاست داریم.
رسانه اصولگرا نوشت: آنچه امروز جبهه انقلاب گرفتار آن است فاصله گرفتن از کار تشکیلاتی از مرحله ثبت نام و اجازه «آتش به اختیار» برای ثبت نامها و بههم ریختگی در فضای تبلیغاتی و زدن نامزدهای خودی در فضای مجازی- هرچند معتقدم تخریب رقیب در جبهه مقابل هم رفتاری زشت و تقبیح شده است- میباشد.
محمد ایمانی در کیهان نوشت: عقلانیت انقلابی، این نیست که افراد یا احزاب، از یک نامزد بُت بتراشند، مجنون وار در او بنگرند و جز زیبایی نبینند. بعد از آن هم، از سر غیرت، پنجه بر صورت دیگران بکشند، تخریب کنند، و افکار عمومی را بیازاراند و نسبت به اصل مشارکت، که نیاز و سرمایه راهبردی کشور است، دلزده کنند.
مهاجری گفت: چندی پیش خبری منتشر شد که آقای محسن رضایی به دنبال ائتلاف است، بخشی از آن خبر تکذیب شد. اما موضوع این است که آقای محسن رضایی میتواند چنین نقشی را ایفا کند؟ من به شدت تردید دارم.
حالا چهار روزی است که نگاههای بسیاری به سالن ثبت نام وزارت کشور است. تاکنون چهرههای بسیاری در انتخابات ثبت نام کردند که برخی از آنها منتسب به جریان اصلاحات بودهاند.
چرا وقتی سعید جلیلی کاندیدای ریاست جمهوری میشود، علیرضا زاکانی هم برای رقابت با او وارد عرصۀ انتخابات میشود؟ مگر جلیلی و زاکانی هر دو اصولگرا و انقلابی و غربستیز نیستند؟ مگر هر دو مدافع نظریۀ ولایت فقیه و گفتمان اسلام فقاهتی و اسلام سیاسی نیستند؟
هنوز هیچ خبر رسمی از حضور او و یارانش نیست. اما گویا دوباره عزمش را برای حضور در انتخابات ریاستجمهوری جزم کرده و همین زمزمهها نگرانیهای بسیاری را برانگیخته است. سخن از سعید جلیلی است؛ مرد در سایه که البته ابایی از اینکه خود را در سایه بخواند ندارد و حتی تشکیلاتی به نام «دولت در سایه» را نیز مدیریت میکند و برادرش وحید جلیلی هم در سایه صداوسیما را تحت اداره خود دارد. مردی با مواضع و افکاری که به قول محمد مهاجری فعال سیاسی اصولگرا، حتی در دهه ۶۰ نیز «ارتجاعی» محسوب میشد. او به عنوان نزدیکترین نماینده به جبهه پایداری در دو دوره یعنی ۹۲ و ۱۴۰۰، بخت خود را برای رسیدن به پاستور امتحان کرده است و هر دو بار مردود شده. سال ۹۲ با حدود ۴ میلیون رای رقابت را به حسن روحانی که از حمایت اصلاحطلبان برخوردار بود واگذار کرد و در سال ۱۴۰۰ در شرایطی که امیدی به پیروزی او وجود نداشت از کارزار انتخابات کنار کشید.
با درگذشت «سید ابراهیم رئیسی»، چهاردهمین انتخابات ریاستجمهوری هشتم تیر ماه، یعنی یک سال زودتر از موعد خود برگزار میشود. در این فرصت محدود، ثبتنام نامزدها، تایید صلاحیت، تبلیغات و برگزاری دور اول انتخابات تا روز هفتم تیر انجام خواهد شد. پیش از شروع رسمی فرآیند و ثبتنام اما گمانهزنیهایی درباره نامزدهای بالقوه این انتخابات زودهنگام مطرح شده است.
در این اینفوگرافیک این نامزدهای بالقوه و احتمال تایید یا رد صلاحیت آنها بر اساس سابقهشان را میبینید.
دور دوم انتخابات مجلس دوازدهم تمام شد، اما حواشی آن هنوز به پایان نرسیده است. انتخاباتی با مشارکت ۸ درصدی در تهران که وزیر کشور ابتدا آن را «حماسه» خواند اما پس از چندی توییت خود را حذف کرد. البته که پیش از حذف این توییت نیز بسیاری در پاسخ به احمد وحیدی تاکید کردند که آمارها حکایت دیگری از این انتخابات دارد. از جمله محمدجواد آذری جهرمی که خطاب به وحیدی نوشته که «احتمالا منظورشان از «حماسه»، آن «عدم مشارکت ۹۲ درصدی» در تهران است. خدا قوت به همه دست اندرکاران برگزاری انتخابات.»، اما ببینیم که این انتخابات در آمارها چه تفاوتهایی با ادوار پیشین داشته و چرا آمار مشارکت در نوع خود بیسابقه است؟
بسیار سادهانگارانه است اگر تصور شود، زد و خورد شدیدی که این روزها در حوزههای مختلف قدرت در جناح راست نمایان شده، یک دعوای حیدری و نعمتی (قالیباف - رائفیپور) میان دو فرد یا دو طیف محدود در جبهه اصولگرایی است.
برخی افراد و جریانات حاضر در روزهای منتهی به انتخابات دست به افشاگریهایی میزنند که تا پیش از این حرفی درموردشان زده نشده بود. این اتفاق اما میتواند از جهتهای مختلفی دموکراسی را تهدید کند.
محمدباقرقالیباف، سیاستمداری بدون تعلق سیاسی به یک خط فکری یا اجرایی است؛ عدم ثبات رویکردی او به یک جریان سیاسی یا حتی یک مانیفست سیاسی، تعیین هویت، باورها و خطوط قرمزش درعالم سیاست را مبهم کرده. واکاوی منش و رویکرد سیاسی-اجرایی او نشان میدهد، قالیباف بیش ازآنکه عُلقهای به یک تفکر داشته باشد، در سودای این بوده که در بزنگاهها، برخی افراد و طیفها را به خود جلب کند. زمانی ژست جهادی وانقلابی گرفته و صندلی مدیرانش را به چهرههای حزب اللهی و بسیجی سپرده و زمانی دیگر در قاب مدیری اجرایی تغییر مسیر داده و مدیرانی با رزومه اصلاح طلب و تکنوکرات را منصوب کرده است. عدم ماندگاری چهرههای هر دو طیف در تیمش نشان میدهد، قالیباف نه درپی افزایش بهروهوری تیمش که در سودای استفاده ابزاری از نیروهای شاخص و موثر جریانهای سیاسی باهدف جلب نظر و اعتماد سازی موقت طیفهای هدفش بوده واعتقادی به آن رویکرد یا باورنداشته است. چنانکه همیشه و به سهولت مدیران و یاران نزدیکش را قربانی یارگیریهای جدید سیاسی میکند. شاید بیراهه نباشد که بگوییم او افراد و تفکرات را محلل اهداف و آرزویهای خود قرار میدهد و بی پروا سر آنها گردش و چرخش میکند.
نو اصولگرایان حاکم گمان میکنند، میتوانند و میباید هر چیزی را که نمیپسندند نثار دیگران کنند، بدون اینکه اندکی تأمل نمایند که تبعات حرفها و کارهایشان چیست؟
مهدی شریفیان که در دور اول انتخابات مجلس در لیست شورای ائتلاف حضور داشت در دور دوم انتخابات خود را متعهد به امنا دانسته است.
طی روزهای اخیر لیستهای انتخاباتی اصولگرایان یکی بعد از دیگری رونمایی شده است. لیستهایی که نقطه اشتراکات آنها گاهی زیاد و گاهی حداقلی بوده است