خاورمیانه بار دیگر به صحنه نمایشی تبدیل شده است که در آن، قدرتهای منطقهای با آتش بازی میکنند. در کنارشب و روزهای پرآتش تهران و تلآویو و عدم مداخله مستقیم نظامی آمریکا، به نظر میرسد هر اشتباه و اقدام نسنجیدهای میتواند آتش جنگی بزرگ را برافروزد.
نیروی نظامی آمریکا در منطقه اکنون شامل ناو هواپیمابر نیمیتز در دریای عرب، ۳ ناوشکن در مدیترانه، و سامانههای پاتریوت و THAAD در پایگاههای عراق و اردن است. در کنار آن انتقال ۲۴ هواپیمای سوخترسان به اروپا ظرف ۷۲ ساعت گذشته هم، توان عملیاتی حملات هوایی گسترده آمریکاییها را چند برابر کرده است. هرچند این نیروها طبق ادعای پنتاگون، تنها از متحدان اسرائیلی «دفاع» میکنند، اما عباس عراقچی، وزیر خارجه ایران، واشنگتن را «شریک عملیاتی» تل آویو میخواند و هشدار میدهد حمایت فنی از دفاع موشکی اسرائیل، معادل ورود غیرمستقیم به جنگ است.
ترامپ که پیشتر در تناقضی آشکار، ارزیابی سازمان اطلاعات ملی آمریکا درباره توقف برنامه هستهای ایران را نادیده گرفت و ادعا کرد ایران «به سلاح هستهای بسیار نزدیک است»، در پرواز بازگشت از اجلاس G7 صراحتاً اعلام کرد: «پایان واقعی یعنی ایران کاملاً از برنامه هستهای دست بکشد – نه آتشبس!». این گفتمان، توأم با هشدار بیسابقه به شهروندان تهرانی برای تخلیه فوری پایتخت، بیش از آنکه نشانه آمادهباش نظامی باشد، تلاشی برای ایجاد فشار روانی است.
با وجود عدم مداخله واشنگتن در تبادل آتش میان ایران و اسرائیل تا کنون، سه محرک میتواند واشنگتن را به ورطه جنگ بکشاند:
۱. بستن تنگه هرمز و اختلال در صادرات نفت منطقه خلیج فارس: ایران بارها تهدید کرده است در صورت تشدید درگیری، شریان نفتی جهان را میبندد. تحلیلگران کارنگی هشدار میدهند این اقدام، واکنش نظامی ناوگان پنجم آمریکا در بحرین را اجتنابناپذیر میکند.
۲. کشته شدن سربازان آمریکایی: ترامپ صراحتاً هشدار داده: «اگر ایران به نیروهای ما آسیب برساند، به شدت پاسخ خواهیم داد».
۳. گسترش جنگ به لبنان: درگیری حزبالله با اسرائیل میتواند دفاع هوایی آمریکا از تلآویو را به مداخله مستقیم تبدیل کند.
هرچند نباید از نظر دور داشت که در راه تحقق آرزوی دیرینه نتانیاهو برای کشاندن ایران و آمریکا به رویارویی مستقیم نظامی، موانع مهمی هم بر سر راه وجود دارد، مثلا مخالفتهایی از سوی کنگره آمریکا که مهمترین مصداق آن در تدوین قطعنامهای برای ممنوعیت مداخله نظامی بدون تصویب کنگره از سوی توماس ماسی (جمهوریخواه) و رشیده طلیب (دموکرات) است. ماسی بصراحتا تأکید کرده: «این جنگ ما (یعنی آمریکا) نیست.!»
مضاف اینکه شکستهای گذشته نیز بسیاری را به تحرکات نظامی در داخل ایالات متحده حساس کرده است. سناتور کریس مورفی هشدار داده داده: «ورود آمریکا به جنگی که آغازگر آن نبوده، فاجعهبار است».
برچیدن برنامه هستهای جمهوری اسلامی، به معنی نابودی زیرساختهای آن دستکم به هزار و ۴۰۰ سورتی پرواز نیاز دارد و تخریب کل زنجیره، از معادن اورانیم تا سایتهای غنیسازی لازمه آن است. اسرائیل به تنهایی به دلیل محدودیتهای تسلیحاتی( مانند نداشتن بمبهای سنگر شکن سنگین ۱۳ تنی) قادر به انجام این کار نیست، با توجه به هزینه ۳۰۰ تا ۷۰۰ میلیون دلار در روزجهت ادامه جنگ برای اسرائیل، هشدار آکسفورد اکونومیکس مبنی بر انقباض ۱/۱ درصدی تولید ناخالص داخلی سه ماهه اسرائیل در صورت ادامه جنگ بیش از دو هفته و نهایتا کسری بودجه این دولت که قبلا به دلیل جنگ غزه پیش آمده بود، به نظر اقتصاد اسرائیل هم فاقد توان و تابآوری لازم برای جنگی وسیع و بلندمدت است. چنین عملیاتی برای ارتش آمریکا هم نه تنها با تلفات غیرنظامی فاجعهبار همراه است، بلکه میتواند به یک درگیری فرسایشی با پیامدهایی بدتر از ویتنام تبدیل شود. مضاف اینکه با وجود ادعاهای ترامپ، ایران هنوز فاقد سلاح هستهای است و همه نهادهای بینالمللی به آن اذعان دارند. همچنین تخریب تاسیساتی مثل نطنز توسط اسرائیل در عملیاتهای اخیر که از سوی مدیرکل آزانس بینالمللی اتمی مطرح شده، نیاز به مداخله آمریکا را کاهش داده است.
درست به همین دلایل و فقدان مشروعیت لازم برای مداخله نظامی آمریکا است که هنوز صحبت از گفتگو و راهحلهای جایگزین جنگ، مثل پیشنهاد فرستادن جیدی ونس، معاون رئیسجمهور، بهطور محرمانه به عمان برای مذاکره با ایران توسط ترامپ بررسی میشود . مواردی از این دست نشان میدهد اولویت نهایی واشنگتن، نه پیروزی نظامی، بلکه امضای توافق هستهای تحت فشار است.
بندبازی را تصور کنید بدون طناب ایمنی. هرچه هم مسلط به کار و اجرا، باز هم ممکن است به دلیلی که فکرش را نمیکرده سقوط کند و آسیب جدی ببیند. این مثال بیشباهت به وضعیت کنونی آمریکا برای مداخله و درگیری مستقیم با جمهوربی اسلامی نبست. از یک سو، تحرکات نظامی – از دیگو گارسیا تا خلیج فارس و مدیترانه – نشاندهنده آمادگی برای انجام عملیاتی محدود است. از سوی دیگر، هر اشتباه محاسباتی (مانند هدف قراردادن اشتباهی یک کشتی آمریکایی توسط نیروهای مسلح ایران) میتواند به جنگ تمامعیار بیانجامد، جنگی که پیامیدهای آن برای طرفین قابل پیشبینی نیست. در این میان شاید قویترین بازدارنده، نه توازن قوا، بلکه خاطره زخمهای کهنه باشد. افغانستان و عراق به واشنگتن آموخت که پیروزی در نبرد آسان است، اما کنترل پیامدهای آن غیرممکن.
استفاده فعالانه از ظرفیتهای دیپلماتیک و نگاه واقعبینانه به نقاط ضعف و قوت ایران نیز مهمترین مسأله دولتمردان تهران برای عبور کشور از این بحران است.
محمد مهدیآبادی
۲۷ خرداد ۱۴۰۴
در گفتوگوی فراز با دو نماینده مجلس بررسی شد:
رادمان رسولی مهربانی در پایان نامه: فصل سوم، قسمت پنجم
جشنی برای کودکان کار
جزیره به روایت یکی از قدیمیترین ساکنانش