در یکی از مهمترین تحولات پولی ماههای اخیر، نرخ بهره بینبانکی سرانجام پس از هفت ماه ثبات نسبی، روند نزولی به خود گرفت. از آذرماه ۱۴۰۳ تاکنون، نرخ بهره در محدوده ۲۳.۹ تا ۲۴ درصد قرار داشت که یکی از بالاترین سطوح در سالهای اخیر محسوب میشود. اما در دو هفته اخیر، این نرخ با دو پله کاهش، ابتدا از ۲۳.۹۸ به ۲۳.۹ و سپس به ۲۳.۶۴ درصد رسید. این تغییر حتی جزئی، میتواند آغازگر یک فاز جدید در سیاست پولی کشور باشد؛ فازی که در آن، سیاستگذار پولی با احتیاط، اما با هدف تحریک نسبی بخش واقعی اقتصاد و مدیریت ریسکهای نقدینگی، تصمیم به کاهش نرخ بهره گرفته است.
بنا به تحلیل برخی ناظران، جنگ ۱۲ روزه میان ایران و رژیم صهیونیستی ممکن است یکی از عوامل تسریعکننده این تغییر بوده باشد. در شرایط پرتنش امنیتی و نظامی، حفظ آرامش روانی و افزایش امکان دسترسی عمومی به منابع نقدی، برای مدیریت انتظارات و حفظ ثبات نظام بانکی، اولویتی دوچندان مییابد.
کاهش نرخ بهره در چنین مقطعی میتواند به عنوان ابزاری برای تسهیل برداشت منابع بانکی و کاهش فشار بر شبکه بانکی تعبیر شود؛ بهویژه در شرایطی که هجوم به بانکها (bank run) یا افزایش تمایل مردم به نگهداری اسکناس در فضای نااطمینانی، ممکن است به تهدیدی جدی برای تعادل نقدینگی بانکها بدل شود.
نرخ بهره بینبانکی، به عنوان نرخ مرجع معاملات کوتاهمدت میان بانکها، در واقع یکی از ابزارهای اصلی بانک مرکزی برای تنظیم نقدینگی در اقتصاد محسوب میشود. زمانی که این نرخ بالا نگه داشته میشود، هزینه تامین مالی برای بانکها افزایش یافته و در نتیجه، آنها نیز تسهیلات کمتری اعطا میکنند. پیامد مستقیم این سیاست، کاهش تورم از مسیر محدودسازی تقاضای کل است. با این حال، تداوم نرخهای بهره بالا، بهویژه در بازاری که با رکود نسبی، کمتحرکی تولید و کاهش سرمایهگذاری مواجه است، میتواند به تشدید رکود بینجامد و ظرفیتهای بالقوه اقتصاد را نیز بلااستفاده بگذارد.
از اواخر پاییز ۱۴۰۳ و همزمان با افزایش نرخ بهره به محدوده ۲۴ درصد، بورس تهران وارد یک فاز نزولی شد. افزایش نرخ بهره، با جذابتر کردن ابزارهای بدون ریسک (مانند اوراق دولتی یا سپردههای بانکی)، موجب شد تا بخشی از سرمایه از بازار سهام خارج شود. در واقع، نرخ بهره به عنوان رقیب مستقیم بورس عمل میکند؛ هر چه بالاتر باشد، ریسک گریزی سرمایهگذاران تقویت میشود و بازار سرمایه دچار افت میشود.
اکنون با کاهش تدریجی نرخ بهره، بسیاری از فعالان اقتصادی در انتظار هستند تا ببینند آیا این روند میتواند «نقطه عطفی» برای بازگشت نقدینگی به سمت بورس باشد؟ هرچند کاهش ۰.۲۵ تا ۰.۳ درصدی در دو هفته نمیتواند بهتنهایی موجی عظیم ایجاد کند، اما از منظر روانی و انتظارات، پیام روشنی به بازارها مخابره میکند: دوران سیاست پولی انقباضی شاید به پایان خود نزدیک شده باشد.
سؤال کلیدی آن است که آیا کاهش اخیر صرفاً یک واکنش موقت به شرایط خاص بوده یا آغاز یک روند پایدار است؟ اگر بانک مرکزی کاهش نرخ بهره را در دستور کار بلندمدت قرار داده باشد، شاهد باز شدن تدریجی دریچههای اعتبار، تقویت بخش تولید، رشد بورس و کاهش هزینه سرمایه خواهیم بود. اما در نقطه مقابل، اگر کاهش فعلی صرفاً تاکتیکی موقت در واکنش به بحران منطقهای باشد، نباید انتظار پایداری این روند را داشت.
با توجه به دادههای تورمی، وضعیت بودجه دولت، تحولات بازار ارز و قیمت جهانی نفت، میتوان گفت که بانک مرکزی در یک دوراهی پیچیده قرار دارد؛ از یکسو، مهار تورم به عنوان اولویت دولت چهاردهم همچنان پابرجاست، و از سوی دیگر، فشار رکود و انتظارات اجتماعی برای رونق اقتصادی افزایش یافته است.
کاهش نرخ بهره بین بانکی پس از هفت ماه، نشانهای از حساسیت سیاستگذار به تحولات داخلی و منطقهای است. این تصمیم میتواند آغازی برای تغییر جهتگیریهای انقباضی باشد، البته اگر با تداوم و شفافیت در سیاستگذاری همراه شود. در شرایطی که بازار سرمایه نیازمند احیای اعتماد و تحریک مجدد است، و تولید کشور همچنان با چالش تأمین مالی مواجه است، تعدیل نرخ بهره میتواند به یکی از مؤثرترین اهرمهای سیاست اقتصادی بدل شود.
اکنون چشم فعالان اقتصادی، تحلیلگران بازار و عموم مردم به آینده سیاستهای پولی دوخته شده است. باید دید آیا کاهش نرخ بهره به روندی ساختاری و پایدار تبدیل خواهد شد، یا تنها واکنشی مقطعی به شرایط خاص بوده است. پاسخ به این پرسش، میتواند مسیر آینده اقتصاد ایران را تا حد زیادی تعیین کند.
در گفتوگوی فراز با دو نماینده مجلس بررسی شد:
جشنی برای کودکان کار
جزیره به روایت یکی از قدیمیترین ساکنانش