اسفند ۹۸ مثل تمام ماههای زمستان هوای تهران آلوده بود، اما این بار سرمنشا آن فرق میکرد؛ میگفتند ویروس ناشناختهای که از چین آمده، در هوا پخش است و آدم را از پا میاندازد. هیچ کس چیز بیشتری نمیدانست جز این که باید از همدیگر فاصله گرفت: «قرنطینه تا اطلاع ثانوی». زندگی در یک اتاق بیستمتری آن هم با چهار پنج نفر دیگر، حالا ترسناکترین تجربه بچههای خوابگاهی بود. به همین خاطر، درهای دانشگاه را بستند و گفتند بروید. در فاصله کمتر از ۲۴ ساعت، راهآهن و ترمینال غلغله بود. حالا هر کدام از هماتاقیها با چمدانی، راهی یکی از شهرهای دور یا نزدیک میشد: «خداحافظ، خیلی زود باز میبینمت.» دیدار دوباره، روز به روز که نه، سال به سال عقب افتاد تا فروردین ۱۴۰۱؛ وقتی دیگر هماتاقی بودن از یاد همه رفته بود.