پیر پسر بعد از پل خواب (۱۳۹۴) دومین تجربه سینمایی بلند اُکتای براهنی است. فیلم از لحاظ زمان نمایش یکی از طولانی ترین فیلمهای سینمای ایران است و اهمیت ماجرا وقتی بیشتر میشود که در طول این زمان نمایش طولانی در روایت قصه خود چنان جذاب عمل کرده است که مخاطب فیلم کمتر احساس کسالت میکند و تا به آخرین دقایق نمایش فیلم در هیجان و تب و تاب پیگیری قصه است، این جذابیت فی نفسه نشان دهنده آن است که براهنی در خلق اثری پر کشش و سینمایی توفیق خوبی داشته و فارغ از سو گیریهای محتوایی و دِلالیِ فیلم توانسته اثری در خور تامل خلق کند.
فیلم از لحاظ ارائه بازیهای چشمگیر موفق است و در تمهید میزانسن برای تسهیل روایت داستان خود سنجیده و هوشمندانه عمل کرده است، این سنجیدگی را میتوان به وضوح در انتخاب رنگهای غالب در فضای سکانسهای مختلف و یا حتی در انتخاب تابلوهای نقاشی که بر دیوار ترک خورده خانه غلام باستانی، با بازی حسن پورشیرازی، آویخته شدهاند و تمثال پیکر کارد آجین شده مسیح را بازنمایی میکنند مشاهده کرد. تضاد شخصیتها در فیلم به صورت پیش برندهای بر جذابیت روایت افزوده و به برجسته شدن خصایص فردی هر کدام از شخصیتهای فیلم کمک کرده، که به نقطه قوتی برای فیلم تبدیل شده است.
با این مقدمه میتوان در فیلم استفاده کاملا آگاهانه از تمهیدات سینمایی را در روایت یک قصه پر کشش دید، که نشان دهنده درک خوب سینماگر از رسانهای است که با آن کار میکند. درک خوب او از رنگ و تاثیرش در عمق بخشیدن به داستان یا میزانسن و عناصری که وجودشان در میزانسن میتواند به انتقال پیام فیلم کمک کند.
فارغ از این جنبههای فرمال و صوریِ فیلم که در جای خود قابل بررسی و تامل هستند، فیلم در محتوا سراغ چالشی فرهنگی رفته که لااقل طبق تحقیقات جامعه شناس مشهور آلمانی، ماکس وبر، یکی از بنیادهای فرهنگی جامعه ایرانی است و آن چیزی نیست جز مفهوم پدر سالاری. به زعم او جامعه پدر سالار واجد ویژگیهایی است که آن را متفاوت میکند؛ برخی از این ویژگیها عبارتند از:
۱. پدر در این جوامع اقتدار و ریاست دارد و منشاء این اقتدار سنت دیرین و مقبول است و به همین ترتیب سنت تعیین میکند چه کسی حق حکمرانی داشته و حدود اختیاراتش چیست.
۲. اطاعت در این جوامع نه از یک سِمَت یا قانون بلکه از فرد حاکم به عنوان پدر یا ارباب است.
۳. واحد اصلی در جوامع پدر سالار خانوار است که در راس آن پدر قرار دارد.
۴. اطاعت اعضا از رییس یک احساس وظیفه سنتی است و در ازای این اطاعت پدر موظف به تامین معاش و مراقبت از زیردستان خود است.
۵. نظم پدر سالار امری خدادادی و طبیعی تلقی میشود.
۶. تصمیمگیری در این سسیستم طبق عادت، سنت و اراده شخصی رییس است نه طبق محاسبه عقلانی و عقلانیت.
فیلم پیر پسر در بیشتر زمانهای نمایش فیلم همین ویژگیها را در مورد غلام باستانی بازتاب میدهد؛ لجاجت و یکدندگی او در به کرسی نشاندن سخنانش در خانه، نادیده گرفتن نظرات پسرانش در تصمیمگیریها و پرداخت پول تو جیبی به فرزندان نشانگانی هستند که به صراحت پدر سالار بودن فرهنگ خانواده غلام باستانی را باز نمایی میکند. توجه به زمان ساخت فیلم، به خصوص در حیص و بیص وقایع ۱۴۰۱ نیز بیشتر نشان میدهد که فیلم در نقد چیزی است که میتوانیم آن را ذیل نظم پدر سالارانه دسته بندی کنیم. فیلم، در فضایی که از وقایع ۱۴۰۱ در حافظه داریم، اثری کاملا همگام و همراه با روح وقایعی بود که در فضای سیاسی-اجتماعی کشور ساری و جاری بود و از این منظر میتوان اثر را فیلمی کاملا همگام با روح زمان خودش تلقی کرد.
اما در این پرداختن به مقوله فرهنگی چالش برانگیزی مثل اقتدار پدر سالارانه در جامعه ایرانی، به نظر میآید فیلم در نهایت هیچ پیشنهاد یا برنهاد قابل اعتنایی ندارد و دقیقا در همینجاست که فیلم در چنبره فضای مسلط بر فرهنگ معاصر ما گرفتار میشود که میتوان آن را تعلیق و بلاتکلیفی دانست.
فیلم هیچ پیشنهاد مثبتی برای حل چالشها در خانواده باستانی ارائه نمیکند جز آن پایانبندی خونآلود که در نهایت به نابودی خانواده منتهی میشود. فارغ از اینکه گاهگاهی در گوشه و کنار کشور خبرهای مشابهی از پدرکشی یا پسرکشی را در رسانهها میبینیم، اما روال کلی جامعه ایرانی این بوده است که خانوادهها در همین ساختار سنتی پدرسالارنه غالب مسایل خود را حل میکنند و جامعه ایرانی کماکان در بستر همین فرهنگ پدرسالارنه توانسته بقای خود را در طول هزاران سال حفظ و حراست کند، که خودِ همین واقعیت تاریخی نشان میدهد خانوادهها، با وجود تمام نقایصی که میتوان فهرست کرد، توانستهاند در قالب ساختار پدرسالار مسایل خود را حل کرده و ایران کماکان توانسته تداوم خود را حفظ کند.
حتی در فضای دفاع ۱۲ روزه هم میتوان پایایی و اهمیت پدرسالاری را در حفظ کشور در شرایط بحرانی مشاهده کرد.
با این مقدمه به نظر میرسد فیلم در مواجهه با نقد فرهنگ پدرسالاری حاکم بر فضای فرهنگ ایرانی، گرفتار نگاهی کاملا یک سویه و فاقد درک دقیق است و داستان فیلم در تطابق با فضای ملتهب ۱۴۰۱ سعی کرده است همدلی و همراهی با فضای انتقادی حاکم بر آن دوره زمانی نمایش دهد در حالی که برای پرداختن به چنین کلان روایتهایی نمیتوان به صرف رخدادهایی در مقاطعی خاص بسنده کرده و تاریخ را در گسترهای طولانیتر نادیده گرفت.
نسخهای که براهنی در پیرپسر تجویز کرده در نهایت جز ویران کردن بنیادها و نابودی، ثمره و عایدی برای خانواده باستانی ندارد، تو گویی که بقای یکی بدون نابودی یا مرگ دیگری ناممکن است، در حالی که واقعیت رخدادهای تاریخی در سپهر فرهنگ ایرانی نشان داده است که راههایی به مراتب کم هزینهتر وجود داشته که جامعه دیرپای ایرانی توانسته با اتکا به همان راهها و راهکارها بقای خود را در طول تاریخی دراز دامنه، در این واحه جغرافیایی حفظ کند و در بستر همین کلان روایت پدرسالاری تمدنی طولانی و دیرپا بنیاد کند.
فیلم، شاید در بستر رخدادها و التهابهای ناشی از وقایع ۱۴۰۱ فیلمی همدلی برانگیز باشد و مخاطب را در آن بستر زمانی همراه و همدل کند، اما در یک منظر دراز مدت فاقد عناصری است که بتواند همراهی فکری طیف گستردهای از ذهن جامعه ایرانی را با خود همراه کند که تصویر ذهنیاش از پدر، جز زحمت کشیدنهای بی منت او برای تامین معاش و نیازهای خانواده نیست.
هشدار!
در گفتوگوی فراز با دو نماینده مجلس بررسی شد:
مورد عجیب میدان انقلاب